آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش اعتماد، ماجراي اين كودك آزاري چهارشنبه دهم مهرماه سال گذشته فاش شد، هنگامي كه پسرك هشت ساله بيدار شد تا به مدرسه برود اما در غياب مادرش با حمله ناپدري به كما فرو رفت. ساعت 10 صبح روز حادثه زن و مرد جواني سراسيمه پيكر نيمه جان پسربچهيي را به درمانگاه عباسي واقع در باقرشهر رساندند. پسرك پس از پذيرش در بخش اورژانس تحت نظر گرفته شد اما هنگامي كه پزشكان و پرستاران بر بالين سبحان حضور يافتند و شرايط هولناك وي را ديدند بلافاصله كودك بيهوش را به بيمارستان هفتم تير منتقل كردند تا پزشكان اين بيمارستان عمليات احياي سبحان كوچولو را آغاز كنند.
اين در حالي بود كه مرد شكنجهگر همراه با مادر سبحان به درمانگاه رفته بود و وقتي از وضعيت وخيم كودك آگاه شده بود آنجا را ترك كرده و گريخته بود. پسرك هشت ساله به علت خونريزي مغزي و شدت جراحات در بخش مراقبتهاي ويژه بستري شد و تحت عمل جراحي قرار گرفت. همزمان ماجراي اين كودك آزاري به ماموران كلانتري 130 نازي آباد گزارش شد و تيمي از ماموران تجسس، خود را به بيمارستان هفتم تير رساندند.
مادر سبحان به ماموران گفت: من راننده سرويس هستم. صبح امروز براي كار از خانه خارج شدم. همسرم همراه سبحان و دخترم در خانه بودند. ساعتي نگذشته بود كه دخترم با من تماس گرفت و گفت حال برادرش بد است. سريع خود را به خانه رساندم. پيكر نيمه جان پسرم را در گوشه خانه ديدم كه به سختي نفس ميكشد. سريع پسرم را با همسر موقتم به بيمارستان منتقل كرديم اما «محمد» هنگامي كه ما را رساند فرار كرد و ديگر خبري از او ندارم.
همزمان با آغاز تحقيقات براي دستگيري «محمد»، ناپدري شكنجهگر با پاي خود نزد پليس رفت و تسليم شد و در بازجوييها به بازپرس گفت: چند سالي است كه شيشه ميكشم و صبح روز حادثه نيز وقتي سبحان از خواب بيدار شد ناگهان در يك لحظه عصبي شدم و با لوله جاروبرقي به جان كودك بيدفاع افتادم، وقتي به خودم آمدم كه ديدم پسرك بيهوش روي زمين افتاده است اما ديگر دير شده بود و نميتوانستم كاري كنم.
متهم پرونده بازداشت شد و سبحان كوچولو پس از دوماه كما، جان خود را از دست داد.
با توجه به حساسيت موضوع براي متهم كيفرخواست صادر شد و پرونده براي محاكمه به شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد.
«محمد» صبح ديروز در حالي پاي ميز محاكمه قرار گرفت كه پدر و مادر سبحان رضايت خود را اعلام كرده بودند مادر سبحان به قاضي گفت: پس از جدايي از همسر اولم با «محمد» آشنا شدم. او قبول كرد دو فرزندم در كنار ما زندگي كنند. او رفتار خوبي با سبحان و دخترم داشت و نميدانم آن روز چرا سبحان را كتك زد.
رييس دادگاه با تفهيم اتهام به «محمد» از او خواست به دفاع از خود بپردازد كه متهم با قبول اتهامش گفت: آن روز در بالكن خانه شيشه مصرف كردم و حالت طبيعي نداشتم. سبحان بچه لجبازي بود. در حالي كه حالت عادي نداشتم ضربهيي با لوله جارو برقي به سرش زدم. وقتي به خودم آمد متوجه وخامت حال او شده و با آمدن همسرم به خانه سبحان را به بيمارستان انتقال داديم. ابتدا به خاطر ترس فرار كردم اما بعد خودم تسليم شدم. قضات دادگاه پس از دفاعيات متهم براي تصميمگيري وارد شور شدند.