آفتابنیوز : آفتاب: متهم که زنی 52ساله است پس از 21ماه سکوت در اداره آگاهی سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت سعید را به قتل رسانده چون قصد تعرض به او را داشته و بعد از قتل نیز برای شناسایینشدن جسد آن را مثله کرده و به آتش کشیده است.
نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست گفت: «زنی خرداد سال 90 به پلیس خبر داد شوهرش سعید گم شده است. او مدعی شد سعید از خانه بیرون رفته و بعد از آن نه تلفنش را جواب داده و نه به خانه برگشته است. با بررسی فهرست مکالمات تلفنی مرد ناپدیدشده مشخص شد او با زنی به نام نرگس ارتباط داشته. پیامکهایی میان آنها ردوبدل شده بود که نشان میداد شب مفقودشدنش با نرگس قرار داشته. ماموران چندروز بعد چند تکه از بدن مردی را پیدا کردند که مشخص بود مثله شده و فردی که دست به این کار زده قصد داشته جنازه را از بین ببرد. با انجام آزمایش دیانای مشخص شد مقتول، سعید است. وقتی نرگس در این خصوص مورد پرسش قرار گرفت گفت از سرنوشت سعید خبر ندارد. روز حادثه نیز سعید به خانه او رفته و بعد از اینکه صحبتهایشان تمام شده منزل او را ترک کرده است.
نرگس بعد از 21ماه بازجویی بالاخره لب به اعتراف گشود و گفت: «سعید برایم مزاحمت ایجاد میکرد و میخواست با من رابطه داشته باشد. سالها بود که او را میشناختم من خودم شوهر صیغهای داشتم. به او گفتم به شوهرم خیانت نمیکنم میگفت از او جدا شو و با من ازدواج کن قبول نکردم تا اینکه شب حادثه به خانهام آمد، به سمتم حمله کرد و من ابتدا او را به قتل رساندم و سپس برای ازبینبردن جسد آن را مثله کردم.»
نماینده دادستان گفت: «متهم طبق آموزههای سازمان منافقین که زمانی عضو آن بوده اقدام به مثلهکردن جسد و سپس آتشزدن سر او کرده بود. ضمن اینکه هر قسمت از جسد را در جایی انداخته بود. همچنین مدارک دیگری نیز در پرونده وجود دارد از جمله لکههای خون که توسط ماموران در خانه متهم و در حمام او کشف شد. فردی نیز شهادت داده برای شستن فرش خونآلود به متهم کمک کرده است. بنابراین با توجه به مدارکی که ارایه شده بهعنوان نماینده دادستان درخواست رسیدگی در این خصوص را دارم.»
سپس اولیایدم در جایگاه حاضر شدند و برای متهم درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او ابتدا گفت: حرفی برای گفتن ندارم هرچه بود در اداره آگاهی گفتهام و درخواست دارم هرچه زودتر من را قصاص کنید. در این هنگام قاضی عبداللهی - رییس دادگاه - خطاب به متهم گفت: من و همکارانم اینجا ننشستهایم که متهمان را اعدام کنیم ما اینجا هستیم تا بر اساس قانون و عدالت تصمیم بگیریم اگر از خودت دفاع کنی و حرف بزنی شاید ما را به این نتیجه برساند که حقت قصاص نیست بنابراین بهنفع توست که حرف بزنی.
متهم گفت: سال 84 با سعید آشنا شدم. ما شرکتی داشتیم که سندهایی با قیمت سنگین تهیه میکردیم و وامهای کلان میگرفتیم ضمن اینکه من در کار ساختوساز و فروش آهن و سنگ هم بودم. سعید برایمان سند میآورد. در این مدت سعید با زنی به نام مینا به صورت صیغهای ازدواج کرد و بعد از هم جدا شدند. او مینا را خیلی اذیت میکرد من صیغه فردی به نام حسن بودم که مرد خوبی هم بود. چندماه قبل از قتل، سعید به من پیشنهاد داد با هم رابطه داشته باشیم. او میخواست رفتارش با مینا را در مورد من تکرار کند. پیشنهاد او را قبول نکردم گفتم من از زندگیام راضی هستم. خیلی اصرار میکرد. شب حادثه گفتم به خانهام بیا. بعد به او گفتم دستنوشته بده که همه هزینههای زندگیام را تامین میکنی و هرچقدر هم پول بخواهم میدهی آنوقت از حسن جدا میشوم و با تو ازدواج میکنم قبول نکرد گفت نوشتهای در کار نخواهد بود. بعد تهدید کرد و گفت موضوع ازدواج من و حسن را به همسر اول او خواهد گفت.
حسن هیچ بدیای به من نکرده بود و نمیخواستم اذیت شود با هم جروبحث کردیم. سعید گفت حالا که صیغه من نمیشوی بیا با هم رابطه داشته باشیم و بعد به سمت من حمله کرد من هم چکش را برداشتم و به سرش کوبیدم و بعد هم جسدش را مثله کردم. متهم درباره عضویتش در سازمان منافقین گفت: «سال 60 وقتی17ساله بودم یک اعلامیه سازمان از لای کتابم پیدا کردند اما من هیچ نسبتی با این سازمان نداشتم و فقط بهخاطر اعلامیه بازداشت شده بودم.» قضات بعد از پایان جلسه دادگاه برای صدور رای وارد شور شدند.