آفتابنیوز : آفتاب: این حادثه سحرگاه یکشنبه هنگامی رخ داد که بازیگر 60 ساله بعد از خواندن نماز قصد استراحت داشت اما با اتفاق عجیبی روبهرو شد.
بنابر این گزارش، بازیگر سرشناس سینمای مازندران و کشور بعد از اقامه نماز خود را برای خواب آماده میکرد که ناگهان صدای مهیبی شنیده شد.
«هوشنگ رضایی» بازیگر سریالهای پایتخت و چند فیلم و تله فیلم سیما و سینما در باره این حادثه به خبرنگار ما گفت: صدا وحشتناک بود، از رختخواب بلند شده و به اتاق پذیرایی جایی که صدا آمده بود دویدم. از صحنهای که میدیدم شوکه شده بودم. برای چند لحظه گیج شده و مات و مبهوت به روبهرو نگاه میکردم. روبهروی من در فاصله چند قدمی مرد جوان قوی هیکلی در حالی که با ماسک سفیدی صورتش را پوشانده بود و کارد بلندی در دست داشت به من زل زده بود. خواستم اعتراض کنم که او با سرعت خود را به من رساند، کارد را به سمتم گرفته و در حالی که تهدید میکرد به پشت سرم رفت. کارد را زیر گلویم گذاشته و مرا کشان کشان به طرف آشپزخانه برد. کارد زیر گلویم را خراش داد. سؤال کردم از من چه میخواهی، من که تورا نمیشناسم و به تو بدی نکردهام. با فریاد فقط میگفت پول بده. اگر سر و صدا کنی میکشمت. وقتی به آشپزخانه رسیدیم متوجه شدم او با نگرانی مدام به بیرون نگاه میکند، حس کردم همدستی در بیرون دارد. خواستم آرام باشد تا ببینم میتوانم برایش پول جور کنم، برای لحظهای حواسش به بیرون جمع شد فکر کنم صدایی شنیده بود، سرش را جلوی پنجره برده و خواست به بیرون نگاه کند. از فرصت استفاده کرده و دستی که کارد را گرفته بود گرفتم. بسرعت پیچانده و به پشت سرش بردم.کارد را رها نمیکرد سعی میکرد با داد و فریاد مرا بترساند. لگدی به شکمش زدم روی زانو خم شده و چاقو را انداخت. چاقو را برداشته زیر گلویش گذاشتم. با فریاد از دامادمان که در طبقه بالای آپارتمان ما ساکن است کمک خواستم، او سریع خود را به طبقه اول رسانده و دست و پای دزد را بستیم.
وی در ادامه درباره چگونگی ورود این دزد به خانهشان گفت: آپارتمان ما در طبقه اول خیابان طالقانی است، گویا او از زمین خالی که کنار ساختمان ما است وارد حیاط شده و خود را به پشت در آپارتمان رسانده بود. هر کاری کرده بود نتوانسته بود در را باز کند بنابراین با لگد محکمیدر را شکانده و وارد آپارتمان شده بود. تصور میکنم فکر میکرد کسی در خانه نیست. وقتی دست و پای او را بستیم با پلیس تماس گرفتیم و مأموران کلانتری 14 ساری آمده و او را با خود بردند.