آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه اعتماد در ادامه نوشته است: تمام كساني كه در تهران زندگي كردهاند وضعيت فوق آلوده هواي تهران را در سالهاي 1390 تا 1392 به ياد دارند و روشن بود كه اين آلودگي تنها ميتواند ناشي از عامل بنزين باشد كه برخلاف گذشته از كارخانجات پتروشيمي توليد كرده بودند تا كمبود ناشي از تحريم جبران شود.
مساله اين بنزينها چند چيز بود. از جمله اينكه كيفيت سوخت آن پايين و موجب آلودگي ميشود. از سوي ديگر به دليل بالا بودن برخي از تركيبات شيميايي آن را سرطانزا ميدانستند. مورد اول به چشم ديده، ولي مورد دوم بايد اثبات ميشد كه در دولت جديد آن را به آزمايشگاههاي معتبر فرستاد و معلوم شد كه مواد غيرمجاز آن بالاتر از حد مجاز بوده و براي سلامتي خطرناك است.
اين موضوع تبديل به نوعي مجادله ميان اصولگرايان با طرفداران دولت جديد شد، زيرا طرفداران دولت آن را به درستي به ابزاري عليه سياستهاي دولت قبلي تبديل كردند و طرفداران آن دولت را در معرض اتهام قرار دادند كه از يك اقدام نابخردانه و ضدسلامت مردم دفاع يا حداقل اينكه در برابر آن سكوت كردهاند. در مقابل نيز طرفداران دولت قبلي بهترين دفاع را حمله چشم بسته ديدند و اينكه آن بنزين هيچ اشكالي نداشت و خيلي هم خوب بود!! و يكي از افتخارات دولت قبل دانستند كه از اين طريق توانست تحريم بنزين را خنثي كند و... الي آخر. ولي اين استدلال كارگر نميافتاد، زيرا دست طرفداران دولت جديد پرتر بود. از يك سو مردم به روشني ديدند كه با حذف اين بنزين كيفيت هواي كلانشهرها به كلي تغيير كرد و از سوي ديگر منطقي نيست كه كارخانهيي براي توليد مواد پتروشيمي طراحي شود ولي از آن بنزين استاندارد بتوان توليد كرد!! چنين امري در صنعت معقول نيست، به علاوه از ابتدا هم بر سرطانزا بودن اين بنزينها تاكيد و در نهايت نيز به طور علمي آزمايشگاهها آن را تاييد كرده بودند.
پس طرفداران دولت پيشين و كساني كه توليد بنزين بيكيفيت را به جاي مواد درجه يك پتروشيمي افتخار ميدانستند، در پي فرصت بودند تا از مواضع نادرست خود مجددا دفاع كنند، تا اينكه مصاحبه سخنگوي دولت را تحريف كردند و با حذف پرسش فقط پاسخ را منتشر كردند تا چنين وانمود شود كه از نظر دولت آن بنزينها ايرادي نداشته است. ولي با توضيحات سخنگوي دولت معلوم شد كه منظور وي بنزينهاي جديد است و نه قبليها، و البته اين انتقاد به سخنگوي دولت وارد است كه در اينباره بايد صريحتر و سريعتر اطلاعرساني ميكرد و حتي اگر هم، چنان چيزي را گفته بود بايد مستندات خود را ارايه ميكرد كه در اين مورد خاص مرجع تشخيص آن سازمان محيط زيست يا اداره استاندارد يا شركت نفت است كه جملگي به مضر بودن اين بنزينها تاكيد كرده بودند، بنابراين حتي اگر معاون رييسجمهور هم، چنين حرفي را درباره بنزينهاي توليد پتروشيمي زده بود چون مرجع مسوول اين كار نيست و بايد آن را مستند ميگفت، اعتباري نداشت اگرچه وي از اساس موضوع را تكذيب كرده و رسانههاي مخالف را متهم به حذف پرسشي كرده كه ناظر بر بنزينهاي ديگر است.
مساله اصلي و مهمتر از بنزين آلوده و غيراستاندارد، رسانههاي آلوده و سرطانزا هستند؛ رسانههايي كه وظيفه اصليشان دفاع از حقوق ملت است و بايد در برابر آلودگي هوا و محيط زيست و نيز آلودگيهاي اداري مثل فساد و رشوه موضعگيري كنند و متخلفين را به ميدان بياورند تا پاسخگو شوند، وي به جاي انجام اين وظايف، وظيفه اصلي خود را لاپوشاني خلافهاي دوستان خود در ميان مسوولان قرار دادهاند؟ آيا تاكنون شده كه يكي از اين رسانههاي طرفدار بنزين آلوده، يك گزارش بنويسد كه چرا هواي تهران و ساير كلانشهرها در دو سال گذشته تا اين حد آلوده و خفقانآور بود و اكنون بهبود پيدا كرده است؟ آيا آنها از استنشاق اين هوا ناراحت نبودند؟ آيا آنها خطر اين هوا را به جان خود نزديك نميديدند؟ حتما ناراحت بودهاند و آن را خطرناك ميدانستهاند چون ممكن نيست كسي در هواي سال 1391 و 1392 تهران زندگي كرده باشد و در ذهن خود آرزوي مهاجرت از تهران را نكرده باشد. پس چرا اينها حتي يك گزارش از علل و چرايي آن ننوشتند و پيگيري نكردند كه چرا امسال هواي تهران قابل تحمل شده است؟ اگر اين كارها را نميكنند، آيا شايسته نبود كه حداقل سكوت ميكردند و با مطالب خود خطرناكتر از هواي آلوده را به ريههاي مردم تزريق نكنند.
واقعيت اين است كه اين رسانههاي سرطانزا هستند كه مديراني را تربيت و تقويت ميكنند كه كالاهاي سرطانزا توليد ميكنند و لذا خطر رسانه سرطانزا بيشتر از كالاهاي سرطانزا و آلوده است، هر چند در نهايت هر دو يكديگر را در آغوش گرفته و تقويت ميكنند.