کد خبر: ۲۴۸۵۶۸
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۹

فروش اموال مسروقه در روز روشن

جوان ۲۳ ساله اي که سرکرده يک باند مخوف زورگيري است و شنبه گذشته پس از زورگيري از يک شهروند در مشهد به دام پليس افتاد اعتراف کرد که تاکنون ۴۵ گوشي تلفن همراهي را که از طعمه هاي خود سرقت کرده بود در منطقه معروف به دزدبازار مشهد فروخته است.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: به گزارش خراسان، چند ماه قبل نيز موتورسواراني که در محله معروف به دزدبازار از نوجوان ۱۷ ساله اي زورگيري کرده بودند هنگام قمار بازي در اين محله شناسايي شدند و پس از آن که قماربازان به صورت گروهي به سمت نيروهاي انتظامي حمله ور شدند يکي از آنان با شليک گلوله پليس کشته شد...

در حالي که نمونه اي از اين گونه اخبار را در ذهن مرور مي کردم وارد منطقه معروف به «دزدبازار» در جاده سيمان مشهد شدم. قتل، زورگيري، خريد و فروش گوشي هاي مسروقه، قماربازي و نزاع تنها رهاورد «روز بازار» است که هم اکنون به خاطر خلافکاري هاي زياد در اين منطقه نام «دزد بازار» را يدک مي کشد.

 در ابتداي بازار تعداد زيادي از جوانان که بين ۱۶ تا ۳۵ سال دارند در حالي که هر کدام گوشي  تلفني را در دست دارند دنبال خريدار مي گردند اما از خريداران معمولي در اين بازار خبري نيست. همه آن ها همديگر را مي شناسند و با يکديگر معامله مي کنند.

در اين ميان زن جواني توجهم را به خود جلب مي کند او دست پسربچه ۴ ساله اي را گرفته است و مدام قسم مي خورد که «ماشين ريش تراش» سالم است بالاخره مرد خريدار پس از آن که ماشين ريش تراش را ورانداز مي کند اسکناس ۵ هزار توماني را به زن جوان مي دهد و مي گويد بيا براي يک وعده ات بس است!زن که مدعي بود قيمت آن ۳۰ هزار تومان است با گرفتن ۵ هزار توماني به سوي فردي که در گوشه اي از بازار نشسته بود رفت او پول را به مرد مرموز بازار داد و در حالي که مدام اطرافش را مي پاييد چيزي از او گرفت و رفت. هنوز نگاهم را از پسر خردسال همراه اين زن برنداشته بودم که جواني روي شانه ام زد و در حالي که تبلتي را نشان مي داد گفت: ۱۰۰ هزار تومان! نگاهي به چهره اش انداختم و گفتم ۵۰ هزار تومان! او که گويي از شنيدن پيشنهاد من در پوست خود نمي گنجيد گفت: پول داري؟ گفتم شايد گوشي ات خراب باشد! در اين هنگام جوان ديگري سخنم را قطع کرد و گفت: نه سالم است ولي ما نمي دانيم چگونه روشن مي شود!! گفتم دزدي است! جواني که گوشي را در دستش محکم مي فشرد، گفت: براي تو چه فرقي مي کند، دنبال گوشي خوب مي گردي، اين هم گوشي! گفتم اين تبلت ها اينترنت ندارند ۱۰ هزار تومان بيشتر نمي ارزد! او در حالي که مي گفت مگر مي خواهي کامپيوتر بخري ادامه داد: آخرش ۱۵ هزار تومان مال تو! گفتم حالا دوري بزنم اگر گوشي خوب پيدا نکردم مي خرم، اما او ول کن ماجرا نبود: بيا ۱۰ هزار تومان بده! ديگر به حرف هايش توجهي نمي کردم. چند قدم آن طرف تر قماربازان گرم قماربازي بودند وقتي کنار آن ها قرار گرفتم او طوري کارت ها را کنار هم مي چيد که کارت موردنظر کاملا مشخص بود و فرد ديگري نيز مدام کارتي را از زمين بلند مي کرد و مبالغي بين  آن ها رد و بدل مي شد. به يکي از آن ها گفتم نشانه روي کارت سومي است او همان کارت را برداشت اما قمارباز اصلي ۳۰ هزار تومان به او داد و گفت: ۵۰ هزار تومان ديگر مال اين آقاست!! و تعدادي اسکناس را به طرفم گرفت، هر چه مي گفتم من پول نمي خواهم اما اصرار آن ها اين بود که پول ها را بگيرم جواني که به اصطلاح بازي را برده بود مي گفت اگر تو نگيري به من هم نمي دهد بگير!بگير!

