آفتابنیوز : آفتاب: از آن زمان این شبکه تروریستی با نام های مختلف در مناطق مختلف کشورهای آسیایی و آفریقایی تکثیر شده ، از جمله القاعده در سرزمین بین النهرین، القاعده در عراق، دولت اسلامی در عراق(ISI)، القاعده در شبه جزیره (AQAP)، القاعده شمال آفریقا، القاعده در مغرب عربی، الشباب در سومالی، جبهه النصره در سوریه، بوکوحرام در نیجریه و دولت اسلامی عراق و شام در عراق و سوریه که به گفته ناظران این آخری (ISIS) از خطرناکترین شاخه های القاعده است.
** داعش همان القاعده است
خیلی ها در سطح منطقه بویژه در کشورهای سوریه و عراق اعتقاد راسخ دارند که همه این گروهها یک منشا عقیدتی و فکری داشته و به یک جا متصل هستند، همه اینها القاعده هستند.
خیلی لازم نیست برای پی بردن به ماهیت این گروهها و نبود تفاوت ماهوی میان آنها عمیق شویم. تشکیل گروههای جدید با نام های جدید تاکتیک هایی است که القاعده پس از فردای حمله آمریکا به افغانستان بکار گرفته است.
این تاکتیک تنها بازی با نام ها و هدف آن استفاده از تمام ظرفیت کشورهای جهان اسلام است، مثلا هرگاه کشور یا مجموعه ای از کشورها تصمیم به سرکوب این شبکه بگیرند، برای خارج شدن از تله و جلوگیری از نابودی کامل تشکیلات، با نام جدیدی ظهور می کند.
مهمترین راههای نابودی این گروهها بستن شریان های مالی و تسلیحاتی آنان است، بطوری که نتوانند از دارایی های نقدی خود از طریق نظام جهانی بانکی، استفاده کنند. بنابراین برای فرار از این خطرات به سرعت تکثیر شده و با نام جدیدی وارد عرصه می شوند.
** القاعده بومی
القاعده در این سالها به جای حضور رسمی در کشورهای هدف، اقدام به تشکیل شاخه های بومی خود در نقاط مختلف جهان کرده که دلیل اصلی آن استفاده از بیشترین ظرفیت منابع انسانی در جهان اسلام است. تجربه افغانستان به رهبران این شبکه نشان داد که نسخه بومی القاعده در کشورهای مختلف کارکرد بهتری دارد و 'طالبان'، تجربه خوبی در این خصوص محسوب می شود، بطوری که آمریکایی ها از 2001 تاکنون، اگر چه به تشکیلات القاعده در این کشور (القاعده عرب-افغان) ضربات سختی وارد کردند، اما هنوز نتوانسته اند تشکیلات طالبان را بطور کامل تضعیف کنند.
بنابر این القاعده پس از ورود به عراق در 2003 میلادی، ابتدا تشکیلات بومی 'دولت اسلامی عراق' را در استان های 'موصل' و 'دیالی'، تشکیل داد که در ادامه بخاطر پیوستگی های عشایری میان غرب عراق با شرق سوریه، از 'دولت اسلامی عراق و شام' یعنی 'داعش'، رونمایی کرد.
سال 2011 گروه بومی سوریه ای القاعده یعنی 'جبهه النصره' ایجاد شد که در ادامه برای مدتی با داعش متحد می شود ولی دوباره از هم جدا می شوند. در حقیقت این گروهها براساس تاریخ مصرف تولید می شوند و بعد از اینکه کارکردشان از بین می رود، در گروه دیگر حل می شود، به عنوان مثال جبهه النصره که سه چهارم اراضی تحت تصرف مخالفان دولت سوریه را در 2012 در اختیار داشت، پس از آنکه آمریکایی ها به خاطر ترور سفیرشان در شهر 'بنغازی' لیبی، به این گروه ظنین شده بودند، به یکباره به شدت ضعیف شد و جای خود را به داعش داد.
در همین چارچوب، گروههایی مانند 'الشباب' در سومالی، بوکوحرام در نیجریه ، القاعده در شبه جزیره (عربستان و یمن) و نیز گروههای به ظاهر اسلامی وابسته به القاعده در شرق آسیا، در طول این سالها شکل گرفته و هر کدام ماموریتی را عهده دار شده اند.
این زیر شاخه های القاعده با توجه به اینکه در کشورهای خود بومی محسوب می شوند، قدرت جذب بالاتری دارند و به همین نسبت هم سرکوب آنان دشوارتر می شود و ضمن اینکه از حضور جنگجویان خارجی نیز بهره مند خواهند شد و این شبکه به صورت شناور می تواند نیروهایش را به مناطق مختلف منتقل کرده و بحران را در نقطه ای دیگر هدایت کند.
اختلافاتی نیز که به ظاهر میان این گروهها و با القاعده وجود دارد و حتی خبرهایی از کشتار میان آنها می دهد، چندان باور پذیر نیست. به عنوان مثال هنوز سند معتبری شامل فیلم و عکس و یا مشاهدات عینی خبرنگاران مستقل درباره این اختلافات و زدوخوردها وجود ندارد. البته هرازگاهی از اعدام یک فرمانده یک گروه توسط گروه دیگر اخباری منتشر می شود که آن هم معلوم نیست ، پشت پرده اش چیست.
