حالا ظریف نه دست داده، نه بوس داده، نه بوس کرده، نه بغل داده، نه بغل کرده، نه راه آمده، فقطوفقط راه رفته، هی دارد دربارهاش توضیح میدهد. خب توضیح نده ظریفجان. کمی زمخت باش. بگو «راه رفتم؟ خوب کردم. اصلا ایندفعه دوتایی میرویم شانزهلیزه. اصلا میرویم دوتایی حمام آفتاب میگیریم. خوبت شد؟» مطمئن باش قضیه حل میشود.
آفتابنیوز : آفتاب: پوریا عالمی در شرق نوشت: محمدجواد ظریف نشست توی آمبولانس و گفت: «یقین دارم که حتی زمانی که کری داشت با بنده قدم میزد، کاملا احساس میکرد که با فردی صحبت میکند که به نظامش و انقلابش باور دارد.» بمیرم الهی. هنوزه که هنوز ظریف دارد راهرفتنش با کری را توجیه میکند. بابا این کری مرد زنوبچهداری است و رابطهاش با ظریف فقط دور همین مساله هستهای میگردد وگرنه درباره مسایل غیرهستهای اصلا با هم صحبت نمیکنند.
حالا اینقدر سخت بهش میگیرند که فردا دچار بحران هویت بشود و از فردا توی خیابان تا دید دونفر دارند با هم قدم میزنند، برود بهشان گیر بدهد. بله. همهچیز ریشه در کودکی و پیشینه ما دارد. حالا جریان چیست؟ جریان این است که ظریف بیزبان است. تا کیهان تیتر زد، فرداش کمرش گرفت و زیر پتو رفت ژنو. الان هم با کری قدم زده، هی صبح تا شب میگوید فقط قدم زده و کار دیگری نکرده. خب، مشکل دقیقا همینجاست دیگر.
آقای احمدینژاد مادر مردم را بغل کرد، عکسش منتشر شد، فیلمش منتشر شد، همه بهش گفتند چرا، اصلا وقعی ننهاد. یا مثلا با آن خانمه توی خارج دست داده بود، همه گفتند چرا، باز هم وقعی ننهاد. یا اصلا جلو دوربین زنده صداوسیما دست خانم معلمش را بوسید، همه گفتند چرا، باز هم وقعی ننهاد.
حالا ظریف نه دست داده، نه بوس داده، نه بوس کرده، نه بغل داده، نه بغل کرده، نه راه آمده، فقطوفقط راه رفته، هی دارد دربارهاش توضیح میدهد. خب توضیح نده ظریفجان. کمی زمخت باش. بگو «راه رفتم؟ خوب کردم. اصلا ایندفعه دوتایی میرویم شانزهلیزه. اصلا میرویم دوتایی حمام آفتاب میگیریم. خوبت شد؟» مطمئن باش قضیه حل میشود.