کد خبر: ۲۸۰۲۴۰
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۵

راهکار علی پروین برای صدا و سیما: سریال خوب بسازید تا مردم از این سریال های ترک بدآموزی دار نبینن!

علی پروین راهکاری ویژه دارد برای حل مشکل رجوع مردم به ماهواره ها. او می گوید اگر صدا و سیما زیاد سریال بسازد ، کسی از این سریال های ترک ماهواره ای که بد آموزی دارند نگاه نمی کند.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: هفته نامه تماشاگران امروز نوشت:

علي پروين را در آدرس جديدي ملاقات کرديم. زنگ هفت از پلاک هفت، يکي از کوچههاي خيابان جردن. دوستانش گفتند قرار است اينجا دفتر جديدش باشد. از ظاهر دفتر نميشد فهميد که چه ربطي ممکن است به او داشته باشد. روي ديوار فقط چند قاب عکس بود از کمبايني که داشت گندم درو ميکرد و لودري که زيرش، با فونت درشت اسم يک شرکت نوشته شده بود. گوشههاي سالن هم چند تا پرچم بزرگ ديده ميشد. يکي پرچم روسيه بود شايد، يکي هم آلمان.  ما که رسيديم، گفتند علي آقا جلسه دارند. خانم جواني که پشت ميز منشي نشسته بود، خواست که منتظر بنشينيم، اما بلافاصله در باز شد و ما هم بخشي از جلسه شديم. چند نفر از انجمن حمايت از بيماران ام اس آمده بودند که از او تشکر کنند. نيم ساعتي در مورد اماس حرف زدند و سلطان که به گفته خودش تا همين چند سال پيش نميدانسته قلبش سمت راست است يا چپ، با دقت به همه حرفها گوش داد. حرفهايشان که تمام شد از دکتر جواني که در مورد اثر روان درماني حرف زده بود، سنش را پرسيد. دکتر که 38سالش بود توضيح داد که از 14سالگي مطالعه در مورد اين موضوعات را شروع کرده. پروين هم گفت که 14سالش که بوده دعوت شده تيمملي جوانان. او حالا مردي 68ساله است که همه قلههايي را که بايد فتح ميکرده، فتح کرده. در زمين فوتبال و روي نيمکت مربيگري به مرزهايي رسيده که کمتر کسي ممکن است به آنها نزديک شود. نهايت شهرت و البته محبوبيت. زندگي شخصياش هم براي بسياري آرزويي دستنيافتني است. زندگي در خانهاي ويلايي که توي حياطاش هر روز بتواني با خانواده واليبال بازي کني. از کار و کاسبياش هم که ميپرسيم خدا را شکر ميکند و ميگويد مثل هميشه راضي است.  با وجود همه اتفاقاتي که در 50سال اخير افتاده، به نظر ميرسد علي پروين همچنان به شيوه خودش زندگي ميکند. هنوز هم ساعت دهيازده صبح از خواب بيدار ميشود، هنوز هم بيشتر روز را با رفقايش ميگذراند، رفقاي جورواجوري که در نهايت وقتي به او ميرسند کاري جز خنديدن و خنداندن سلطان ندارند. برخلاف ميلش، ضرورت وجود موبايل را در زندگياش پذيرفته اما همچنان دوست ندارد عکسش را در حال حرف زدن با موبايل بگيرند. اوايل احتمالا فکر ميکرد موبايل حرف زدن، يک جور سوسولبازي است، اما حالا چهارپنج دقيقه يکبار تلفنش زنگ ميخورد. يک گوشي ساده دارد که فقط ميشود با آن حرف زد و اساماس فرستاد. ميگويد شماره اغلب رفقايش را حفظ کرده يا حداقل سهچهار رقم اولش را از حفظ مينويسد و بقيهاش ميآيد. وايبر و واتساپ هم که ندارد ولي اينستاگرام چرا! توضيح ميدهد که ادمين صفحه اينستاگرامش عکسهايي را که منتشر ميکند، با خود او چک ميکند. گفتوگوي ما با علي پروين از هر دري سخني شد، احتمالا مثل اغلب مصاحبههاي ديگرش. بارها وسط مصاحبه، حرفش را خورد به بهانه اينکه ضبط روشن است. خيلي از حرفهايش را هم نشد که بنويسيم، اگر چه بامزه بودند و شنيدني.  اين گفتوگو تلاشي بود براي پيدا کردن مختصاتي از زندگي اين روزهاي مردي که کافي است نيم ساعت کنارش بنشيني تا شيفتهاش شوي. حتي اگر کاريزماي قديم را نداشته باشد، حتي اگر ديگر در فوتبال و پرسپوليس کارهاي نباشد. او همچنان خودش است. خود علي پروين. سلطان علي پروين.

 

هنوز خيلي تلويزيون ميبينيد؟

الان غير از کانال‌هاي ايران هيچي ديگه نمي‌بينم؛ حريم سلطان و...

  ولي خانواده ميبينند؟

آره اونا مي‌بينن. ولي من فقط تلويزيون خودمون. الان عاشق اين سريال همه چيز آنجاست هستم. هر شب قبل از 8 مي‌رسم خونه که اين رو ببينم. يکي هم آخرين بازي که دختر خودم هم دو سه صحنه بازي دارد و يکي هم پژمان جمشيدي آسمان ابري. اين سه تا رو مي‌بينم ولي همه چيز آنجاست رو خيلي دوست دارم. ديدي؟ همه با هم دعوا دارند! من از ذوق اون 7ونيم 8 مي‌رسم خونه‌ام.

