آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه ایران نوشت: غلامعلی رجایی: اصولگرایان و اصلاحطلبان در مقاطع متعددی موفق شدند رأی مردم را به سوی خود جلب کنند تا زمانی که این دو جریان مطالبات و حقوق مردم را مد نظر دارند نمیشود آنها را حذف کرد.
غلامعلی دهقان: رهبر فقید انقلاب اواخر سال 1366 انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت را تأیید کرد و عملاً نشان داد ضمن توجه به وحدت ملی، اختلاف سلیقهها در درون نظام را میپذیرند.
سید کمال سجادی: اصلاحطلبان و اصولگرایان محکمات انقلاب مانند قانون اساسی و گفتمان انقلاب را قبول دارند و داخل نظام هستند. بنابراین میتوانند بر اساس حقوقی که دارند فعالیت کنند
با سخنان وزیر اطلاعات مبنی بر اینکه شمشیر وزارت اطلاعات به روی خودیها اعم از اصلاحطلب یا اصولگرا کشیده نخواهد شد، بار دیگر مباحث درباره چرایی ضرورت وجود هر دو جناح در ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی اغاز شده است. طی چند سال اخیر تحولاتی در جناحهای سیاسی کشور اتفاق افتاده و بعضاً مشاهده میشد برخی بیمیل نیستند در صورتی که از توانشان برآید، جناح مقابلشان را کاملاً حذف کنند. اما ظاهراً چنین تلاشهایی، تجاربی ناخوشایند در حوزه سیاسی کشور بر جای گذاشته است و حال دستگاه اطلاعاتی دولت اعتدال تأکید دارد که حذف هر یک از جناحها دارای آسیبهایی جدی برای بدنه سیاسی کشور است. سید محمود علوی دوشنبه گذشته در نشست شورای اداری استان سمنان، وزارت اطلاعات را «شمشیری» برای مبارزه با دشمنان نظام معرفی و در عین حال تأکید کرد «این شمشیر به روی خودیها با هر نوع گرایش که در چارچوب جمهوری اسلامی عمل میکنند کشیده نمیشود، زیرا تمام اینها فرزندان نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند.» سید محمود علوی سپس جریانهای اصلاحطلبی و اصولگرایی را در زمره فرزندان نظام دانست و در ادامه اظهاراتش درباره مشی جدید وزارت اطلاعات به جریانهای سیاسی برای تداوم فعالیتشان اطمینان خاطر داد. او پیش از این هم بارها خطوط حرکتی وزارت تحت مسئولیتش را ترسیم و در هر سخنرانی به فراخور، سیاستهای جدید اصلیترین دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور را تشریح کرده بود و این بار با صراحت بیشتری درباره فعالیتهای سیاسی سخن گفت. سخنانی که نشان دهنده اراده دولت برای خروج هرچه سریعتر از فضای «امنیتی» به فضایی «امن» بود. زمانی هم «علی یونسی» در کسوت وزیر اطلاعات دولت سید محمد خاتمی اعلام کرده بود «حذف دو جناح در جمهوری اسلامی نه به صلاح است نه امکانپذیر.»
سخنانی که 12 سال پیش از زبان یونسی مطرح شد با سخنان اخیر علوی ریشه در یک واقعیت مهم دارد و رویدادهایی که در این فاصله زمانی در عالم سیاست روی داد، معنا و مفهوم عمیق تری به سخنان علوی میدهد. به باور ناظران، سیر وقایعی که در یک دهه گذشته در فضای سیاسی کشور رخ داد، به صورت ملموس و عینی به این سؤال پاسخ داد که چرا حذف یکی از شریانهای سیاسی کشور یا به تعبیر علوی، «فرزندان انقلاب» نه به «صلاح» است و نه «شدنی». چرا که در این برهه تلاشهایی برای «حذف» احتمالی یکی از جناحها به عمل آمد اما نه تنها نتیجهای نداشت که در عمل برخی تنشهای پرهزینه و البته غیرضروری را بر کشور تحمیل کرد. در چند سال گذشته تلاش برای حذف برخی جریان های سیاسی از حوزه اصلاحطلبان به اصولگرایان هم تسری پیدا کرد و برخی میل درونی خود را برای ستیزبا هر دو جناح علنی کردند. اینجا بود که زنگهای خطر به صدا درآمد و به اعتقاد کارشناسان، نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته محصول تلاش برای رفع این نگرانی بود. حسن روحانی در ایام تبلیغات و پس از آن پرچمدار تلاش برای به صحنه آوردن و در صحنه ماندن اعتدال گرایان دو جریان اصلی سیاسی کشور شد. او که در ایام تبلیغات وعده کرده بود در صورت پیروزی کابینهای متشکل از میانه روهای هر دو جناح تشکیل خواهد داد، قول خود را عملی کرد و پس از آن نیز به کرات خواستار جذب حداکثری شد. اهمیت این موضوع در تفکر و کلام رئیس جمهوری در حدی بود که در کنفرانس مطبوعاتی -که به مناسبت سالگرد پیروزیاش در انتخابات برگزار کرده بود – خواهان توقف نبش قبر گذشته شد و از همگان خواست به جای توجه به آنچه در گذشته روی داده نگاهها را متوجه آینده کنند. آیندهای که به اعتقاد او جز در سایه مشارکت و کمک همه گروهها و سلیقهها ساخته نمیشود. کما این که در ضیافت افطارش با اصولگرایان دست یاری به سوی آنها دراز کرد و خواستار حفظ وحدت برای حل مشکلات کشور شد.
خاستگاه دو جریان اصلی سیاسی کشور
هر چند در 35 سال گذشته جریانها و تفکرهای متعدد و متفاوتی طلوع و افول کردهاند اما حکایت دو جناح اصلی کشور- که هر کدام طیف گستردهای از آرا و افکار مردم را نمایندگی میکردند- با بقیه نحلهها تفاوت داشته و دارد. چرا که در پروسه دگردیسی سیاسی در کشور، تنها این دو جریان توانستند از تمام گردنهها و گلوگاهها به سلامت عبور کنند و در نهایت در کسوت دو گفتمان اصلاحطلبی و اصولگرایی به دهه سوم انقلاب برسند. دو گفتمان و جریانی که هر یک عصاره حزبها، فعالیتها و طیف های متعددی به شمار میآیند که در طول سی و پنج سال انقلاب نضج یافت. در این باره «غلامعلی دهقان» سخنگوی حزب اعتدال و توسعه، راز پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی را وحدت آحاد و سلیقههای مختلف مردم دانسته و با تأکید بر نقش نخبگان سیاسی کشور در قوام و دوام انقلاب به «ایران» میگوید: «با همین تحلیل بود که رهبر فقید انقلاب اواخر سال 1366 انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز را تأیید کرد.» وی با یادآوری مخالفتها با این تصمیم گفت: «برای برخی خواص سیاسی این انشعاب قابل هضم نبود اما امام(ره) در دیدارهای خصوصی با این عده، این جدایی را به مصلحت انقلاب و نظام دانستند. بعدها همین جریان تحت عنوان جریان اصلاحطلب در ادبیات سیاسی معروف شد. رهبر فقید انقلاب عملاً نشان داد ضمن توجه به وحدت ملی، اختلاف سلیقهها در درون نظام را میپذیرند. مقام معظم رهبری هم سال 78 تأکید کردند که برای ایشان اصلاحطلب و اصولگرا فرق نمیکند؛همچنان که تمامی رؤسای جمهوری منتخب ملت اعم از اصلاحطلب، اصولگرا و اعتدالگرا را مورد تأیید خود قرار داده اند».
افزوده شدن ضلع سوم
همان گونه که سخنگوی حزب اعتدال و توسعه اشاره کرد خاستگاه دو جریان اصلی کشور، انقلاب اسلامی بود و نخبگان این دو جریان افرادی بودند که در پیروزی و تداوم آن نقش اساسی داشتند. عرصه انتخابات از زمان پیروزی انقلاب به بعد هم عملاً صحنه رقابت این دو جریان بود و از همین رو اصلاحطلبی و اصولگرایی را به رقبای دیرینه و سنتی هم بدل کرد.
انتخاباتی که اغلب دو قطبی بود در دهه گذشته یک ضلع تازه به خود گرفت. از دل رقابت اصولگرایان و اصلاحطلبان در جریان انتخابات ریاست جمهوری نهم، این ضلع متولد شد که بدون داشتن شناسنامهای روشن، با تبری از احزاب موجود کشور، جایگاه خود را بیرون مرز اصلاحطلبی و اصولگرایی ترسیم میکرد. از دید این جریان، ضروری بود دایره حذف گستردهتر از همیشه تعریف شود. تیغ حذف در دست این جریان تیزتر شد و تقریباً تمام کسانی را شامل میشد که وزیر اطلاعات در سخنان روز دوشنبهاش از آنان تحت عنوان «فرزندان انقلاب» یاد کرد.
در چند سال اخیر امکانات موجود در اختیار کسانی قرار گرفت که اعتقاد داشتند «اصلاحات مرد» و حال باید اصولگرایی را بیاثر کرد. اما این تلاش در نهایت نافرجام ماند. «غلامعلی رجایی» مشاور آیتالله هاشمی رفسنجانی در تحلیل چرایی شکست تلاشها برای حذف جریانهای اصلی کشور، حذف یک «تفکر» را به لحاظ تجربی و تاریخی ناممکن میداند. وی اعتقاد دارد به خاطر متفاوت بودن خواستهای مردم، وجود تفکرهای متفاوت در جامعه طبیعی است و از آن جا که این تفکر در مردم آن جامعه موجود است لذا حذف آن نه درست و نه شدنی است. رجایی وجود احزاب را دومین عامل بقای جریانهای اصلی کشور ارزیابی کرده و به «ایران» میگوید: «هرچند ما در کشور به خاطر محدودیتها حزب به معنای واقعی نداریم اما همین تشکلهای موجود پایگاههای مردمی داشته و در جامعه تأثیر گذارند». مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام سپس حضور اصلاحطلبان و اصولگرایان در بالاترین سطوح قدرت را یادآور شده و میگوید: «هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان در مقاطع متعددی موفق شدند با شعارهایشان رأی مردم را به سوی خود جلب کنند و دولت تشکیل بدهند. لذا تا زمانی که این دو جریان مطالبات و حقوق مردم را مد نظر دارند نمیشود آنها را حذف کرد. نمونهاش هم خرداد سال گذشته بود که مردم به دولت معتدلی رأی دادند که درونش هم اصلاحطلبان هستند، هم اصولگرایان».
«سیدکمال سجادی» سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری حذف یکی از جریانهای سیاسی را مغایر با اهداف دموکراسی و مردم سالاری دینی ارزیابی کرده و با اشاره به حضور این دو جریان در انقلاب میگوید: «اصلاحطلبان و اصولگرایان محکمات انقلاب مانند قانون اساسی و گفتمان انقلاب را قبول دارند و داخل نظام هستند. بنابراین میتوانند بر اساس حقوقی که دارند فعالیت کنند.» او نیز حذف یکی از جناحها را نه ممکن و نه به صلاح دانسته و به ایران میگوید: « گاهی در انتخابات، دولت و مجلس دست اصلاحطلبان است و گاهی دست اصولگرایان. تنها اشکال موجود تحرکات رادیکالی است» سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری وجود اصلاحطلبان را لازمه توسعه سیاسی دانسته و تأکید میکند: «همانگونه که وزیر اطلاعات گفت این جریانها فرزندان انقلابند. اما سلیقههای متفاوتی دارند. اصلاحطلبی و اصولگرایی دو سلیقه متمایزی هستند که هر کدام ایدئولوژی، فرهنگ و مطالبات طیفی از مردم را نمایندگی میکند. در هر برهه یکی به پیروزی میرسد و بدون تلاطم مدیریت کشور تغییر میکند. »
قاعده بازی
مروری بر اظهارات فعالان سیاسی در این خصوص نشان میدهد دو جریان اصلی کشور با ارادهای که خواهان حذف یکی از این جریان هاست دیگر میانهای ندارند. به نظر میرسد بیاخلاقیهای سیاسی در یک دهه گذشته دو جریان اصلی کشور را به بلوغی رساند که دیگر اندیشه «حذف» رقیب سیاسی در آن جای ندارد. بنا بر شواهد این دو جریان دریافتهاند که حذف یکی نه تنها ضامن بقایشان نخواهد بود بلکه زمینه را برای حذف خود آماده میکند و در عین حال به جریانهای ناشناختهای میدان میدهد که در میان منافع جناحی و مصالح ملی، حیات خود را در اولویت قرار میدهند.
نتیجه انتخابات سال گذشته، محصول این تجربه بود. انتخابات ریاست جمهوری نهم تا یازدهم انباشت تجربههای ارزشمندی برای دو جریان سیاسی کشور بود که گاه تا مرز «حذف» پیش رفتند. شاید از همین روست که حجتالاسلام علی اکبر ناطق نوری در اظهارات اخیر خود اصلاحطلبان و اصولگرایان را به یادگرفتن قواعد بازی سیاست دعوت کرد. وی در دو مصاحبه و سخنرانی او در جمع دانشگاهیان خواستار رعایت قواعد بازی سیاست از سوی فعالان این عرصه شد. دهقان قاعده بازی سیاست را رفتار منطقی جناحین در نزاعهای انتخاباتی میداند و میگوید: «قاعده بازی سیاست ترجیح منافع ملی بر منافع حزبی است. این که رهبران سیاسی مانع حرکت حامیان خود به سوی تخریب شوند. » رجایی قاعده بازی را حفظ بدنه کارشناسی در تغییرات مدیریتی میداند و میگوید: «تغییر مدیران ارشد سیاسی بعد از پیروزی یک جناح طبیعی است اما این تغییرات نباید شامل بدنه کارشناسی شود. چرا که نظام برای تربیت این افراد هزینه کرده و حذف آنها به دلیل عقلی صحیح نیست.» وی استقبال از انتقاد را لازمه بقای قدرت میداند و با تأکید بر این که «اگر روزی احزاب منتقد نداشتیم باید عزا بگیریم» تأکید دارد پیشرفت کشور به حضور همه سلایق نیاز دارد. او به ذکر خاطرهای در این باره پرداخته و تعریف میکند: « شهید رجایی در کنار نشست با همه افراد و گروهها با کسانی جلسه میگذاشتند که مخالف وی بودند و به همه چیز دولت انتقاد میکردند. شهید رجایی اسم آنها را گروه نق گذاشته بود اما در جلسات متعدد حرف این افراد را میشنید و بعضاً قبول هم میکرد».