آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش فرهیختگان، در نشست رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی«عبداللهی» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان تهران، کیفرخواست را خواند.
وی اظهار کرد: «شهرام» 23ساله نیمهشب بیست و سوم خرداد 92 صاحب یک مغازه ساندویچی به نام «پیمان» را در خیابان خوش کشت و گریخت. اکنون با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، پیمان از نظر دادسرا مجرم است و برایش اشد مجازات میخواهم.
سپس پدر و مادر قربانی در حالی که اشک میریختند روبهروی پنج قاضی ایستادند و گفتند پسرمان فقط 25 سال داشت که کشته شد. ما به هیچ قیمتی از خونخواهی نمیگذریم و شهرام باید اعدام شود.
در آن بین برادر پیمان که شاهد جنایت بود در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من و برادر بزرگم برای پیدا کردن کار از یکی از روستاهای اردبیل به تهران آمدیم و پس از مدتی یک مغازه ساندویچی اجاره کردیم. میخواستیم زندگیمان را روبهراه کنیم و به شهرمان برگردیم اما شهرام به خاطر یک شوخی بچگانه برادرم را کشت و ما را داغدار کرد. او مقابل چشمان من با شیشه شکسته نوشابه به شاهرگ برادرم زد و گریخت.
نوبت دفاع به متهم که رسید، گفت: پدرم معتاد بود و چند سال پیش به همین خاطر من و مادر و خواهر و برادر کوچکم را رها کرد و رفت. از آن زمان به بعد مادرم مجبور شد کار کند و من هم ترک تحصیل کردم. شبها تا دیروقت در یک مغازه لوازم یدکی بهعنوان شاگرد مغازه کار میکردم تا اجاره خانهمان را بپردازم.
وی در تشریح جزئیات درگیری خونین، گفت: آن شب دیروقت از سر کار به خانه برمیگشتم که به ساندویچی محل رفتم. من با پیمان دوست بودم و همیشه با یکدیگر شوخی داشتیم، اما آن شب با من شوخی بدی کرد که از کوره در رفتم و با هم درگیر شدیم. او و برادرش به سمتم حمله کردند و من برای دفاع از خودم شیشه نوشابه را از مقابل مغازه برداشتم و شکستم و با آن ضربهای به پیمان زدم. بعد از آن فرار کردم تا به یک پارک رسیدم. در آنجا وقتی به شیشه نوشابه نگاه کردم دیدم که خونی است و تازه متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است. همان موقع با بچهمحلهایمان تماس گرفتم و آنجا بود که فهمیدم پیمان جان سپرده است. بعد از آن به خاطر عذاب وجدان به کلانتری 111 هفتچنار رفتم و خودم را معرفی کردم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود، بهعنوان آخرین دفاع گفت: باور کنید قصد کشتن دوستم را نداشتم و در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم. در پایان این نشست هیات قضایی وارد شور شد و شهرام را به قصاص نفس محکوم کرد.
گفتوگو با متهمچند سال داری؟
23سال.
چقدر درس خواندهای؟
سیکل دارم به خاطر شرایط خانوادگیام نتوانستم درس بخوانم.
چند خواهر و برادر داری؟
یک خواهر و برادر کوچک دارم و مادرم خرج زندگی مان را میدهد.
آثار خالکوبی روی دستهایت برای چیست؟
یکی از دوستانم خالکوبی میکرد و من هم از او خواستم تا روی دستهایم خالکوبی کند.
وقتی متوجه شدی پیمان کشته شده چه کردی؟
در پارک نشستم و گریه کردم. فقط به مادرم فکر میکردم که اگر متوجه ماجرا شود چه میکند.
چه شد که به کلانتری رفتی و خودت را معرفی کردی؟
میدانستم حتی لحظهای هم نمیتوانم با عذاب وجدان زندگی کنم.
چرا پس از درگیری ابتدایی فرار نکردی و با شیشه شکسته به گردن «پیمان» زدی؟
خسته بودم. دیروقت بود که از سر کار به خانه بر میگشتم نتوانستم اعصابم را کنترل کنم.
حالا چه احساسی داری؟
خیلی پشیمانم. هم شرمنده خانواده پیمان هستم، هم شرمنده مادرخودم.
میدانی چه حکمی در انتظارت است؟
فکر کنم اعدامم کنند.
دکتر طیرانیان، جامعهشناس و حقوقدان اجتماعی در رابطه با افزایش خشونت در میان جوانان و کاهش آستانه تحمل آنها به فرهیختگان گفت: این مساله کمتر به قوانین مربوط میشود. جامعه و شرایط آن از علل افزایش خشونت و کاهش آستانه تحمل افراد است. جامعه باید شرایطی را فراهم کند تا جوانها بیکار و درگیر مسائل شخصی نباشند. جوانی که بیکار است یا صبح تا شب کار میکند اما حقوق مکفی دریافت نمیکند، عصبی است و همین مساله میتواند مشکلات زیادی را برای وی، خانوادهاش و جامعه به وجود بیاورد.