کد خبر: ۲۶۸۶۳۴
تاریخ انتشار : ۰۶ آبان ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۳

این زن نمی‌داند کیست! +عکس

مسئولان بهزیستی رباط کریم با پذیرش او سعی می‌کنند به روح خسته و یخ‌زده او توانی مضاعف بخشند اما تلاش‌های آنان نیز برای یافتن سرنخی از بستگان او به نتیجه‌ای نمی‌رسد و سرانجام او به یکی از مراکز بهزیستی در تهران منتقل می‌شود.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: سرفصل زندگی این مادر با پاییز پیوند خورده است. حالا او در یکی از مراکز بهزیستی روزها و شب‌‌ها را سپری می‌کند، روزها و شب‌هایی که دیگر در ذهن و یاد او رد پای هیچ آشنایی رقم نخورده است.

به گزارش ایران، وارد بهزیستی که می‌شوی، منتظر لحظه‌ای می‌مانی که او وارد شود. در همین لحظات است که مددکار، گذشته او را مرور می‌کند. «عزیزه سردار جوان» 47 ساله است، این‌طور که تحقیقات ما نشان می‌دهد 11 سال پیش در یک سانحه تصادف دو فرزندش را از دست داده و به علت شدت تصادف 45 روز در کما بوده است.

عزیزه پس از خارج شدن از کما متوجه مرگ دو فرزندش می‌شود و ضربه روحی سختی که از این خبر ناگوار به او وارد می‌شود، او را به تاریک‌ترین زاویه زندگی رهنمون می‌کند.

بانوی داغدار تا مدت‌ها سکوت را به هم‌صحبتی با همسرش ترجیح می‌دهد و مرد که آلوده اعتیاد و مواد مخدر بوده است، پس از دو سال خانه و کاشانه مشترک‌شان را ترک می‌کند.
 
 تنهایی بزرگ


حکایت زندگی و سال‌های پردرد و رنج عزیزه سردار جوان به اینجا خاتمه نمی‌یابد. او که هیچ درآمدی نداشته، پس از رفتن شوهر چند ماهی را به تنهایی در خانه اجاره‌ای‌شان در جاده ساوه، محله سبزدشت سپری می‌کند و پس از آن که نمی‌تواند اجاره‌بهای خود را بپردازد، با اعتراض صاحبخانه مواجه می‌شود.

صاحبخانه وسایل زندگی عزیزه را در خیابان می‌گذارد و او مدتی را در خیابان سپری می‌کند. بسیجیان پایگاه سبزدشت زمانی که این زن تنها را که با شرایط اسفبار در گوشه خیابان زندگی می‌کرد دیدند، او را به بهزیستی منتقل می‌کنند.

مسئولان بهزیستی رباط کریم با پذیرش او سعی می‌کنند به روح خسته و یخ‌زده او توانی مضاعف بخشند اما تلاش‌های آنان نیز برای یافتن سرنخی از بستگان او به نتیجه‌ای نمی‌رسد و سرانجام او به یکی از مراکز بهزیستی در تهران منتقل می‌شود.
 
تحقیقات دوباره


باانتقال این مادر به یکی از مراکز بهزیستی، مددکاران تلاش دیگری را برای یافتن سرنخی از خانواده او آغاز می‌کنند، به این امید که عزیزه با دیدن اقوام و آشنایان خود جانی دوباره یابد. تحقیق از همسایه‌ها آغاز می‌شود.

گروهی از همسایه‌ها که هنوز در این محله زندگی می‌کنند، او را به یاد دارند ولی تنها چیزی که از زندگی او می‌دانند این است که او با همسر و دو فرزندش سال‌ها پیش در این منطقه زندگی کرده و سپس در حادثه‌ای دو فرزندش را از دست داده و شوهرش پس از آلوده شدن در دام اعتیاد برای همیشه خانه را ترک کرده است.

سال‌هاست که عزیزه با زندگی قهر کرده است. سال‌هاست که او هر روز صبح چشم که باز می‌کند، روبه‌روی پنجره‌ای می‌نشیند و در سکوت خود به دنبال خوشبختی می‌گردد.

کنارش که می‌نشینی، گاه از میان زمزمه‌هایش می‌شنوی که «او بود که این سرنوشت را برایم رقم زد.» گاه یاد شوهر و بدرفتاری‌هایش زخم‌های کهنه را باز می‌کند و قطره اشکی را میهمان نگاه تنها و دردمندش می‌کند.

هر کسی که او را می‌بیند، آرزو می‌کند روزی کسی از راه برسد که با نگاه عزیزه سردار جوان آشنا باشد و آغوش گرمش پناهگاه تمام خستگی‌های مادری شود که داغ مرگ ناگهانی دو فرزند، سال‌هاست او را به تاریک‌ترین زاویه زندگی رانده است.

اگر این مادر دردمند را می‌شناسید، با شماره 88757758 گروه زندگی روزنامه ایران تماس بگیرید و این زن تنها را با زندگی آشتی دهید.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین