آفتابنیوز : آفتاب: سرویس سیاسی - شهروز ابراهیمی*- اگر دولت ها در صحنه سیاست بین الملل اکثر اوقات بویژه در حوزه امنیت و نظامی دست به بازی حاصل جمع صفر (رقابت و یا منازعه) بزنند این موضوع حداقل در چارچوب رویکرد رئالیستی، از آنارشی بودن ساختار بین الملل برمی خیزد که نتیجه اش خود یاری و عدم اعتماد به دیگران است. به نظر می رسد در سیاست داخلی ما نیز گاها جناح های سیاسی دست به چنین بازی ای می زنند. آیا معادلات سیاسی جامعه داخلی ایران آنچنان پیچیده است که برخی به سیاست خودیاری بدور از عنایت به منافع ملی دست می زنند. بدون تردید نه جامعه ایران فاقد مرجع فائقه مرکزی است و نه معمای امنیت حاد است. پس دلایل آن چیست؟
در غرب، پروژه دولت- ملت که ماحصل دولت سازی پس از صلح وستفالیا (1648) است مفهوم شفافی از کشور و دولت را ترسیم نمود. به نظر می رسد در ایران چنین مفهومی روند تکمیل خود را طی نکرده است. برای من ایرانی متاسفانه مفهومی ازکشور جا نیافتاده است. پروژه ملت سازی و به طریق اولی، دولت سازی ناتمام مانده است. اعتمادی بین دستگاه دولت و ملت آن چنان که باید ایجاد نشده است. دولت ها خواسته یا ناخواسته ملت را وابسته به دولت می کنند و فرض بر این است که ملت را باید ارشاد نمود. در حالی که وظیفه اساسی دولت ارشاد نیست. وظیفه اساسی دولت، تآمین امنیت و بهبود زیرساخت ها در جهت رشد فردی و رقابت و مداخله حداقلی به نفع عدالت اجتماعی و رفع موانع رقابت است.
از نظر جامعه نیز بطور تاریخی دولت ها بی اعتماد تلقی می شوند. در نتیجه در بازی سیاسی و اجتماعی و در یک کار گروهی آنچه مهم است منافع شخص من است. اگر منفعت ملی بطور اساسی هم به خطر بیافتد مهم این است که منافع من تأمین گردد. راز و رمز اختلاس های بزرگ در همین است. در نهایت همین موضوع، مانع اصلی وفاق ملی است.
فرهنگ اجتماعی امروز ما نیز در چنین تفکری بی تاثیر نیست. شکاف بین فرهنگ فردی و جمعی بطور چشمگیری به چشم می خورد. ظاهرأ در سطح فردی ، فرد ایرانی خوب است ولی در سطح جمعی، متاسفانه چندان خوب نیست. خوبی های ما بطور فردی، جزیره ای است ولی در سطح جمع، این خوبی ها اغلب کم رنگ می گردد. در سطح جمع، به یکدیگر اعتماد نداریم، به جای تلاش برای ارتقائ یکدیگر، سعی در برانداختن هم می کنیم. کمترین اختلافی را تحمل نمی کنیم.
در کار جمعی باز می مانیم و ترس از سواری رایگان ما را از همکاری باز می دارد.
دربازی با حاصل جمع صفر هیچ حد و مرزی وجود ندارد. هدف به شکست کشاندن و حذف رقیب از صحنه به هر قیمتی است. امروزه بازی سیاسی طیف های تندروها این را نشان می دهد. حتی اگر منافع ملی به خطر افتد برای آنها اهمیت ندارد. مهم تأمین منافع شخصی و جناحی آن هاست. در این کشاکش، هیچ مجالی برای وفاق اجتماعی و وفاق ملی وجود ندارد. جایی که وفاق ملی وجود نداشته باشد، هیچ برنامه ای مطلوبی به موفقیت نمی رسد. چرا که در واقع اجماعی برای توسعه کشور حاصل نمی گردد. در جامعه ما همواره صحبت از اجماع برای رسیدن به وفاق ملی و آشتی ملی شده است ولی در عمل، بویژه در عرصه سیاسی موفقیت چندانی مشاهده نمی گردد. روحیات ما ایرانی ها علیرغم مزیت های بسیار، به وفاق تن نمی دهد. پیش شرط وفاق، مصالحه، بازی با حاصل جمع مثبت، به رسمیت شناختن رقیب، احترام به مخالف، دشمن خود را همچون خود دانستن، تساهل ... است. البته نه در حد شعار و بیان بلکه عملیاتی کردن این عناصر بطور نهادی.
عملیاتی کردن این ها نیز مستلزم بازتعریف رسوم و سنتها، پی ریزی و اصلاح نهادهای جدید، به طریق عملی با پشتوانه نظری و درس گرفتن از تجارب دیگران است. به خاطر همین است که این واژه ها اغلب بطور شعارگونه از سوی بسیاری از جناح ها ادا می شود ولی پر واضح است که در حد توصیه های اخلاقی و فقدان عمل، راه به جایی نمی برد. به عنوان مثال صِرف شعار گفت و گو و مصالحه و تساهل و مدارا نتیجه ای در برندارد. یک نمونه از عملیاتی کردن مقوله تساهل سیاسی و آشتی ملی حاوی این اقدامات خواهد بود: ایجاد فضای باز مناظرات علمی در دانشگاه ها و مناظرات سیاسی در رسانه ها، آزادی بیان مطبوعات، تشویق منتقدان به انتقاد در تمام سطوح اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه (مگرخط قرمزهای محدود همچون بی تفاوتی به چارچوب ها و اصول کلی، اهانت واتهام بدون مدرک وسند، یا اهانت دینی)، مدارای قومی ...
در جامعه ای که چند ملیتی است مدارای قومی مستلزم بازتعریف هویت ملی شامل ایجاد ترتیبات نهادی به شکل عملی است. همان راهی که بسیاری از کشورهای جهان که چند ملیتی هستند بطور عملی و نهادی ترتیب داده اند و امروز با کمترین مشکل واگرایی قومی مواجه هستند و برعکس بسیاری از کشورهای جهان سومی و شرقی چند ملیتی، با حاکم کردن تک صدایی، یا تجزیه شده اند (یوگسلاوی، اتحاد جماهیر شوروی، اوکراین، گرجستان، سودان، عراق و غیره) و یا مشکل شدید واگرایی دارند.
در این میان جامعه چندملیتی ایران، ظرفیت های قابل توجهی دارد که اگر از تمام این ظرفیت ها بویژه در راستای وفاق ملی بهره گیریم می توانیم الگوی یک جامعه مدنی در منطقه باشیم.
• استادیار روابط بین الملل دانشگاه اصفهان