آفتابنیوز : آفتاب: فهمی هویدی نویسنده و تحلیلگر ارشد مسائل منطقهای در مقالهای در روزنامه السفیر لبنان تأکید کرد که اگر مبارزه با تروریسم بهصورت کنونی آن ادامه پیدا کند، هیچ امیدی به پایان مبارزه نیست.
متن کامل این مقاله در زیر از نظر کاربران محترم میگذرد.
خطیب جمعه مسجد ما هر هفته در مذمت تروریسم و نقد آن سخنرانی میکند و از ارائه بدیها و زشتیهای این رویکرد و بیان نمونههایی از جنایتهای گروهک داعش در سوریه و عراق خسته نمیشود. شاید به این ترتیب سعی دارد با فضای موجود در مصر همراه باشد. البته این رویکرد بعد از اینکه دانشگاه الازهر در سوم دسامبر دعوت به برگزاری کنگره بینالمللی مبارزه با افراط گرایی و تروریسم در قاهره کرد، تشدید شده است، کنگرهای که قطعاً دستورات وزارت اوقاف نقش مهمی در دعوت به آن داشت.
وی در تازهترین خطبه خود به ما مژده داد که پایان تروریسم نزدیک شده است، دلیل وی نیز اجماع علمای امت اسلامی در این کنگره بر این موضوع و عزم آنها برای صادر کردن سندی به زبانهای زنده دنیا و برائت از آن و رسوا کردن دیدگاههای تکفیری است که تروریستها آن را پذیرفتهاند.
وی در همین خطبه تأکید کرد که موضوع تروریسم دیگر برای همه آشکار شده و مؤید این سخن نیز صادر کردن لیستی از 80 جماعت و گروه تروریستی از سوی دولت امارات است و مصر نیز قصد دارد لیستی مشابه برای رسوا کردن رژیمهای تروریستی نزد افکار عمومی داخل و خارج صادر کند.
من نمیدانم این فرد تا چهاندازه به اظهاراتش اعتقاد داشت، اما فکر میکنم که تا حد زیادی تفکرات رسمی در این باره را تکرار میکرد، تفکراتی که مبتنی بر سطحینگری و سادهانگاری بود. وی تروریسم را محکوم میکرد و خواستار اقدامات در مقابل آن بود و تصور میکرد که این اقدام از طریق صادر کردن سندی در محکوم کردن و رسوا کردن گروههای تروریستی و تمرکز جنگ تبلیغاتی بر ضد آنها امکانپذیر است.
البته برخی فراتر از این رفته و تنها به محکوم کردن تروریسم و جنایتکار شمردن آن بسنده نمیکنند، بلکه خود نیز گروههای تروریستی را تکفیر میکنند و آنها را تحت پیگرد قرار میدهند. شیخ ابراهیم صالح الحسین مفتی نیجریه چنین دیدگاههایی را داشت، اما شیوخ الازهر در بیانیهای به مقابله با این دیدگاه پرداخته تأکید کردند که هر مؤمنی که شهادتین را بگوید، هراندازه که گناهانش زیاد باشد نمیتوان وی را تکفیر کرد.
من در مورد ارتباط رویکردهای تبلیغاتی مبارزه با تروریسم و اقدامات اخیر وزارت کشور مصر مطمئن نیستم، اما همزمانی میتواند ایده ارتباط بین این دو روند را تقویت کند، چرا که تقریباً یک هفته پس از پایان کنگره الازهر وزارت کشور مصر اعلام کرد که تعداد ملحدین در این کشور 866 نفر است (من از نحوه شمارش آنها اطلاعی ندارم) آنها همچنین به یک قهوهخانه در قاهره حمله کردند و آن را مکان تجمع عناصر ملحد اعلام کردند.
بر کسی پوشیده نیست که تمام آنچه گفته شد ارتباط گستردهای با روند بادهای سیاسی کنونی دارد که البته سؤالهای مهمی در این زمینه نادیده گرفته شده است. اولین سؤال در مورد تعریف واژه تروریسم است. همه ما میدانیم که تروریسم در تعریف علمی هر اقدامی با استفاده از زور و خشونت برای ترساندن دیگران و تحمیل دیدگاه خود به آنها است، اما این اقدامات نشان میدهد که آنها از تعریف تروریسم بهعنوان دیدگاهی استفاده میکنند که میتوانند مخالفان خود را با آن بنامند. به این ترتیب تروریسم به تصمیمی سیاسی تبدیل شده که رسانهها بدون در نظر گرفتن شواهد و اقدامات عملی آن، بر ضد آن تبلیغات میکنند.
برای ما میسر نشد که در ماهیت واقعی جنگ کنونی دقت کنیم و ببینیم: آیا اساس این جنگ درگیری پیرامون قدرت است یا درگیری پیرامون افکاری که برای سرپوش گذاشتن بر جنگ قدرت ترویج میشود؟ همچنین ما نمیدانیم: چرا بادهای افراطگرایی در مرحلهای وزیدن میگیرد و در مرحلهای دیگر ساکت میشود و چرا تروریسم در کشوری آغاز میشود و در کشوری عقبنشینی میکند و چرا گروههای تروریستی در اطراف و اکناف کشورهای ما تا این حد زیاد شدهاند و چرا جنگ بر ضد تروریسم که جورج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا بعد از حوادث سپتامبر سال 2001 اعلام کرده بود شکست خورد؟
مناقشه و دقت نظر در این زمینهها مطرح نیست و سطحی نگری و ساده اندیشی به موضع رسمی همه تبدیل شده است، به همین علت است که فشار گفتمان سیاسی و تبلیغات رسانهای باعث شده تا همه این دیدگاه را بپذیرند که جنگ کنونی جنگ نجات دولت و سقوط است و هیچ اولویتی بالاتر از این جنگ وجود ندارد. جالب اینجاست که این تبلیغات تنها از طریق دولت و بوقهای رسانهای آن مطرح نیست، بلکه سطح گستردهای از نخبههای جامعه نیز به زیر چتر این تبلیغات پیوستهاند. البته آنها محاسبهها و موازنههای ویژه خود را دارند که باعث شده در این زمینه سکوت کنند. به همین علت بود که تنها کسانی با این روند به مقابله برخاستند، گروههای جوانان بودند که هیچ محاسبه خاصی برای خود نداشتند و سرنوشت انقلاب هدف اصلی آنها بود، آنها به خیابانها ریختند و خشم و حیرت خود را از اقدامات دولت ابراز داشتند و بهگونهای که همه مشاهده کردند هزینه این ایستادگی را نیز تقبل کردند.
جمعه گذشته روزنامه انگلیسی گاردین گزارشی مختصر از گروهک تروریستی داعش و موضوع دولت اسلامی مطرح کرد، نویسنده این گزارش مارتین گولوف بود که حوادث جهان عرب را از سال 2005 پوشش میداد و به این ترتیب ریشههای این موضوع را از ابتدای آن بررسی کرد. وی در خلال این گزارش توضیح داد که ابوبکر البغدادی که خلیفه مسلمانان در دولت جدید شده است، اولین اقدامات خود را با مقابله در برابر اشغالگری آمریکا آغاز کرد و با تشکیل گروهی تحت عنوان "ارتش اهل سنت و جماعت" در برابر شیعیان نیز ایستاد.
این موضوع باعث شد وی در سال 2004 بازداشت شده و به زندان بوکا که آمریکاییها در جنوب عراق تأسیس کرده بودند، سپرده شود. وی در زندان با تعداد زیادی از عناصری که بعدها از رهبران گروهک جدید بودند آشنا شد. شخصیت البغدادی در زندان شکل گرفت و وی در طول پنج سالی که در این زندان گذراند مناسبات خود را با رهبران گروه تقویت کرد. این افراد فرصت زیادی برای تفکر و برنامهریزی جهت آینده داشتند. البغدادی و همراهان وی در زندان همچنین با تعدادی از رهبران ارتش بعث صدام حسین دیدار کرده موفق شدند مناسبات دوستانه با آنها برقرار کنند، بهویژه اینکه تعدادی از این افراد رویکردهای افراط گرایانهای را در زمان زندانی بودن خود برگزیده بودند.
دو طرف مناسبات خوبی با هم برقرار کردند که همین مناسبات نقش اساسی در ایجاد دولت جدید تکفیری داشت، زندان فرصتی طلایی برای عناصر داعشی ایجاد کرده بود تا برای آینده برنامهریزی کنند و ائتلافهای خود را که نقش اساسی در عملیات نظامی این گروه داشت، برپا کنند و برای خود عضوگیری نمایند.
تجربه ابوبکر البغدادی و همراهان وی در زندان به بروز پدیده داعش منجر شد، پدیدهای که اختلاف زیادی با تجربه شکری مصطفی در زندانهای مصر نداشت، چرا که این زندان نیز باعث روی کار آمدن جماعت تفکر و هجرت در دهه 70 قرن گذشته میلادی شد. هر دو نفر در زندان تصمیم گرفتند معادلات موجود را تغییر دهند و خود را امیر مؤمنان بخوانند. همین موضوع نشان میدهد که محیط سرکوب و زندان آزمایشگاه اساسی است که گروههای تروریستی در آن تشکیل میشوند.
این یک جنگ بیپایان است ، ادامه جنگ آتشبس از هر نوع هیچ فایدهای در این زمینه ندارد، چارهای جز این نیست که باید اعتراف کرد که ناتوانی رژیمهای استبدادی عربی از ایجاد اصلاحات بستر مناسبی برای توسعه جنبشهای جهادی و تروریستی است، اگر بگوییم سرکوب سازمان القاعده بعد از 10 سال مبارزه با آن محقق شد، جنگ بر ضد داعش به 10 سال دیگر نیاز دارد. البته اگر جهان عرب که خاستگاه و کانون اصلی داعش به شمار میرود، روند اصلاح عمیق درونی خود را آغاز نکند، طولی نخواهد کشید که یک گروهک وحشی و تروریستی دیگر با نام و لباسی جدید بروز خواهد کرد. دیگر همه باید بدانند که ایجاد جوامع مدنی در خاورمیانه امری گریزناپذیر است و این موضوع تنها چیزی است که میتواند دولتهای عربی را از تروریسم محافظت کند و تولید مثل فزاینده آنها را متوقف نماید.
این سخن من نیست، بلکه خلاصهای از مطالب "برونو ترتریه" یکی از مدیران مؤسسات مطالعاتی فرانسه است که در مقالهای در روزنامه نوول آبزرواتر منتشر شده است. این فرد همان کسی است که در سال 2004 کتاب "بعد از حمله آمریکا به عراق" را منتشر کرد و دیدگاههای اساسی خود در مورد جنگ بیپایان را در آن مطرح کرد. انسان در مقایسه این دیدگاههای تحلیلگر فرانسوی که برخی دیگر نیز با وی همعقیده هستند، با نوشتههای برخی فرهنگیان ما که در باتلاق سرکوب گرفتارند و تنها راه حل مشکل تروریسم را حمله نظامی و ریشهکن کردن و ضربه زدن به آن میدانند، نمیتواند ناراحتی و غم خود را مخفی کند. ابزار سرکوب همان چیزی است که برخی در مصر اعتقاد دارند تنها راه تضمین پیروزی مصر برای مبارزه با تروریسم است.
این دعوت تعداد اندکی از نخبگان فرهنگی کشور نیست بلکه دیدگاه حاکم و مسلط بر گفتمان فرهنگیان و سیاستمداران و تریبونهای دیگر تبلیغاتی است، آنها در اینجا و آنجا سرکوب را تنها راه حل معرفی میکنند و مرتب آن را در ذهن مردم تکرار میکنند و به این ترتیب است که اوضاع کشورهای ما به این کشمکش رسیده و مانع اساسی در برابر اصلاحات مطلوب در کشور ایجاد شده است. اگر ما باب اصلاحات در کشور را ببندیم، تروریسم تنها جایگزین آن خواهد بود که رشد و توسعه پیدا میکند و به این ترتیب شکست دادن آن به آرزویی دست نیافتنی تبدیل میشود.