کد خبر: ۲۷۷۴۲۴
تاریخ انتشار : ۰۶ دی ۱۳۹۳ - ۱۸:۴۷

اظهارنظر حدادعادل برای یک فیلم

غلامعلی حدادعادل نماینده مجلس و رییس فرهنگستان ادب که چندی پیش به دیدن این فیلم سینمایی به کارگردانی نرگس آبیار نشست، یادداشتی را درباره این فیلم سینمایی نوشته است.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: در بخش هایی از نامه حدادعادل نماینده مجلس چنین آمده است: داستان «شیار 143»، به هیچ‌وجه داستانی عجیب و غریب و تخیلی نیست. این فیلم زندگی واقعی یک مادر شهید را حکایت می‌کند.

به گزارش ایسنا، متن کامل یادداشت غلامعلی حدادعادل نماینده مجلس و رییس فرهنگستان ادب به شرح زیر است:

"«شیار 143»

فیلمی به سادگی و صداقت حقیقت

گرچه می‌دانم نمی‌آیی ولی هر دم ز شوق

سوی در می‌آیم و هر سو نگاهی می‌کنم

بیش از پنجاه سال بود این یک بیت شعر را، که نمی‌دانم از کیست، در خاطر داشتم، اما هیچ‌وقت مصداق آن را، مثل آن شب که به تماشای فیلم «شیار 143» رفتم پیدا نکرده بودم. از دهة فجر سال 92 که نام این فیلم بر سر زبان‌ها افتاد و چندین جایزه جشنواره سینمایی را به خود اختصاص داد پیوسته‌ مایل بودم آن را ببینم. این مقصود، سرانجام، سه‌شنبه یازدهم آذرماه 93 حاصل شد. خانم نرگس آبیار نویسنده و کارگردان فیلم و آقایان محمدحسین قاسمی و ابوذر پورمحمدی تهیه‌کنندان و خانم مریلا زارعی بازیگر اوّل آن است.

نخستین نکته‌ای که در باب این فیلم گفتنی است این است که هیچ یک از شیوه‌هایی که برای ایجاد جذبه و رونق بخشیدن به گیشه در بیشتر فیلم‌های سینمایی مرسوم و معمول است در آن دیده نمی‌شود و با این حال فیلم‌ هم جاذبه دارد و هم پرفروش است و تماشاگران بسیاری از قشرهای مختلف مردم را با سلیقه‌های مختلف جذب می‌کند. نام فیلم معنا و مفهومی در ذهن مردم ندارد و تنها در پایان فیلم است که معنی آن بر بینندگان معلوم می‌شود. در فیلم از موسیقی سنگین و فاخری که همواره با متن همراه باشد خبری نیست. بازیگران هم آرایش و آلایشی ندارند. بازیگر اصلی فیلم که نقش مادر یک رزمندة به جبهه رفته را بازی می‌کند، سادگی و بی‌پیرایگی و چهرة آفتاب‌سوخته و قامت رنجدیدة زنان روستایی کشورمان را دارد. صحنه‌های فیلم غالباً یک خانة محقر روستایی را نشان می‌دهد که همة اهل آن خانه و آن روستا به لهجة کرمانی صحبت می‌کنند. در شیار 143 از آب‌و‌تاب و رنگ‌ولعاب و ترفندهای سینمایی و صحنه‌های پرزدوخورد و عملیات حیرت‌آور تیراندازی و رانندگی در جاده‌ها و کلیشه‌های تکراری بعضی فیلم‌های دیگر خبری نیست.

اکنون می‌باید پرسید اگر شیار 143 از جاذبه‌های معمول سینمایی استفاده نکرده است چه چیز آن را مورد علاقه و توجه مردم و صاحب‌نظران سینما کرده است؟ پاسخ این است که شیار 143 قوت اصلی و جاذبه فراوان خود را از حقیقتی به‌دست آورده که نویسنده و کارگردان فیلم (خانم نرگس آبیار) آن را دیده و شناخته و از کنار آن بی‌اعتنا نگذشته است. حقیقتی که به فیلم اعتبار بخشیده، ایمان است و میوه‌های آن که صبر و توکل و ایثار و شجاعت باشد.

وقتی جنگ عراق علیه ایران آغاز می‌شود، یونس، تنها پسر یک خانواده روستایی، که مادرش «الفت» او را با بی‌پدری بزرگ کرده، همراه با تنی چند از جوانان روستا و صدها و هزاران نفر از جوانان استان خود عازم جنگ می‌شود، با این امیدواری که به زودی به خانه بازگردد و داماد شود. اما این آرزو هیچ‌گاه برآورده نمی‌شود و آن مادر تا پایان جنگ منتظر می‌ماند الفت، روزی هزار بار می‌میرد در حسرت اینکه یک بار دیگر فرزندش را ببیند. زان پس دو سال دیگر تا بازگشت اسیران جنگ و سپس از پنج سال دیگر چشم به در می‌دوزد تا کسی در خانه او را بکوبد و از یونس او، از یوسف گمگشته او خبری بیاورد. سرانجام انتظار تلخ و طاقت‌سوز پانزده ساله به پایان می‌رسد و یونس به خانه بازمی‌گردد. اینجاست که زیباترین و گیراترین صحنه‌های فیلم آفریده و ساخته می‌شود. بازی مکرر دوربین روی دو صحنه آغاز و پایان زندگی یونس غم‌انگیزترین صحنه فیلم است. مادر گریه نمی‌کند، او اهل صبر و تسلیم است، اما در سینما، تماشاگران، گریه می‌کنند. در این صحنه، این تماشاگران هستند که شیار 143 را با اشک و آه خود کامل می‌کنند. به قول اخوان، «ابرهای همه عالم، شب و روز، در دلم می‌گریند».

