آفتابنیوز : آفتاب: در مستطیل سبز، سوت آغاز به معنای حرکت برای رسیدن به دروازه حریف است، در تشک کشتی وقتی نامآوران پنجه در پنجه هم میکنند، رقابت جان میگیرد و تلاش بیوقفه آغاز میشود، در نهایت یکطرف برنده میدان است و سوی دیگر بازنده، این الزام اجتنابناپذیر رقابت برای موفقیت است، موفقیتی که در دو گانه برنده و بازنده معنی و مفهوم مییابد و جذابیت به خود میگیرد. حال سئوال اینجاست که در میدان سیاست نیز میتوان با این حکم کلی و قالبی مشخص و ساده، برنده و بازنده یک رقابت سیاسی را مشخص کرد؟
به گزارش آفتاب به نقل از خرداد، «فردریش نیچه» فلیسوف سده نوزدهم جملهای دارد که این پیشفرضها را دگرگون کرده و پاسخی جالبتوجه به سئوال پیشگفته میدهد. وی جملهای دارد بدین مضمون: سیاستمدار موفق را از شمار زیاد مخالفاناش باید شناخت. با این نگاه موافقان بیشمار و موفقیتهای فصلی و آنی در رقابتهای سیاسی شاید در برههای و مقطعی به کار آید اما در نهایت نمیتوان به ضرس قاطع موفقیت سیاسی و ماندگاری در صحنه پر فراز و نشیب و پرتلاطم سپهر سیاسی را بدان محدود و محصور کرد.
در میدان سیاست نگاه تکبعدی، سختافزاری و مبتنی بر کشاکشهای ظاهری و فراز و فرودهای دفعی و آنی، هیچگاه پاسخگو نبوده و جان مطلب را ادا نکرده است، در میدان سیاست فکر، اندیشه و ترسیم وضعیت منطبق بر چشماندازهای بلندمدت است که میتواند نقشه راهی موزون را تبیین و ترسیم کند و موفقیت نهایی و غایی را رقم بزند و تفاوت سیاستمداران را هویدا کند.
در ایران و سپهر سیاسی آن طی چند دهه اخیر شاید هیچ کس همانند آیتالله هاشمی رفسنجانی در گردونه سیاست بالا و پایین نشده و از عرش به فرش نرفته و به ناگهان بر صدر ننشسته است. در نگاه ابتدایی و با هر شکست سهمگین منتقدان هاشمی او را تمامشده فرض کرده و نسخه او را پیچیدهاند اما به ناگهان او همه معادلات و پیشفرضها را خط زده و نام خود را با جلوتی نمایان بر تارک سیاست ایرانی درخشانده است. راز این صعود، بازگشت پرفروغ، شکستی که نه پل پیروزی بلکه ضمیمه و حلقه وصل پیرورزی بعدی بوده در چیست؟ این پیر کارآزموده سیاست چگونه اینچنین بر تلاطمها فایق میآید یا بهتر است بگوییم چگونه با شکستهای حسابشده موفقیتهای بعدی را رقم میزند و آن را بخشی از پازل سیاستورزی هوشمندانه خود میکند؟
این جمله کلیشهای را بسیار شنیدهایم. شکست پلی است برای پیروزی. جملهای که بیشتر رنگ و جلای احساسی دارد و برای بازیابی روانی و عدم انفعال میدانی کاربرد دارد و البته هم میتوان با درسآموزی از نقاط ضعف و علتیابی شکست، آن را پلی برای پیروزی کرد اما در خصوص هاشمی و سیاستورزی وی این نکته کمی متفاوت است و یک وجه تمایز ظریف در شکستهای سیاستمدارانه هاشمی به چشم میآید.
هاشمی شکست را پل پیروزی نمیکند او گاه عامدانه، حسابشده و در چشماندازی بلندنظرانه، شکست میخورد تا در وهله و جایگاهی خطیرتر پیروزی را از آن خود کند. سیاستمداری زمین فوتبال یا تشک کشتی نیست که پیروز آن در جالی تن به تن و رو در رو مشخص شده و آنکه دستهایش بالا میرود و کاپ را میگیرد، قهرمان بدانیم.
هاشمی با تجربهاندوزی از سالها کنش سیاسی میداند که سیاستمدار با پیروزی در یک صحنه رقابت سیاسی نمیتواند در اذهان عمومی باقی بماند، او میداند که برای تهییج افکارعمومی و نشاندادن تفاوتها و برانگیختن تودههای حامی لازم است که گاه شکست خورد، لازم است که به عامه این پیام را منتقل کرد که ماندگاری تفکر اعتدالی و اصلاحی نیازمند انتخاب، گزینش و ورود تمامعیار آنان در انتخابات آتی و آینده است.
هاشمی فراتر از تبلیغات سیاسی و هیاهوهای رسانهای میداند که ریاست خبرگان در یکسال آینده عرصه و جایگاه نقشآفرینیهای مهم و تاثیرگذار نیست و انتخابات آینده خبرگان و انتخاب و گزینش مردم است که حائز اهمیت بوده و از فرصت انتخابات هیئت رئیسه خبرگان بهره می جوید تا نوع گرایش ها و نگرش ها و سلایق اکثریت خبرگان را به مردم نشان داده و آنان را برای گرایش و گزینش های حساس و خطیر آینده آماده کند.
در نگاه اولیه شاید انتخابات امروز هیئت رئیسه خبرگان شکستی دیگر را در کارنامه سیاستورزی هاشمی که مملو از این فراز و فرودهاست ثبت و ضبط کرده باشد، نکتهای که هاشمی هیچگاه از آن ابا و ترسی نداشته است اما در نگاه بلندمدت میتوان گفت هاشمی از این روزنه بهره برده تا گرایشها و نگرشها در مجلس خبرگان که کمتر نیز اخباری از آن به بیرون درز مییابد را در برابر عموم ترسیم کرده و قضاوت را برای گرانیگاههای حساس پیشرو به مردم واگذارد.
ریاست خبرگان در دوره یکساله باقیمانده به لحاظ وزن و اعتبار سیاسی برای هاشمی که کولهباری از سوابق گرانسنگ در سمتهای حساس و کلیدی را بر عهده داشته، نمیتواند چندان حائز اهمیت باشد به خصوص که وی در قامت ریاست مجمع تشخیص مشغلههای فراوانی دارد و از طرف دیگر او با آن عقبه و سابقه در قامت عضو مجلس خبرگان کارایی و کارکردهای ویژه خود را دارد و نیازی به ریاست بر مجلس خبرگان برای تحقق این کارکردها نیست، او در واقع به این صحنه آمد، شکست را پذیرفت تا پیام خود را منتقل کرده و پیروزی بعدی را از همین امروز در اسفند ماه سال 93 نه اسفند 94 رقم بزند.
اصلا خودتون متوجه میشید چی مینویسید؟در قامت ریاست مجمع تشخیص مشغلههای فراوانی دارد!!!!!!!
با آن عقبه و سابقه در قامت عضو مجلس خبرگان کارایی و کارکردهای ویژه خود را دارد!!!!!!!!!
جمله شکست پلی است برای پیروزی، جمله درستیه ولی وقتی شکستا پی در پی و برای مدت طولانی باشه...
توصیه: نگرش باید عوض شه نه نگارش.(عجب جمله ای)
ترسیم خوبی از آنچه که در این مجلس میگذرد
به افکار عمومی رسانده است.