آفتابنیوز : به گزارش ایران، اوایل اردیبهشت ماه سال 88 مرگ مرموز نوعروس 28 سالهای به نام «معصومه» که از پنجره طبقه چهارم یک مجتمع مسکونی در خیابان زرافشان تهران به پایین سقوط کرده بود به مأموران پلیس مخابره شد و با توجه به پیچیدگی حادثه خیلی زود بازپرس ویژه قتل وارد عمل شد و دستور داد کارآگاهان اداره ویژه قتل به علتیابی این سقوط بپردازند.
در بررسیهای میدانی مشخص شد پیکر بیجان معصومه به یک پتو پیچیده شده و کنار جوی آب دیده میشود و دورش گروهی از همسایگان و تماشاچیان حلقه زدهاند. کارآگاهان به تحقیق از همسایهها پرداختند و خود را در برابر ادعاهای مشابه آنها دیدند.
یکی از مردان که متأثر بود، گفت: نیمهشب متوجه صدای درگیری از خانه همسایهمان شدم و ثانیههایی نگذشته بود که صدای کوبیدهشدن پنجره به گوشم رسید و آه و ناله زنانهای باعث شد خودم را به پنجره خانهمان برسانم. صحنهای باورنکردنی پیشرویم بود، زنی لابهلای پتویی پیچیده شده و با فریاد کمک میخواست اما کار از کار گذشته بود و سریع پلیس را در جریان قرار دادیم.
کارآگاهان وقتی در شاخه دیگری از شوهر معصومه تحقیق کردند شنیدند که دقایقی پیش از حادثه شخصی با او تماس گرفته و او را در جریان خودکشی همسرش قرار داده است. پیکر بیجان زن جوان به پزشکی قانونی تهران انتقال یافت و متخصصان در حالی که تصور میکردند با یک سناریوی خودکشی روبهرو هستند در تشخیص ابتدایی علت مرگ زن جوان را مسمومیت اعلام کردند، عجیب اینکه در جریان بررسیهای بعدی این نظریه پذیرفته نشد چرا که در پاها و سر معصومه آثار کبودی و شکستگی به دست آمد.
ادعاهای مادر نوعروسکارآگاهان که در حال تحقیق برای رازگشایی از معمای این مرگ پیچیده بودند پای حرفهای مادر معصومه نشستند. وی گفت: دخترم از مدتها پیش با دامادم اختلاف داشت و مطمئن هستم قاتل کسی جز شوهرش نیست! بدین ترتیب «احمد» تحت تعقیب قضایی قرار گرفت و از همان ابتدا اصرار بر بیگناهی کرد اما چون تحقیقات قضایی و پلیسی نشان میداد وی انگیزه زیادی برای قتل داشت، این مرد روانه زندان شد.
در دادگاهصبح دیروز احمد به خاطر قتل همسرش در شعبه 113 به ریاست قاضی باقری و چهار قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفت. احمد وقتی پشت تریبون دفاع ایستاد، گفت: چند سال پیش خیلی اتفاقی با معصومه آشنا شدم و تصمیم به ازدواج با وی گرفتم، سپس با خانوادهام به خواستگاریاش رفتم و با هم ازدواج کردیم.
وی افزود: سه ماه بعد قرار بود که جشن عروسی بگیریم اما برادرزنم درگذشت و به احترام خانواده معصومه عروسیمان عقب افتاد. پس از مدتی توانستم آپارتمانی کوچک را در خیابان زرافشان بخرم. تصمیم گرفتم پس از برگزاری مراسم عروسی به خانه خودمان برویم، اما معصومه میگفت دوست ندارد در آپارتمان زندگی کند برای همین نزدیک به دو سال از عقدمان میگذشت و مراسم عروسی نگرفته بودیم، او همیشه میگفت که از سوی خانوادهاش تحت فشار قرار دارد و میخواست از هم جدا شویم اما با من دوست بماند. روز حادثه نیز با سر و وضع آشفته به مغازهام آمد و ساعت 9 شب بود که گفت میخواهد به خانهمان در خیابان زرافشان برود، از مغازه خارج شد و ساعت 11 شب بود که موبایلم به صدا درآمد و آن سوی خط همسایه گفت معصومه خودکشی کرده است. وقتی خود را به مقابل خانهام رساندم دیدم که خودروی پلیس و مردم آنجا جمع شدهاند همان موقع سوار آمبولانسی شدم که معصومه داخل آن بود و به بیمارستان رفتم.
باور کنید من همسرم را دوست داشتم و او را نکشتهام. بنابر این گزارش، پنج قاضی عالیرتبه جنایی در حالی وارد شور شدند که خانواده نوعروس خواستار مجازات قصاص برای دامادشان بود و بزودی حکم صادر خواهد شد.