در اين هنگام چند نفري روي سرم ريختند و به بهانه اين که بايد پول ها را بگيري قصد داشتند جيب بري کنند اما من که نقشه آن ها را مي دانستم بلافاصله پول هايم را از جيبم بيرون آوردم و داخل مشتم گرفتم يکي از آن ها فرياد کشيد تراول دارد! با اين جمله ديگر همدستان شان هم به طرف ما آمدند و در حالي که کتم را تا نيمه از تنم بيرون آورده بودند توانستم از چنگ آن ها بگريزم. حدود نيم ساعت در کناري  نشستم و دوباره به ميان خلافکاران رفتم. در گوشه ديگر بازار مردي حدود ۵۰ ساله، ۶ کاسه ماست خوري را که شماره هاي يک تا ۶ روي آن نوشته شده بود روي زمين چيده بود و ديگران را تشويق به گذاشتن پول داخل آن ها مي کرد و تاس خود را داخل ليوان مي انداخت تا چه کسي برنده شود. زني که چند تکه لباس کهنه براي فروش مقابل خود گذاشته بود داد مي کشيد يکي مقداري «ناس» بدهد از خماري مي ميرم! اما هيچ کس به او توجهي نمي کرد. اين جا بيشتر از هر چيز، بازار گوشي فروش ها داغ بود گوشي هاي کهنه اي که نه شماره سريالي داشت و نه کارتني!از ترس اين که مبادا يکي از خلافکاران دوربين عکسبرداري ام را ببيند پشت خودروي پرايدي که دورتر از بازار پارک بود رفتم تا از دور عکسي از محل بگيرم در اين هنگام مردي حدود ۳۵ ساله در حالي که پک عميقي به سيگارش مي زد با ديدن من پا به فرار گذاشت نيم ساعت بعد او را در ميان بازار ديدم که چند تکه کابل را از داخل پلاستيک مشکي خارج کرد و کابل هاي خاک آلود را براي فروش روي زمين گذاشت او مي گفت تکه اي ۲ هزار تومان! ساعتي بعد هم دوباره کابل ها را داخل پلاستيک گذاشت و رفت. شلوار لي داخل بوته هاي خار نشان مي داد که يکي از خلافکاران آن را مخفي کرده است ولي کسي در آن اطراف نبود در بخش ديگري از بازار «تيله بازان» مشغول قمار بودند و با الفاظ رکيکي يکديگر را صدا مي کردند. فروش ضبط و پخش ها، قطعات و لوازم داخل خودروها در اين منطقه بعد از فروش گوشي رونق داشت. قطعاتي که با قيمت هايي بسيار پايين و در حالي که هيچ مشخصه اي نداشتند به فروش مي رسيد.سراغ کسبه خيابان رسالت مشهد رفتم. آن ها دل پرخوني از زورگيري ها و نزاع ها بر سر لوازم مسروقه داشتند.

غلامحسن کريمي يکي از مغازه داران گفت: پليس بارها طرح هاي مختلفي در اين مکان که به دزد بازار معروف است اجرا کرده است و هر بار تعدادي از سارقان و مالخران را دستگير مي کند اما گويا اين ها مانند قارچ هر روز زيادتر مي شوند.

 يکي از رهگذران عبوري نيز در حالي که از نزاع هاي خونين در اين منطقه ابراز نگراني مي کرد، گفت: وقتي دعوا مي شود ديگر همه اين ها به هم مي ريزند چون بسياري از خلافکاران به صورت باندي در اين منطقه حضور دارند.

وي با بيان اين که مسئولان بايد چاره اي اساسي براي از بين بردن خلافکاري در اين مکان بينديشند، اضافه کرد: هيچ کس در اين جا امنيت ندارد و ما حتي جرات پارک خودرو در حاشيه خيابان را هم نداريم. اين منطقه در قرق دزدان و خلافکاران است و پليس با حمايت دستگاه قضايي بايد ريشه جرم را در اين جا بخشکاند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین