آفتابنیوز : آفتاب: دکتر «تقی آزادارمکی» استاد دانشگاه در این خصوص با «آرمان» به گفتوگو نشست و از روش در پیش گرفته شده از سوی همان نمایندگان انتقاد کرد که در ادامه میخوانید:
بسیاری اذعان دارند که دانشگاه در دودولت گذشته شرایط خوبی از لحاظ علمی و فعالیتهای دانشجویی نداشته است. تحلیل شما از آن سالها چیست؟
از زمانی که دانشمندی و صاحبنظرشدن معادل با مدرکدارشدن در ایران تعریف شد، سرنوشت دیگری برای علم، دانشگاه، و وزارتخانه علوم، تحقیقات و فنآوری بهطور کلی تغییر کرد. مدرک جای علم و تخصص نشست و صاحب مدرک دانشمند معرفی شد و بیشتر تلاشها در کسب مدرک شد تا دستیابی به دانش و فضیلت. یکباره همه آموختههای فرهنگی و ... به فراموشی سپرده شد و حتی صاحبان معرفت هم به معادلسازی پرداختند و مدارج علمی دانشگاهی کسب کردند و شدند دکتر و مهندس و کارشناس ارشد. از این زمان بود که فشار همهجانبه از طرف همه افراد ذینفوذ بر مکانها و فضاهای دانشگاهی که توان و صلاحیت صدور مدرک داشتند، شروع شد و هزاران حرف و حدیث و گرفتاری برای علم و دانش پیش آمد. یکباره دیدیم که یکی بدون اینکه در کلاس درسی حاضر شده باشد و امتحانی داده باشد و ارزیابی علمی و تخصصی شده باشد استاد و صاحبنظر از کار درآمد و در سر هر کوچه و برزنی به سخنرانی پرداخت و مدعی فیلسوف بودن و متخصص شدن فرهنگ و جامعهشناس و مورخ و اهل سخن و کارشناس سیاست از کار درآمد. خیلیها برای این افراد صاحب مدرک کف زدند و بهترین و بالاترین مقامات فرهنگ و علم و تخصص را به آنها سپردند. از این زمان بود که سرنوشت علم و دانش و فرهنگ در ایران تغییر کرد و همه مدرکگرا شدند. این اصل ماجرای حوزه فرهنگ و علم شد.
حضور گرایشهای سیاسی مختلف در راس بسیاری امور چه تاثیری بر این مسئله داشته است؟
در این فضا و موقعیت است که هم حضور وزیر و معاونان وزیر علوم و روسای دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی در طول بیش از چند دهه سیاسی شدند و هم کارهای آنها به دلیل سیاسی شدن غیر قابل ارزیابی گردید. در سیاسی عمل کردن دیگر فرقی نمیکرد چپ باشی یا راست، باسواد یا بیسواد، درس خوانده یا نخوانده، اخراجشده از دانشگاه یا متخصص درجه یک. همه باید سیاسی عمل کنند و در بده و بستان با گروههای ذی نفوذ سیاستورزی به نام دانشاندوزی کنند. البته ناظران این حوزه هم اکثرا سیاسی از کار درآمدند. بیشتر این افراد مدعی سخن و حرفند تا تخصص. میبینید که چه فضایی در حوزه دانشگاه و مراکز پژوهشی برپا شده است. همه اهل دعوا و نزاع سیاسیاند تا اهل تخصص و دانش.
احمدینژاد معتقد بود چون از دانشگاه مدرک گرفته است و خود استاد دانشگاه و یک نخبه بهشمار میرود، به نخبهگرایی در دانشگاه توجه بیشتر خواهد کرد. آیا وی توانست به این وعده عمل کند؟
وضعیتی که برای علم و دانشگاه در کشور در جریان سیاستکاری دولت اصولگرای احمدینژاد سامان یافت برای کشور و علم و دانشگاه و فرهنگ باقی نتایج بسیاری در پی خواهد داشت. اگر کمی به عملکرد دو وزیر علوم دوره اصولگرایی دقت کنیم این معانی را بهتر درک خواهیم کرد. یکی از شهرستانی آمد و وزیر شد و دیگری از دانشگاه خارج شده بود و یکباره همه کاره علم و دانشگاه شد. حاصل کار این دو وزیر محترم که به لحاظ فردی محترمند ولی به لحاظ سیاستگذاری علمی مقصر، سرنوشتی غیرعلمی برای عرصههای علمی رقم زدند.
منظور از سرنوشت غیرعلمی برای عرصههای علمی چیست؟
یعنی یکی از اصلیترین نتایج عملکرد آنها افزودهشدن بر جمع غیرمتخصصان در فضای تخصصی است. در یک دوره 10ساله ترکیب سنی و تخصصی و علمی حاضران در دانشگاه تغییر کرد. این نوع حضور نیرو روند تخصصگرایی که بر اساس تراکم تجربه و دانش بهدست میآید دچار اختلال شد. همه تازهواردها تازه علم آورده شدند و شروع به یادگیری و یاددادن کردند. دومین پیامد سیاستهای اعمال شده، سیاسیترشدن فضای دانشگاه بود. این فضا ضرورت واردکردن نیرویی وفادار غیرمتخصص در اشکال گوناگون از قبیل بورسیهکردن بسیاری و استخدام بیقاعده و بیحساب و کتاب بسیاری تحت عناوین عضو هیات علمی و مدیر و کارشناس را پیش آورد که درنهایت سرنوشت جدیدی برای علم و دانشگاه رقم خورد. سومین پیامد سیاستهای اعمال شده شکلگیری بازی کارمندی در دانشگاه تا بازی علمی است. غلبه حوزه کارمندی بر استادی موجب تغییر روابط درونسازمانی و ظهور رقابتهای جدید است.
در نتیجه اینطور به نظر میآید اکثر کسانی که در دانشگاههای کشور حاضر خواهند بود بر سر کسب موقعیتهای بالاتر با هم نزاع سیاسی خواهند کرد تا تلاش در ارتقای دانش و علم. کارمندانی که از جای کارمندیشان بهجای استادی و پژوهشی منتقل شدهاند راهی به جز ادامه رقابت کارمندی را نخواهند داشت. از همه مهمتر اینکه این جابهجایی همراه با آموزش هم نبوده است. پس آینده دانشگاه و علم بهدست کارمندان رقم خواهد خورد تا بهدست محققان و استادان. چهارمین نتیجه قابل پیشبینی خارج شدن حوزه اندیشهورزی و نظریهپردازی و تحقیق و کارشناسی از دانشگاه به خارج از آن است. زیرا بسیاری که توان و شایستگی داشتند امکان ورود نیافتند و بسیاری که شایستگی نداشتند اجازه و امکان ورود یافتند. افرادی که در خارج از فضاهای رسمی ماندند بهدلیل توانمندی و شایستگی از سر اختیار یا اجبار به کارشناسی امور اقدام خواهند کرد و حوزه خارج از دانشگاه فربهتر خواهد شد.
اشکالی که در این زمینه پیش خواهد آمد بیقاعدهمند شدن تولید دانش و فرهنگ و علم است. پیامد دیگری که بسیار جالب هم هست، قدرت یافتن فضای اندیشهای و روشنفکری در حاشیه یا خارج از دانشگاه و مراکز علمی و تحقیقاتی و فرهنگی است. جریان روشنفکری حاشیهای راهی در پیوسته ساختن فضای نقد برون مرزی و درون مرزی شود. کاری که بسیاری تصور گذر کردن از آن را در خیال میپرورانند. زیرا مدعیان اصولگرایی در طول بیش از یک دهه سخن از مرگ روشنفکری سر دادند.
شواهد نشان از تولد مجدد روشنفکری ایرانی بهطور کل و روشنفکری دینی جدیدی دارد. با سیاستورزی حوزه علم و دانشگاه و خارج کردن بسیاری به جای انتظار مرگ این فضا و پدیده و نیرو، شاهد حضور قدرتمندانهاش خواهیم بود. پیامد دیگر که بسیار هم مهم است، ظهور مجدد و قدرتمند فضای نقد و اعتراضی با مضامین فرهنگی و اجتماعی است. نتیجه دیگر هم احتمالی ناتوانی در تربیت کارشناس و متخصص برای حل مشکلات متعدد نظام اجتماعی است. وقتی فردی سیاسی بود و بر اساس سیاست معین کار کرد، دیگر نیازی به کسب مهارت تخصصی نخواهد شناخت. در نتیجه همه امور و مشکلات که با تلاش تخصصی قابل رفع و رجوع بودند به پدیدههای سیاسی تبدیل شده که راه پایان آن برخورد سیاسی و امنیتی تا کارشناسی خواهد شد.
مدیران جدید وزارت علوم در تغییر فضای سابق موفق هستند؟
به نظر میآمد با تغییر دولت، مشکلاتی که در فوق اشاره شد برای بسیاری معلوم است و همه تلاشها در برون رفت از وضعیت متمرکز خواهد شد. ولی شواهد نشان از ادامه مسیرهای گذشته و سیاسی تر کردن دانشگاه و علم در ایران است. ورود دولت جدید در حوزه علم و دانشگاه بسیار کم و بیاثر بوده است. دانشگاهها دچار رخوت دهه گذشته است و کمترین تغییری در روند کارها و مدیریتها پیش نیامده است. انتظارات بسیاری جامعه دانشگاهی از دولت تدبیر و امید داشت که تاکنون کمترین اقدامی در این زمینه صورت گرفته است.
این انتظارات چه بود؟
با تغییر فضای عمومی جامعه و سر کارآمدن دولت جدید اکثر دانشگاهیان انتظار داشتند تا مدیریتهای دانشگاهی هر چه زودتر تغییر کرده و فعالیتهای دانشگاهی و علمی مسیر اصلیاش را بیابد. اما شرایط بهگونهای شد هر نوع تغییر رئیس دانشگاه و دانشکدهای به یک حادثه بزرگ تبدیل شد. گویی که بر سرکار آمدن رئیس قبلی که امروز باید برود بر اساس حساب و کتاب و منطق و انتخابات بوده است. گویی که فرد سر کار از میان بهترینها میباشد. شواهد نشان از این دارد که اکثر روسای دانشگاههای دولت قبلی هم به لحاظ علمی دچار ضعفهایی عمده بودند و هم به لحاظ اخلاقی و سابقه سیاسی. کمتر رجل علمی در میان روسای دانشگاهها در دولت قبلی دیده میشد. به همین دلیل هم هست که اکثر این افراد در زمانی که باید تغییر میکردند به هر کاری دست زده تا در مدیریت باقی بمانند. کمتر شنیده شد که مسئولی از دولت گذشته استعفا داده باشد. همه تلاشها در بقای آنها بوده است. حتی ما شاهد بودیم کسانی که باید بهدلیل تخلفات بسیاری جابهجا میشدند اتهامزنی را شروع کردند. انتظار دیگر بازگشت فضای آرام و بدون هیاهو در دانشگاهها بود که متاسفانه فضا همچنان به شکل گذشته ادامه یافت و تغییرات زیادی در این زمینه صورت نگرفته است. انتظار دیگر این بود تا بازنگری علمی تا سیاسی در دانشگاهها اصل شود. متاسفانه تا کنون کاری در این زمینه صورت نگرفته و تلاشهای بسیاری به واسطه نیروهای باقیمانده از دولت قبلی در ادامه مسیرهای غلط صورت گرفته است. بهطور خاص حوزه جامعهشناسی که در دوره گذشته دچار اختلالهای بنیادی شد، کمتر مورد توجه قرار گرفته و کارها و شیوههای غلط گذشته همچنان ادامه دارد. انتظار دیگر توجه به تولیدات علمی مشتمل بر محتوای مقالهها و کتابها و تحقیقات بود. متاسفانه با نام ارتقای علمی و نظریهپردازی فضای علمی در دانشگاهها تغییر کرده است. انتظار این بود تا در این زمینه اقدامات اصلاحی صورت گیرد. ولی هم چنان مسیر بیراهه ادامه یافته است.
فکر میکنید ضرورت دولت جدید در دوره جدید توجه به کدام حوزهها باشد؟
با همه خطاهای صورتگرفته در گذشته و بیپاسخی به انتظارات تلاشهایی هم در سال گذشته در حوزه علم و دانشگاه صورت گرفته است. بدین لحاظ ضروری است تا ارزیابی عملکرد دولت در حوزه علم و دانشگاه را اصل قرار دهیم. به شخصیت و اخلاق وزیر کاری ندارم. توجهم به سیاستها و روشهایی است که پی گرفته است. اولین سیاستی که دنبال شد و مهم هم میباشد، تمرکز بر نقش دانشگاهیان در سر و ساماندادن امور است. این یکی از انتظارات مهمی بود که جامعه دانشگاهی کشور در دولت جدید داشتند. ولی هنوز این سیاست سر و سامان نیافته بود که عدهای به اعتراض پرداختند. معترضان به وزیر و وزارت علوم ناقد حضور دانشگاهیان در نقشآفرینی حرفهای شدند. از منتقدان میپرسم این سیاست چه اشکال دارد؟ مگر قرار بود کسانی از بیرون دانشگاه بیایند و درمورد امور تخصصی و فنی حوزه علم تصمیمگیری کنند که طرح این سیاست مشکلساز شده است. مگر قرار بود دانشگاه به معنی تخصصیترین عرصه نظام جدید بهواسطه نیروهای غیرمتخصص خارج از دانشگاه مدیریت شود که سیاست واگذاری امور به دانشگاهیان موجب شده است تا عدهای برآشفته شوند؟
دومین سیاستی که اعلام شد اهمیت دادن به نظر اساتید دانشگاه درمورد روسای دانشگاهها میباشد. این سیاست چه اشکالی داشته و دارد که بسیاری را برآشفته است. آیا در حوزه تخصصی به نام دانشگاه که در آن استاد و صاحب علم و فضل و دانش زندگی میکند نخواهد توانست مسئولی برای رتق و فتق امور جاری و سیاستگذاری برای بهبود شرایط انتخاب کند.
اگر اینطور است کدام گروه و نیروی اجتماعی این توان رادارد؟ آیا مردم به معنی عمومی میتوانند صاحب صلاحیت در انتخاب نماینده و رئیسجمهور باشند؟ وقتی که صاحبان خرد و تخصص و علم اجازه و صلاحیت تعیین مسئول گروه و دانشکده و دانشگاه را نداشته باشند با چه استدلالی مردم عادی و عامی خواهند توانست به انتخاب درست دست بزنند؟
سیاست سومی که دنبال شده است و اعتراض بسیاری را برانگیخته است، بیان اشکالات بینادی است که در دورههای قبلی صورت گرفته بود. باندبازی، سیاسیکردن دانشگاه، تصمیمگیریهای نابهجا و بدفهمیهای فرهنگی و علمی، تصمیمگیریهای باندی و غیرتخصصی در حوزه جذب استاد و بورسیه اصلیترین ورودهای این وزارتخانه درمورد گذشته است. اعلام تعداد نه نام و مشخصات افراد بورسیه و اعضای هیات علمی که خارج از ضوابط تصمیمگیری شده است، چرا باید عدهای را برآشفته سازد. مگر مدیر بعدی نباید به داوری گذشته بپردازد تا بتواند به سیاستگذاری درست اقدام کند. اگر خطاهای صورتگرفته اعلام نشود درستی کارهای آینده از کجا معلوم خواهد شد.
فکر میکنید رفتار نمایندگان در استیضاح این وزیر رفتار درستی بود؟
بهجای اعتراض و دعوت به استیضاح وزیر، بهتر نبود اجازه داده میشد تا خطاهای گذشته بیان شود و راهحلهای مناسب برای برونرفت از مشکلات ایجادشده بهدست آید. بهتر نبود به دانشگاهیان احترام گذاشته میشد تا آنهایی که مدافع وزیر انتخابی دولت بودند، بتوانند امور تخصصی کشور را مدیریت کنند. بهتر نبود مسئولان حوزه علم و تحقیق با آرامش به انجام امورشان بپردازند و فضای این عرصه کمتر سیاسی شود. شاید بهتر بود مشکلات اصلی در حوزه اقتصاد و سیاست مورد توجه قرار میگرفت و مابقی حوزهها از آرامش بیشتری برخوردار میشد. آرامش در حوزههای دیگر به آزادشدن سرمایه و انرژیهای بسیاری برای رفع مشکلات بسیار در حوزه سیاسی و اقتصادی و امنیتی کمک میکرد و فضای فردای ایران همراه با آرامش تا جدال، همدلی بهجای تعارض و بدبینی، همراهی بهجای جدایی و دوستی تا خشونت میگردید. اگر اینگونه میشد (دوستی و همراهی بهجای خشونت و نزاع) کارها سادهتر انجام میشد و مشکلات راهحل مییافت.
میثم سعادت