آفتابنیوز : آفتاب: 4 مرد که برای گرفتن طلب خود مرد بیمار را از بیمارستان ترخیص کرده و او را به قتل رسانده بودند صبح امروز در دادگاه کیفری استان تهران جنایت را به گردن یکدیگر انداختند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، اول اردیبهشت سال 89 جنازه مردی 44 ساله در اطراف میدان کاج پیدا شد. با اطلاع ماموران پلیس از این موضوع بلافاصله تحقیقات در این خصوص آغاز و هویت مقتول نیز مشخص شد. با شناسایی خانواده مقتول مادر وی در تحقیقات به ماموران گفت: پسرم کلاهبردار بود و حدود 250 میلیون تومان بدهکار بود. برای همین چون از دستش عصبانی بودم خیلی وقت بود که دیگر کاری به کارش نداشتم. فقط می دانم که مریض بود و در بیمارستان بستری بود.
با اظهارات این زن ماموران به بیمارستانی که مقتول در آنجا بستری بود رفتند و به تحقیق پرداختند. در آنجا مشخص شد که دو مرد به بیمارستان آمده و پس از پرداخت 10 میلیون تومان مقتول را از بیمارستان ترخیص کرده و با خود برده اند. بنابراین خیلی زود متهمان شناسایی و دستگیر شدند.
تجسس های پلیس نشان داد که متهمان از طلبکارهای مقتول بوده اند. دو متهم اصلی این پرونده پس از دستگیری با اعتراف به جرم خود به ماموران گفتند: مقتول را از بیمارستان ترخیص کردیم و به ویلای دوستمان بردیم. در آنجا می خواستیم طلبمان از مقتول بگیریم. اما او گفت من را به تهران ببرید تا در آنجا طلبتان را بدهم. ولی وقتی به تهران آمدیم او گفت که هیچ پولی ندارد. برای همین عصبانی شدیم و با یک شلنگ او را خفه کردیم.
با اعتراف متهمان پرونده آنها برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. صبح امروز جلسه محاکمه هر 4 متهم برگزار شد. در این جلسه متهمان ردیف اول جنایت را به گردن یکدیگر انداختند.
خسرو به هیات قضایی گفت: من از مقتول طلب داشتم ولی روز حادثه او را نکشتم. درواقع این احسان و سجاد بودند که با شلنگ او را خفه کردند. من تنها آنها را همراهی کردم.
احسان نیز به قضات گفت: آن روز خسرو از من یک شلنگ خواست من هم داخل ماشین به او شلنگ دادم و رفتم. وقتی برگشتم او را کشته بودند.
در ادامه این جلسه متهم دیگر این پرونده نیز به قضات گفت: آن روز این دو نفر یعنی خسرو و سجاد پیش من آمدند و ماشین من را قرض گرفتند و گفتند که برای مهمانی به ویلای دوستشان می روند. من اشتباه کردم که ماشینم را به آنها قرض دادم. چون زیاد نمی شناختمشان و در سفره خانه با آنها آشنا شده بودم. وقتی دیدم ماشینم را نیاوردند به دنبالشان رفتم و مقتول را دیدم. آنها گفتند که دوستشان است. برای همین من هم موضوع را پیگیری نکردم. حتی نفهمیدم که چطور او را کشتند. فقط در یک لحظه متوجه شدم که با هم درگیر شده اند.
متهم ردیف چهارم نیز به قضات گفت: بچه ها مقتول را به ویلای من آوردند و گفتند که می خواهیم به مهمانی بیاییم. من از قتل خبر ندارم و نمی دانم چه شد که مقتول را کشتند.
در پایان این جلسه نیز هیات قضایی وارد شور شدند تا حکم نهایی را در این خصوص صادر کنند.