آفتاب: داریوش مهرجویی هم اعلام کرده که تصمیم دارد فیلم «سنتوری 2» را بسازد و بازهم صدای چاووشی را برای بهرام رادان قرض بگیرد. بار اولی که در فیلم سنتوری این اتفاق افتاد تبلیغات زیادی برای چاووشی شد و خیلی از آنهایی که امروز طرفدار چاووشی هستند با ترانههای همین فیلم بود که او را شناختند.
چاووشی اما این روزها چندان حال و روز خوشی از نظر اقتصادی و بازگشت سرمایه آلبوم پاروی بی قایق ندارد. ترانههای این آلبوم درست در روز توزیع آن در بازار روی اینترنت قرار گرفت و میزان دانلود آن خیلی بیشتر از فروشش بود. حالا دیگر همه آنهایی که به این خواننده علاقمند هستند ترانههای آلبوم پاروی بی قایق را گوش میکنند بدون اینکه پولی بابت آن داده باشند. این اتفاق را میتوان هم به حساب بیاخلاقی ما ایرانیها گذاشت که بدون در نظر گرفتن حقوق مولف با روش دانلود کردن به سرمایهگذار آثار هنری ضرر مالی میزنیم و روحیه نویسنده و یا خواننده یک اثر را هم تضیف کرده و او را از ادامه کارش تا حدودی ناامید میکنیم.
در ظاهر ماجرا شاید این روزها چاووشی خوشحال باشد که تعداد آدمهایی که ترانههای جدید او را گوش میکنند زیاد است اما آیا با ضرری که به سرمایهگذار پاوری بی قایق وارد شده فرد دیگری تمایل پیدا میکند بار دیگر برای چاووشی و یا خواننده دیگری سرمایهگذاری کند؟
ناامیدی و عشق
شاعران به اصطلاح بازاری و ترانهسرایان نان خود را از ترانهها و شعرهای عاشقانه تامین میکنند.شعرهایی که محور بیشتر آنها شکستهای عشقی و یا نامهربانی و بیوفایی یار است.از قدیم الایام اینگونه ترانهها و شعرهای بازار خوبی داشته و خوانندههایی که این آثار را اجرا کردهاند کمابیش در رونق بازار ترانههای خود موفق بودهاند. هر چند در سالهای اخیر خوانندههای جوانی مثل احسان خواجهامیری، شهرام شکوهی،سیروان خسروی و ... تلاش کردهاند که با تغییراتی در قالب اجرا و متن ترانههای عاشقانه ساختار جدیدی به این نوع آثار بدهند.اما واقعیت این است که مردم و بخصوص جوانها ترانههای پرسوز و گداز عاشقانه را بیشتر دوست دارند و از آنها استقبال میکنند.
محسن چاووشی هم متوجه این قضیه شده و در آلبوم پاروی بی قایق سوز و گداز عاشقانههای خود را بیشتر کرده است.
چاووشی صدای ویژهای دارد. صدایی که نفس زیادی ندارد اما این خواننده متوجه شده که این کم بودن نفس را چگونه با مکثهای کوتاهی که در ترانههایش به وجود میآورد جبران کند. همین کم بودن نفس باعث شده تاکنون چاووشی کنسرت به شکل زنده اجرا نکند و فقط تک ترانه و یا آلبومی از چند ترانه منتشر کند. صدای چاووشی انرژی زیادی ندارد اما به دلیل بم بودن و همان مکثهای کوتاهی که به آن اشاره شد، انرژی زیادی از شنونده میگیرد، شاید به همین دلیل است که هر چند که او را دوست داشته باشی فقط تحمل شنیدن یک ترانه از او را داری و برای شنیدن ترانه دوم دیگر تحملات تمام میشود. باز هم شاید به همین دلیل است که او در چند وقت اخیر بیشتر تک ترانههایی خوانده است که در فضای مجازی منتشر شده است.
پاروی بی قایق با ترانه زیبایی شروع میشود، ترانه ریتم دارد و ترجیعبند. ترجیعبندی که شنونده را مشتاق گوش کردن ترانه میکند و در ذهن او میماند: تو یه طوفان من جزیره / من ناپلئون تو دزیره / جز تو کی میتونست از من / غم دنیا رو بگیره...
ناپلئون و دزیره ؛ استفاده از نام دو معشوق که تاکنون در هیچ ترانه ایرانی نامی از آنها برده نشده است و مردم کوچه و بازار کمتر آنها را میشناسند. ناپلئون بناپارت وقتی هنوز جوان بینام و نشانی بوده عاشق دختری به نام دزیره میشود اما در ادامه برای منافع شخصی او را رها میکند و با زن با نفوذ دیگری ازدواج میکند اما وقتی به جهانگشایی میرود و شکست میخورد، دزیره به او کمک میکند...
حالا این دو عاشق و معشوق فرانسوی که در بین ایرانیها نام و آوازه زیادی ندارند به ترجیع بند ترانه چاووشی تبدیل شدهاند و مردمی که این ترانه را گوش دادهاند آن را زمزمه میکنند...من ناپلئون تو دزیره و...
ترانههای دیگر این آلبوم عاشقانه و با اندوهی توام است که ناامیدی را به شنونده منتقل میکنند در ترانه دوم چاووشی خود را فقط یک نوار پر شده میداند که مقابل معشوق ایستاده اما خاطرهاش از او خالی است.در ترانه سوم از شدت ناامیدی و شکست عاشقانه به رختخواب و قرص خواب پناه برده و در یک اتاق بیپنجره زندگی میکند.
چاووشی دوستداران زیادی دارد. شاید به همین تعداد زیاد هم کسانی هستند که او را دوست ندارند و اگر حتی در تاکسی هم نشسته باشند و چاووشی بخواند از راننده میخواهند صدای او را یا قطع کند و یا کم کند. صدای او از شنونده انرژی زیادی میگیرد. برخی نالههای او را دوست ندارند. اما با همه اینها تک ترانههای چاووشی دوست داشتنی است و گاهی برای شنیدن روزانه مناسب است بخصوص حالا که ناپلئون شده و برای دزیره میخواند.