داستان شیار 143، به هیچ‌وجه داستانی عجیب و غریب و تخیلی نیست. این فیلم زندگی واقعی یک مادر شهید را حکایت می‌کند. مادری که در ایران امروز نمونه بسیار دارد. همان مادران چشم به راه، که هر وقت تشییع پیکر تازه‌یافته شهیدان اعلام می‌شود، عکس جگرگوشگان خود را به سینه می‌فشارند و از این و آن سراغ فرزند خود را می‌گیرند.

جنگ و جبهه یکی از واقعیات برجسته و درخشان و مهم انقلاب اسلامی ماست . انقلاب، واقعیت‌های‌ ناشناخته فراوان دارد، جنگ هم زوایای ناشناخته بسیار دارد. جنگ، صدهزار جلو داشته است که برای دیدن آنها صدهزار دیده لازم است. دوربین فیلم شیار 143 یکی از آن صدهزار دیده است. نویسنده و کارگردان شیار 143 به سراغ یکی از واقعیت‌های ناشناخته جنگ رفته است. واقعیت مادران چشم انتظار. آنها که روزی فرزندان مثل دسته‌گل خود را بوییدند و بوسیدند و به جبهه فرستادند و سپس سال‌ها چشم به در دوختند تا مسافرشان از سفر برگردد. فیلم شیار 143، فیلمی هنرمندانه است، اما هنرمندی تهیه‌کننده و کارگردان و بازیگران این فیلم از جنس هنرمند‌ی‌های هنرپیشگان فیلم‌های هالیوود و بالیوود نیست، هنر آنها در این است که اجازه داده‌اند واقعیت، همان‌طور که هست، روایت شود و به نمایش درآید. هنر آنها در این است که حقیقت را «بزک» نکرده‌اند، بلکه اجازه داده‌اند با زیبایی ذاتی خودش جلوه کند. سادگی و صمیمیت شیار 143 به اندازه‌ای است که بیننده به آن به چشم یک فیلم مستند نگاه می‌کند و این عیب فیلم نیست بلکه حسن آن است. سینمای حقیقت اینجا حقیقت پیدا کرده است. در این فیلم، همه، هنرمندانه، خود را کنار کشیده‌اند تا واقعیت، حقیقت خود را، آن‌چنان که هست، نشان دهد.

شیار 143، فیلمی است فوق‌العاده انسانی و علت جاذبه بی‌هیاهوی آن نیز همین انسانی بودن آن است. این فیلم احساسات و عواطف یک مادر را بیان می‌کند، از رنجی که او می‌برد حکایت می‌کند و غم و درد او را به تماشاگرمنتقل می‌سازد؛ غصه دلواپسی، نگرانی، چشم انتظاری او را، دلبستگی، امیدواری، شور و اشتیاق دوست داشتن فرزند و خلاصه پانزده سال زندگی او را در برزخ بیم و امید، در میانه تاریکی و روشنایی، زندگی در حال چشم دوختن به افقی که نه روشن است و نه تاریک. شیار 143 انسان را با همه رگ و گوشت و پوست و خونش، مادر را با احوال زنانه‌اش، با نجواهای نیمه‌شب صمیمانه‌اش، با نغمه‌های روزانه روستاییش، به نمایش می‌گذارد.

موضوع بسیاری از فیلمهای سینمای ایران، در دهه‌های اخیر، زن و زندگی زنانه بوده است. اما زنی که در شیار 143 معرفی می‌شود. زن دیگری است او دختر دانشجویی نیست که گرفتار تمایلات عاشقانه همکلاسی خود شده باشد. پرستاری نیست که در بیمارستان ماجراهایی بر او بگذرد، او یک مادر شهید است، زنی روستایی، که پانزده سال است چشم به در دوخته تا فرزندش را ببیند. او یک زن قهرمان ایرانی است و نماد و نمونه نزدیک به یک میلیون مادر ایرانی است. که فرزندان خود را به جبهه فرستاده‌اند. نویسنده و کارگردان چون خود یک زن بوده، در درک و بیان عوالم زنانه و احساسات مادری موفق بوده است. شیار 143، بیست و شش سال پس از اعلام آتش بس، نسل جوان امروز ایران را با یک صفحه از کتاب چندهزار صفحه‌ای جنگ آشنا می‌کند. نسلی که جنگ را ندیده و بسا که داستان آن را هم نشنیده باشد.

بعید نیست که این فیلم به مذاق و مزاج جشنواره‌های کن و اسکار خوش نیاید. آنها فیلم‌های دیگری را می‌پسندند و شیفته‌ هنرپیشه‌های جوانی هستند که حاضر شده باشند باورها و ارزش‌های جامعه‌ خود را در مقابل دوربین‌های آنها به حراج بگذارند. آنها به کارگردان‌هایی جایزه می‌دهند که ایران را یکسره سیاه سیاه نمایش دهد. اگر آنها شیار 143 را نپسندند باکی نیست. مردم ایران این فیلم را می‌پسندند چون در این فیلم خود را می‌بینند، زنان و مادران ایرانی را می‌بینند با قامتی استوار و ایمان و اراده‌ای چون کوه. مردم ایران با دیدن قد خمیده الفت، راز ایستادگی و استواری قامت بلند ایران را در هفت هزار سال تاریخی که دارد کشف می‌کنند. باید از همه‌ کسانی که با تولید شیار 143 نگاهی دیگر را برای دیدن واقعیت‌های ایران و زن ایرانی تجربه کرده‌اند، سپاسگزار باشیم.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین