آفتابنیوز : آفتاب: ساعت 22:30 نهم مهر سال ۱۳۸۸ درگيري بين مهمانان يک مجلس عروسي هنگام «شاباش داماد» در روستاي نوروزآباد شهرک طرق مشهد رخ داد که در اين درگيري جوان ۳۰ ساله اي بر اثر اصابت ضربه چاقو به قتل رسيد و عامل جنايت نيز متواري شد. تا اين که پس از گذشت ۵ سال از اين حادثه، قاضي «سيدمحمد رضوي» رسيدگي به اين پرونده جنايي را به عهده گرفت و پس از مطالعه دقيق پرونده و بررسي هاي تخصصي دستورات ويژه اي را براي دستگيري متهم فراري صادر کرد.
اين گزارش حاکي است: مأموران پليس اطلاعات و امنيت عمومي خراسان رضوي نيز که در تعقيب متهم بودند موفق شدند با استفاده از شگردهاي پليسي آخرين مخفي گاه وي را در مشهد شناسايي کنند. آنان سپس با کسب دستور از قاضي شعبه ۸۰۴ دادسراي مشهد و در عملياتي هماهنگ او را به دام انداختند. متهم به قتل ۳۱ ساله پس از اعتراف به جنايت در اختيار کارآگاهان آگاهي قرار گرفت و در حالي که حلقه هاي قانون بر دستانش گره خورده بود در حضور مقام قضايي به بازسازي صحنه قتل پرداخت.
او که مقابل دوربين قوه قضاييه قرار گرفته بود پس از تفهيم مواد قانوني مبني بر اين که مواظب اظهارات خود باشد و حقيقت ماجرا را بيان کند، در تشريح جزئيات جنايت خود به قاضي رضوي گفت: آن شب من و چند نفر ديگر از همراهانم به يک مجلس عروسي در شهرک طرق دعوت شده بوديم، اما هنگامي که قصد داشتيم به داماد «شاباش» بدهيم به خاطر خودنمايي و اين که ابتدا چه کسي اولين شاباش را مي دهد بين ما و گروه ديگري از مهمانان درگيري رخ داد. در اين لحظه صاحب مجلس عروسي طرف مقابل را به داخل پذيرايي کشاند و ما هم به دليل پايان يافتن مجلس عروسي از در حياط خارج شديم. متهم اين پرونده جنايي در حالي که از وقوع اين حادثه ابراز پشيماني مي کرد، ادامه داد: در همين هنگام يکي از دوستانم خودرواش را متوقف کرد و قصد داشت بين ما ميانجي گري کند ولي من که حال طبيعي نداشتم چاقويم را بيرون کشيدم و دوباره درگيري شروع شد اما اين بار به اشتباه دوست خودم را کشتم! وي با بيان اين که از قبل اختلافي با مقتول نداشتم در پاسخ به سوال مقام قضايي که چاقو را از کجا برداشتي؟ گفت: من دامدارم و يک چاقو هميشه همراهم بود اما در عين حال همه اظهارات شاهدان عيني را قبول دارم.
به گزارش روزنامه خراسان، در لحظه درگيري بين ما، مقتول قصد داشت ما را از هم جدا کند که اين حادثه رخ داد. متهم به قتل در ادامه اعترافات خود افزود: پس از اين جنايت به زابل گريختم و مدتي بعد قصد داشتم پس از برگزاري سالگرد آن مرحوم خودم را تسليم کنم، اما در همان سال پدر مقتول هم فوت کرد و من از اين کار منصرف شدم. سال بعد از آن هم وقتي دوباره تصميم گرفتم با خانواده مرحوم براي «رضايت» صحبت کنم متأسفانه مادر مقتول هم فوت کرد تا اين که به مشهد بازگشتم و توسط مأموران پليس عمليات ويژه اطلاعات و امنيت عمومي خراسان رضوي دستگير شدم.