آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش جوان، عصر روز 29 شهريور ماه سال 83 مردي به اداره پليس رفت و از ناپديد شدن ناگهاني پسرش شكايت كرد. شاكي گفت: پسرم احسان، راننده است و با خودرو پيكانش در آژانسي حوالي افسريه كار ميكند. امروز صبح مثل هميشه راهي محل كارش شد اما ديگر به خانه برنگشت.
پس از طرح اين شكايت، تيمي از كارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي مأمور رسيدگي به پرونده شدند. كارآگاهان بعد از تحقيق متوجه شدند جسد پسر جواني كه با اصابت چاقو به قتل رسيده در جاجرود كشف شده است. از آنجا كه مشخصات جسد با راننده جوان مطابقت داشت خانواده او با حضور در پرشكي قانوني هويت مقتول را شناسايي كردند.
در ادامه پرونده با موضوع قتل عمد تشكيل شد و كارآگاهان در بررسي بيشتر خودرو پيكان مقتول را حوالي اسلامشهر كشف كردند.
در حالي كه تلاشها براي شناسايي عاملان حادثه ناكام مانده بود، پنج سال بعد از حادثه مردي به پليس آگاهي مراجعه كرد و گفت كه عاملان قتل احسان را ميشناسد. او گفت: مدتي قبل يكي از دوستانم كه جعفر نام دارد به من گفت كه با همدستي دو نفر از دوستانش – صادق و جبار- پسري به نام احسان را به قتل رساندهاند.
با طرح اين ادعا، مأموران پليس خيلي زود جعفر را بازداشت كردند. متهم كه چارهاي جز اعتراف نداشت در ادعايي گفت: روز حادثه من، صادق و جبار حوالي خيابان پيروزي خودرو مقتول را دربست به مقصد قصر فيروزه كرايه كرديم. وسط راه تصميم گرفتيم از او زورگيري كنيم كه در محل خلوتي چاقويي زير گلويش گذاشتيم و خواستيم خودرو را نگه دارد. وقتي پولهايش را از او به زور گرفتيم فهميديم احسان و صادق بچه يك محل هستند. از آنجايي كه احتمال داديم او از ما شكايت كند تصميم گرفتيم او را به قتل برسانيم. به همين خاطر او را به صندلي عقب آورديم و صادق هم به جاي او رانندگي كرد تا اينكه از مغازهاي مقداري طناب خريديم و دست و پاي احسان را بستيم و به طرف جاجرود حركت كرديم. كنار درهاي حوالي جاجرود كه خيلي خلوت بود توقف كرديم. جبار هم احسان را به داخل دره برد و. . . .
متهم ادامه داد: چند روز بعد از حادثه براي اينكه شناسايي نشويم خودرو مقتول را در اسلامشهر رها كرديم تا اينكه گرفتار شديم. بعد از اقرار متهم بود كه كارآگاهان صادق را بازداشت كردند اما تلاش براي بازداشت جبار ناكام ماند.
صادق هم در بازجوييها حرفهاي متهم را تأييد كرد. بعد از انجام تحقيقات بازپرس جبار – متهم فراري- را به اتهام مباشرت در قتل و دو متهم ديگر را به اتهام معاونت در قتل مجرم شناخت و پرونده براي رسيدگي روي ميز هيئت قضايي شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران قرار گرفت.
در جلسه محاكمه اما جعفر اظهارات اوليه خودش را تغيير داد و اتهام قتل را قبول كرد.
وي گفت: در اين مدت عذاب وجدان رهايم نكرده است و شبها در زندان هميشه مقتول به خوابم ميآيد و اصلاً آرامش ندارم. به همين خاطر تصميم گرفتم تا در دادگاه واقعيت را بگويم. وي در شرح ماجرا گفت: روز حادثه وقتي به دره رسيديم من احسان را با دستان بسته به داخل دره بردم و با چاقويي كه داشتم او را به قتل رساندم و جسدش را هم همانجا رها كردم و به داخل خودرو برگشتيم و سه نفري از محل گريختيم.
وي گفت: داخل خودرو، جبار و جعفر دست و پاي او را بستند. جبار يك چاقو هم به كتفش زد اما او نمرد تا اينكه من داخل دره او را كشتم. متهم در پايان گفت: وقتي ديديم جبار فراري است و پليس نتوانسته او را دستگير كند، دو نفري تصميم گرفتيم قتل را به گردن جبار بيندازيم اما عذاب وجدان نگذاشت تا اين راز باقي بماند.
بعد از اقرار متهم بود كه قضات دادگاه پرونده را براي تغيير كيفرخواست به دادسراي امور جنايي ارجاع دادند و دو متهم بار ديگر از سوي قاضي بستانزاده، بازپرس ويژه قتل مورد تحقيق قرار گرفتند. پس از تحقيقات، جعفر و صادق بعد از 10سال، صحنه قتل را بازسازي كردند. بعد از تحقيقات دوباره از متهمان بازپرس جعفر را به اتهام مباشرت در قتل و صادق و جبار را به اتهام معاونت در قتل عمد مجرم شناخت و كيفرخواست عليه آنها صادر شد. پرونده به زودي در دادگاه كيفري استان تهران بررسي ميشود.