امروز توی اداره غوغا بود. همان صبح که داشتیم کارت میزدیم مرادی آمد گفت: برو تعاونی برنجت را بگیر. گفتم: برنجم؟ گفت: اداره به هر کارمند 50 کیلو برنج میدهد. گفتم: آفرین به اداره. گفت: ولی میگویند کیفیت ندارد. تعاونی اگر بخواهی 50 کیلو را میگیرد جایش رب گوجه میدهد. پرسیدم: برنج ایرانی است؟ گفت: نمیدانم.
آفتابنیوز : رضا ساکی در ایسنا نوشت: توی اتاق صدا به صدا نمیرسید. هر کس درباره برنج یک چیزی میگفت. یکی میگفت این کار گداپروری است نه کارمندپروری. یکی میگفت این برنجها هندی است و آرسینیک دارد. یکی میگفت پاکستانی است و نیکوتین دارد. یکی میگفت نپالی است و نیترات دارد. یکی هم میگفت داعش مواد غذایی را به مواد شیمیایی آغشته میکند. از محمدی پرسیدم چرا به جای برنج رب گرفتی؟ گفت: لابد خودشان میدانند برنجها مشکلی دارند رب را هم گذاشتهاند. خوبی رب این است که درش بسته است لااقل خیال آدم از داعش راحت است.
فقط توی اداره غوغا نبود. بیرون اداره یک نیسان آمده بود و گونی برنج را با وسایل آشپزخانه عوض میکرد. تمام بانوان اداره ریخته بودند سرش. مرادی میگفت: قصابی سرچهارراه هم روی شیشهاش نوشته که برنج را با گوشت عوض میکند. به مرادی گفتم لابد این برنج خیلی مرغوب است و گرنه اینها این طوری نمیکردند. چه کسی برنج آلوده را با گوشت راسته عوض میکند؟ گفت هیچ کس، مگر این که گوشت گوشت راسته نباشد. گفتم: داری به مردم تهمت میِزنی؟ گفت: تقصیر خودت است که سوال میکنی.
از صبح خبر اصلی در اداره این بود که برنجها آلوده و بیکیفیت هستند. حتی برخی میگفتند بچههای حراست دم کردهاند و کور شدهاند. اما از ظهر شایع شده بود که بقال سر کوچه همین برنج را میدهد کیلویی یازده هزار تومان. برخی میگفتند یک طلافروشی هموزن گونی برنج، طلا میدهد. خلاصه که از صبح تا عصر آن قدر گونی را به دوش کشیدیم و این ور آن ور رفتیم که از پا افتادیم.
توی آن غوغای برنج، بنده خدایی آمده بود و فقط یک امضا میخواست. دنبال کارش را گرفتم. گفتم: ببخشید امروز اینجا این طوری است، برنج میدهند آخر. گفت: دم در دیدم. باز اینجا خوب است. یک بار توی ادارهای مرغ میدادند واویلا شده بود. گفتم: یعنی کشته داد؟ گفت: نه در حد زخمی. گفتم: اینجا کسی زخمی نشد، اسپاسم عضلانی شدیم اغلب. گفت: حالا برنجش خوب هست؟ گفتم: شایعه زیاد میگویند اما انشاءالله گربه است.