  علي آقا ولي فاطماگل يه چيز ديگري است! خانواده ميبينند؟

آره، تو فاميل ما همه طرفدارشن!

  با فوتبال تداخل پيدا کند، چه ميکنيد؟

تو اتاق خودم مي‌بينم. الان يه ربع به 9 اون شروع مي‌شه، نه و نيم هم پژمان شروع مي‌شه يازده هم آخرين بازي که لادن خودمون توش بازي مي‌کنه.

  چطور شد دختر شما به سينما علاقهمند شد؟

از اول دوست داشت، ما سخت‌گيري مي‌کرديم، اين آخرين بازي رو مي‌بينيد؟

  در کار کيميايي هم بازي کرد.

اين خيلي خوبه! از بازيش تو اون فيلم کيميايي بهتره. اين فوتبالي هم هست.

  چرا سريالهاي ماهوارهاي طرفدار پيدا کرد؟

به نظر من سريال‌هاي تلويزيون خيلي کم شده من فکر مي‌کنم اگر زياد‌تر باشه ديگه مردم رو به اينا نمي‌آرن.

  قبل از انقلاب هم تلويزيون بوده و شما هم در آن دوران بوديد، فکر ميکنيد اين سريالها که کلا هم خيانت و....

همه‌شم بده! بدآموزي دارن اينا، نمي‌دونم چه جوري نگاه مي‌کنن ملت، انقدرم طرفدار داره.

شما خودتان در خانواده کسي را از ديدن اينها منع نميکنيد؟

زورمون نمي‌رسه. بچه‌هاي ما که اصلا به ما محل نمي‌ذارن، مي‌رن مي‌بينن. زن ما هم اينجا جاي گفتن نيست کلا اگر بدونه کسي دو زنه است، مي‌خواد بزنه و بکشه ولي مي‌شينه اينا رو مي‌بينه. اينا هم همه‌ش خيانته. مي‌گم اينا رو چه‌جوري نگاه مي‌کني پس! مي‌گه داستانش قشنگه! اگر بگي من يک دقيقه ديده باشم.

  خدا بيامرز مامان نصرت زماني که بود ماهواره وجود داشت؟ يا از اين فيلمها ميديد؟

نه بابا خيلي اعتقادي بود. چادر از سرش نمي‌افتاد. فردا (عصر سه‌شنبه گفت‌و‌گو انجام شده) مي‌خوام برم پيش مامان نصرت. مي‌خوام برم گله کنم و بگم بابا.... مرديم از بي‌پولي. يه کاري بکن.

  هر موقع اوضاع خراب ميشود، سراغ مامان نصرت ميرويد؟

آره، هيچ وقت نمي‌شه چهارشنبه‌ها نرم پيشش. دلم براش تنگ مي‌شه. يه دونه بود به قرآن. ما هر وقت مي‌خوايم بريم بهشت‌زهرا ناهار مي‌گيريم مي‌ريم تو جاليزاي اون اطراف ناهار مي‌خوريم. همون جا بلال و کاهو و.... مي‌گيريم و بساط مي‌کنيم و شروع مي‌کنيم به خوردن. لقمه‌هامون هم همين‌طوري گمبدي و با دست مي‌خوريم. خيلي حال مي‌ده. جاتون خالي! تازه از همه اينهايي که مي‌گن مي‌رن سر قبرا، بيشتر مي‌رم اونجا. هر بار سر خاک ناصر و بقيه هم مي‌رم ولي هيچ وقت من آخر هفته سر قبر ناصر حجازي نرفتم وسط هفته مي‌رم.

 (يکي از نزديکان علي پروين ميگويد: «خدا رحمت کند مامان نصرت را آن زمان که بود کسي تلويزيون نگاه نميکرد انقدر که شيرين بود، گاهي که بقيه ميزدند و ميرقصيدند، مامان نصرت هم همراهشان ميشد.)

آره با چادر مي‌رقصيد. بعد مي‌گفت علي من گناه مي‌کنم؟ منم مي‌گفتم آخه (بابا نمي‌شه اين حرفا رو بگي) آخه کي تو رو نگاه مي‌کنه؟ راحت باش. بعد برمي‌گشت يه فحش به من مي‌داد و مي‌گفت برو بچه.

 (به علي آقا ميگفت به تو آبگوشت دادم شدي علي پروين!)

مي‌گفتم آخه مامان نصرت يه آبگوشت به ما دادي اونم بدون گوشت همه‌ش آب. چقدر مي‌گي هي جلوي همه!

  روزگار الان براي علي پروين بر وفق مراد است؟

خدا رو شکر. صد بار گفتيم خدا همه چي به ما داده. اول از همه هم تن سالم، البته الان تن سالم هم نداريم دو سه تا مرض داريم.

  خدا بد نده، مشکل چي هست؟

هيچي، همين چيزاي سن بالاي 70ديگه. داره 70 سالم مي‌شه‌ها ولي خدا رو شکر، از همه بيشتر تن سالم داده. بيشتر از اينم سهم ما نيست. بسه‌مونه. به قول مادر ما کم بخور گرد بخواب. همين بسه.

  به چه چيزي دلخوش هستيد؟

دلخوشي ما الان همين رفقا هستن که صبح‌ها مي‌بينيم و کل‌کل مي‌کنيم. دو تا حرکت کاسبي مي‌کنيم که اگر نکنيم از گشنگي مي‌ميريم. دو‌سه تا ديوونه مي‌آريم مي‌ندازيم وسط و....

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین