آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش فرهیختگان، در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان تهران کیفرخواست را خواند.
او اظهار کرد: «سودابه» 33 ساله متهم است که پانزدهم اسفند 86 «ناصر» 50 ساله را که دوست شوهرش بود در خانهاش در خیابان مازندران تهران کشته و سپس جنازهاش را در اتوبان تهران-قم به آتش کشیده است.
این زن که شش سال راز جنایت را در سینه پنهان کرده بود وقتی با یکی از دوستان قربانی زندگی مخفیانهای در پیش گرفته بود با شکایت شوهرش بازداشت شد و به جنایت اعتراف کرد.
اکنون با توجه به مدرکهای موجود در پرونده این زن از نظر دادسرا مجرم است و برایش اشد مجازات میخواهم. سپس فرزندان قربانی در جایگاه ویژه ایستادند و برای قاتل پدرشان حکم قصاص خواستند.
همسر قربانی گفت: شوهرم صبح زود با برداشتن هفت میلیون تومان پول از خانه خارج شد اما دیگر بازنگشت. همهجا را دنبال او گشتیم، اما اثری از او نبود. چند ساعت بعد پلیس خودروی شوهرم را در جاده قم پیدا کرد و جنازه سوختهاش را تحویل گرفتیم. من از روی ساعت مچی شوهرم، جنازه او را شناسایی کردم. چندین سال پلیس به دنبال قاتل شوهرم بود، اما وقتی به نتیجه نرسید من و فرزندانم از دادگاه خواستیم دیه شوهرم از بیتالمال پرداخت شود. همان موقع بود که شوهر سودابه به پلیس شکایت کرد و گفت همسرش با یکی از دوستان ناصر به نام شهباز زندگی مخفیانهای را شروع کرده است. همین سرنخ باعث شد راز کشته شدن شوهرم برملا شود. من شک ندارم این زن ناصر را قربانی دزدیدن پولهایش کرده بود، اما با دروغ میخواهد واقعیت را پنهان کند.
نوبت دفاع به سودابه که رسید گفت: ناصر از دوستان شوهرم بود، به همین خاطر به خانهمان رفت و آمد داشت. اما یک روز که در غیاب شوهرم به خانهمان آمده بود قصد داشت من را آزار دهد. من هم برای دفاع از خودم طنابی را دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم. سپس با چاقو به جانش افتادم. همان موقع با شوهرم تماس گرفتم و ماجرا را گفتم اما او حرفم را باور نکرد. وقتی شوهرم به خانه برگشت و با جنازه خونین ناصر روبهرو شد با دوستش سعید تماس گرفت و از او کمک خواست. من و شوهرم و دوستش شبانه جنازه را به اتوبان تهران- قم بردیم و من به تنهایی آن را به آتش کشیدم.
این زن ادامه داد: سه ماه بعد از این ماجرا سعید در خانه پدریاش خودش را حلقآویز کرد و شوهرم هم از ترسش حرفی به پلیس نزد، تا اینکه چند سال بعد من که دل خوشی از شوهرم نداشتم با یکی از دوستانش به نام شهباز آشنا شدم و با او زندگی تازهای را آغاز کردم. من و شهباز در چالوس بودیم که شوهرم از من شکایت کرد و بازداشت شدم و به قتل هم اعتراف کردم.
این زن بهعنوان آخرین دفاع گفت: من برای دفاع از خودم دست به قتل زدم. در پایان این نشست هیات قضایی وارد شور شد و سودابه را به قصاص نفس و 99 ضربه شلاق محکوم کرد.