برخی ناظران مسایل منطقه می گویند، القاعده برای حذف فیزیکی فرماندهان یاغی خود زمانی که قصد دارد علت اصلی پوشانده شود، آن را در قالب این اختلافات، عملی می کند.
ضمنا این گروهها در سوریه اراضی تحت اشغال یکدیگر را معمولا از طریق تخلیه داوطلبانه انجام داده اند که تازه ترین آن تخلیه برخی مناطق از سوی داعش بوده است.
** داعش همان القاعده است و خاستگاه آن شبه جزیره
داعش که در سال 2004 در عراق متولد شده بود، با از دست دادن رهبران اولیه یعنی ، 'الزرقاوی' و 'ابوعمر البغدادی'، تحت سرکوب نظامیان آمریکایی و عراقی قرار گرفت و با تشکیل گروههای شبه نظامی موسوم به 'صحوه' یا همان 'شوراهای بیداری'، بخش مهمی از نیروی انسانی خود را از دست داد و به شدت تضعیف شد.
ابوبکر البغدادی هم از سال 2010 که به جای 'ابوعمر' نشسته بود، عملا کارآیی نداشت تا اینکه بحران سوریه آغاز شد و داعش نیز مانند دهها گروه و دسته مسلح شورشی وارد این کشور شد و از سفره پهن شده توسط کشورهای غربی و عربی ، در آن کشور بهره مند شد.
این گروه برای اینکه جلوی چشم نباشد، به صورت نامحسوس در برخی مناطق سوریه حضور یافت و عمدتا با ارتش سوریه درگیر نمی شد و رفته رفته با پیوستن به جبهه النصره و تشکیل دولت اسلامی عراق و شام، جای پایی برای خود باز کرد. اما همچنان چراغ خاموش حرکت کرد تا اینکه کار جبهه النصره با آمریکایی ها به آنجا کشید که النصره باید کنار زده می شد.
از آن زمان ، داعش با حمایت کشورهای منطقه و جلب نظر آمریکا به عنوان نیروی جایگزین النصره ، به نوعی مشروعیت یافت و بخش هایی از مناطق تحت تصرف این گروه و حتی ارتش به اصطلاح آزاد سوریه و نیروهای آنها را به خود منضم کرد.
از طرفی داعش به دلیل قرابت های عشیره ای در محدوده بزرگی از غرب عراق و شرق سوریه، در داخل سوریه هم پایگاه اجتماعی خوبی برای خود دست و پا کرد و سرانجام داعش آن شد که در 20 خرداد امسال دیدیم.
داعش که زمستان سال گذشته با حضور جدی و فعال در استان 'الانبار' آرام آرام حضور خود در عراق را نمایان می کرد، دیگر از لاک دفاعی خارج شده بود. ابتدا 'فلوجه' و سپس مناطق وسیعی از استان الانبار را اشغال کرد و با اشغال موصل در خرداد ماه امسال، عملا بر مناطقی در دو سوی مرزهای عراق و سوریه سیطره یافت.
داعش به رغم همه خبرهایی که حاکی از وجود اختلافات میان این گروه با النصره و القاعده و ... است، عملا اهداف القاعده را دنبال می کند ، بطوری که بیانیه های صادره در سه ماه گذشته و نقشه هایی که بر روی اینترنت قرار داده ، به نوعی تکرار 'مانیفست القاعده' و بر گرفته از جهان بینی این گروه خشن تروریستی است، گروهی که ریشه اش در شبه جزیره است.
** سوالات تکراری
القاعده که این روزها با عنوان داعش در عراق و سوریه جولان می دهد، با خود سوالات بیشماری همراه دارد، سوال پشت سوال ، سوالاتی که پاسخ به آن چندان ساده نیست.
این گروه چگونه به رغم نفرت بین المللی و رعبی که در جهان ایجاد کرده ، همچنان سرپا مانده است، چگونه اینگونه قدرتمند شده و همین حالا از کجا تامین مالی و تسلیحاتی می شود، از چه طریق پول جابجا می کند و این همه تجهیزات مدرن مانند خودروهای ضد گلوله و وانت بارهای لوکس و پرقدرت را از کجا وارد کرده است. اینها که مواد مخدر نیست قابل پنهان کردن باشد.
سوالاتی که پاسخ به آن پای بسیاری از کشورهای منطقه را به میان می کشد و به غیر از دلایل عقیدتی و ایدئولوژیک، انگیزه های اقتصادی و نیز برخی جاه طلبی های منطقه ای را مطرح می سازد.
از جمله سوالات اینکه عربستان، خاستگاه اصلی گروههای تکفیری و افراط گرا که اکنون در ائتلاف ضد تروریسم بر علیه داعش شرکت دارد و ظاهرا از قدرت گرفتن این گروه به وحشت افتاده و آن را در فهرست گروههای تروریستی خود قرار داده ، چرا هنوز برای سرنگونی 'بشار اسد' در سوریه تلاش می کند. این کشور در تازه ترین اقدام، برای آماده سازی جنگجویان ضد سوری یک پایگاه آموزشی دایر کرده است. سوال اینجا است که چه کسانی این پایگاههای آموزشی را پر خواهند کرد، آیا غیر از همان نیروهایی که زمانی با النصره و القاعده و داعش بوده اند.
چرا ریاض همچنان حاضر نیست روابطش را با عراق اصلاح کند و به حمایت از این کشور در جنگ علیه تروریسم اقدام نمی کند.
برخی ها برای توجیه مساله، مدعی هستند که ریاض از دولت 'العبادی' استقبال کرده، اما اگر چنین استقبالی واقعی است، چرا جریان سیاسی وابسته به عربستان در عراق که چشم به آن سوی آب دارد، همچنان در کار دولت جدید کارشکنی می کند.
در هرصورت برای شناخت القاعده و به تبع آن همه زیرشاخه های جهانی آن ابتدا باید هویت شناسی درباره آن صورت بگیرد. لازم است برای سوالاتی همچون هویت این گروه چیست، آموزه هایش بر مبنای کدام مکاتب است و یا اینکه چگونه قادر است از جوامع متنوع و مختلف از نظر فرهنگی نیرو جذب کند، جاذبه های این گروه چیست که حتی از اروپا نیرو می گیرد و دست آخر اینکه این گروه را چگونه می توان متوقف کرد، پاسخی منطقی یافت.
** هدف غایی القاعده
پشتوانه فکری و عقیدتی القاعده، آمیخته ای از افکار و عقاید 'سلفیون رادیکال' و 'وهابیت' است، اما برخی محافل فکری در منطقه معتقدند که این گروه از 'سید قطب' در غرب و مکتب 'دیوبند' در شبه قاره هند نیز تاثیراتی پذیرفته است، اما بسیار رادیکال تر. حتی برخی ها اعتقاد دارند که این گروه نگاه 'مانوی' هم به دنیا دارد.
با این حال به رغم همه این باورها درباره القاعده و داعش، یک نکته حقیقی در برداشت ها و قرائت های این گروهها از دین وجود دارد و آن اینکه تصور می کنند که همه مسلمانان از اسلام حقیقی منخرف شده اند و آنان وظیفه اصلاح آن را دارند.
از همین رو آنان با این تفکر که جهانی منحرف شده و آنان از سوی خداوند مسوولیت بازگرداندن بشر به مسیر واقعی را دارند، عملا وارد فاز پاکسازی دینی، از منظر خود شده اند. این یک حقیقت خطرناک است.
در همین چارچوب، القاعده و زیرشاخه های آن بویژه در عراق و سوریه ، بیشترین حملات را علیه شیعیان و علویان داشته اند. حتی آمارها نیز نشان می دهد که در این دو کشور پاکسازی دینی در دستور کار داعش بوده و قربانیان آن عمدتا شیعیان و علویان بوده اند.
اگر چه در برخی نقاط سوریه و عراق مسیحیانی نیز کشته شده و کلیساهایی تخریب شده، اما رفتارهای وحشیانه ای که با شیعیان و علویان صورت گرفته ، در برخورد با مسیحیان و یهودیان دیده نمی شود.
تمام جنگ القاعده و داعش علیه آمریکایی ها در عراق از سال 2003 میلادی تاکنون، دو جنگ (2004 و 2005) فلوجه بود که آن هم به دلیل مقاومت مردم شکل گرفت و القاعده برای حفظ پایگاه مردمی خود در میان اهل سنت نمی توانست صحنه نبرد را ترک کند.
به غیر از این دو جنگ در فلوجه آنها بطور دایم با شیعیان و حتی سنی های مخالف نظر خود در عراق و سوریه در جنگ بوده اند. داعش بسیاری از عشایر و حتی علمای اهل سنت را در عراق به دلیل مخالفت با قوانین و مقررات بدوی که به نام اسلام به اجرا می گذارند، اعدام کرده اند.
اکنون شاید بتوان کمی راحتتر به این سوالات پاسخ های نزدیک به واقعیت داد که 'خاستگاه القاعده'، 'اهداف آن' و 'منابع حیات بخش به آن چیست و کجاست'.
اگر بتوانیم پاسخ های مناسبی برای این سوالات بیابیم، آنگاه درخواهیم یافت که احتمالا القاعده بازهم تکثیر خواهد شد و با پایان داعش در ماههای آینده، با جریان جدید و نامی جدید روبه رو خواهیم بود، شاید به مراتب رادیکالتر از القاعده و داعش که آن هم بی شک در ادامه مسیر القاعده حرکت خواهد کرد.
به گزارش ایرنا، البته نباید فراموش کرد که قدرت های بین المللی بویژه آمریکایی ها از وجود همین تفکر و اندیشه بیشترین سود را برده و اهداف خود را در منطقه با بهره گیری از آن دنبال می کنند.