آفتابنیوز : «آنا» نوشت: کمتر از یک هفته از درگذشت سمیه مهری میگذرد؛ زنی که بعد از سه سال تحمل رنج ناشی از اسیدپاشی همسرش در بیمارستان لقمان تهران درگذشت.
اردیبهشت سه سال پیش، نیمههای شب همسر سمیه که اعتیاد شدید داشت و سمیه او را تهدید به جدایی کرده بود، سطلی از اسید را به روی او و دختر کوچکش خالی میکند. خودش هم نمیدانست چه بلایی سرش آمده فقط احساس میکرد که صورتش میسوزد. خودش را به سختی به حوض خانه میرساند. احساس میکرد موها و پوست صورتش کنده میشوند.
صدای فریادهای نازنین (دختر بزرگش) تازه به او فهماند که رعنای سه ساله هم آسیب جدی دیده است. پس از آن بود که همسایهها به کمکش شتافتند و خانوادهاش را در جریان قرار دادند.
در این حادثه سر رعنا به شدت آسیب میبیند و بینایی یکی از چشمانش را از دست میدهد. بدن این دختر که اکنون شش ساله است به شدت سوخته است. دستهای نازنین هم کمی آسیب دید، آثار این سوختگی هر چند چندان عمیق نیست اما هنوز بر دستهای این دختر 9 ساله دیده میشود.
رنجهای سمیه چند سال طول کشید. با وجود قولهایی که به او داده شده بود اما هیچ کمک دولتی در این سالها جهت درمان به او انجام نگرفت. هر هفته او و دخترش با اتوبوس برای مداوا خودشان را به تهران میرساندند. روز دوشنبه 24 فروردین ماه سال جاری، سمیه که اسید ریه و ششهایش را تخریب کرده بود در بیمارستان لقمان تهران از دنیا رفت.
بعد از مرگ سمیه شرایط رعنا و دختر بزرگتر سمیه پیچیدهتر میشود. از طرفی نگرانیهایی هم درباره آزاد شدن همسر سمیه از زندان بعد از فوت شاکی ایجاد میشود. خانواده پدری سمیه صلاحیت نگهداری او را ندارند و خانواده مادر تمکن مالی و شرایطی که او را هر هفته به تهران برای مداوا بیاورند نخواهند داشت. رعنا ناچار است هفتهای یکبار برای ویزیت پزشکان از روستای همت آباد کرمان به تهران بیاید.
رایزنیها شروع شد. از طرفی هم میشد احساس کرد سر و کله سودجویانی که میخواهند از این آب گلآلود ماهی بگیرند پیدا شده است. رعنا و خواهرش نازنین نیازمند دست قدرتمند حمایتگری هستند تا از آنها در برابر همهچیز حمایت کند. شاهدانی که برای تشییع پیکر سمیه به زادگاه او رفته بودند شهادت میدهند که این دو کودک حتی از خوردن یک وعده غذای گرم محروم هستند اما در میان این همه بنیاد و افراد داوطلبی که اعلام میکنند حتی حاضر هستند رعنا را برای مداوا به خارج از کشور اعزام کنند، چه کسی خارج از هیجانات احساسی تصمیم خواهد گرفت؟
فاطمه دانشور مادر فرزندان سمیه شدبا تلاش گروهی از خبرنگاران فعال حوزه زنان که در تمام این سالها پیگیر وضعیت سمیه بودند، فاطمه دانشور عضو شورای شهر تهران حضانت فرزندان سمیه را برعهده گرفته است. وی که مدیریت موسسه خیریه مهرآفرین را برعهده دارد، اعلام کرد که از زمان مرگ سمیه به مددکاران مهرآفرین پیگیری وضع این دو کودک را سپرده است و از حالا رعنا و نازنین را تحت حمایت خود قرار خواهد داد.
دفتر او در طبقه پنجم ساختمان شورای شهر تهران است. لپتاپ جلویش روشن است و عکسهای تشییع جنازه را نگاه میکند و مدام میگوید: من فکر میکنم این دو کودک نباید از هم جدا شوند و همین طور از زادگاهشان هم نباید دورشان کنیم. شما میگویید بچههای دیگر به خاطر شرایط فیزیکی رعنا او را مسخره میکنند اما بچههای فامیل او را دوست دارند و من در عکسها میبینم که رعنا با بچههای فامیل در حال بازی کردن است. او نباید این کانون را از دست بدهد.
قرار می شود فاطمه دانشور حمایت و سرپرستی از این دو کودک را برعهده بگیرد. میگوید: از طرفی ما نیازمند یک وکیل هستیم که بتواند شرایط پدر این دو کودک را مشخص کند. بعد از مرگ سمیه باید کسی پیگیر حقوق سمیه باشد و تمام این کارها را موسسه مهرآفرین انجام خواهد داد.
رعنا و نازنین در حال حاضر نیاز به حمایت و مددکاری با تخصص بالا دارند، احتیاج به مشاوره روانشناسی دارند، چرا که در شرایط روانی خوبی به سر نمیبرند. حتی نازنین که آسیب جدی درباره اسیدپاشی ندیده اما شاهد حمله اسیدپاش به مادر و خواهرش بوده و در جریان این اتفاقات و دردهای خواهر و مادر خود قرار گرفته است.
دانشور میگوید: این کودکان باید از خدمات مشاوره و روانشناسی هم بهرهمند شوند. با توجه به اینکه موسسه مهرآفرین شعبهای در کرمان دارد و خانوادههای زیادی را در این استان تحت پوشش خود قرار داه است میتواند کمکهای زیادی به این دو کودک بکند. کسی که نماینده ما در کرمان است متعلق به بم است و خانواده خود را در زلزله بم از دست داده است، لذا تمام وقت را صرف این موسسه کرده و چند سال است به صورت داوطلبانه و افتخاری در این موسسه فعالیت میکند و اقدامات خوبی را برای کودکان بدسرپرست کرمان انجام داده است. من فکر میکنم نماینده ما در کرمان قطعا تیم متخصصی از مددکاران و روانشناسان و وکلا را برای این دو کودک تشکیل خواهد داد. برای این پرونده وکیل از جهت احقاق حقوق سمیه مهری و رسیدگی به شکایت از پدر این دو نفر لازم خواهد بود.
وی میگوید: با توجه به هزینههای بالایی که درمان سمیه دارد و خدماتی که باید به این دو دختر داده شود و تامین آتیه آنها من یک شماره حساب اختصاصی برای این دو دختر اعلام میکنم تا مردمی که دوست دارند به نازنین و رعنا کمک کنند، این کمکها را به این شماره حساب واریز بکنند. برای اطلاع عموم هم هربار اعلام می کنیم که چقدر در این حساب وجود دارد و ما تمام این اقدامات را به خاطر حساسیت در این نوع خاص انجام میدهیم و اینکه خیلیها این ماجرا را دنبال میکنند، خیلی شفاف ماجرا را گزارش میدهیم تا کسانی که ماجرای زندگی این دو خواهر و مادرشان را دنبال میکنند در جریان آن قرار بگیرند.
با دانشور درباره خانهای که در ماههای آخر زندگی سمیه در تهران اجاره کرده بود صحبت میکنیم. به او توضیح داده میشود که این خانه تنها 2 ماه برای او سرانجام داشت. عکاسی که روزهای آخر زندگی سمیه را ثبت کرده است، تعریف میکند که دختر بزرگتر سمیه که حالا 8 ساله است در روزهای پایانی اسفند 93 با مادرش تلفنی صحبت کرده بوده و سمیه قول داده بوده که به زودی او را در آغوش بگیرد و کفشهای قرمزی که برایش خریده است را سوغاتی به همت آباد ببرد اما پیکر او به همت آباد باز میگردد و نازنین هیچ وقت آن کفشهای قرمز را از مادرش نمیگیرد.
دانشور میگوید: اگر از ابتدا هم مددکاری بود که این مساله را برعهده داشت، میدانست که سمیه نباید با اتوبوس به تهران رفت و آمد میکرد و چنین بیماری برای رفت و آمد نیاز به هواپمیا دارد. حالا ما این شرایط را برای رعنا مهیا خواهیم کرد.
قرار میشود که مددکار موسسه مهرآفرین در کرمان با خانواده رعنا ارتباط بگیرد، وظیفه رفت و آمد رعنا به تهران را برعهده بگیرد. دانشور می گوید: اگر از ابتدا هم مددکاری بود که این مساله را برعهده داشت، میدانست که سمیه نباید با اتوبوس به تهران رفت و آمد میکرد و چنین بیماری برای رفت و آمد نیاز به هواپمیا دارد. حالا ما این شرایط را برای رعنا مهیا خواهیم کرد. در مجموعه مهرآفرین کودکانی که تحت حمایت قرار میگیرند، مطابق نظر مددکاری که نظر مورد قبول ما است خیلی از بچهها که مادرشان صلاحیت نگه داری از آنها را دارد، ما حساب را مستقیما به نام مادر باز میکنیم و شفافیت ماجرا را همین مساله مشخص میکند و کارکرد حساب هم توسط مددکار چک میشود اما حالا مادر این دو کودک در قید حیات نیست و غیر از سمیه هم فرد صاحب صلاحیتی شناسایی نشده که ما بخواهیم حساب را به نام وی باز بکنیم. بنابراین ما یک شماره حسابی از موسسه اعلام میکنیم که این شماره اختصاص به این دو دختر دارد و کمکهای مربوط به موضوعات دیگر وارد این حساب نخواهد شد.
ما از همین فعالانی که اطراف این دو کودک و مادرشان وجود داشتند یک تیم سه نفره تشکیل میدهیم که اتفاقا از فعالان رسانه هستند و پرینت حساب را ماه به ماه در اختیار آنها قرار میدهیم و هر خرجی که برای این کودکان شده قابل ارائه به جمعیتی خواهد بود که به این بچهها کمک میکنند. میشود سایتی برای این بچهها تشکیل داد و گزارش لحظه به لحظه از وظعیت آنها ارائه داد. شماره حساب عبارتست از شماره جام بانک ملت به نام موسسه خیریه مهرآفرین به شماره 013733408330.
در پایان صحبتها قرار میشود در مهرآفرین کانونی برای قربانیان اسیدپاشی در نظر گرفته شود تا آنها تحت پوشش این کانون قرار بگیرند. دانشور قول میدهد که مهرآفرین کمک خواهد کرد که این انجمن شکل بگیرد. میگوید: شاخهای در خود موسسه مهرآفرین ایجاد میکنیم و قربانیان اسیدپاشی را تحت پوشش قرار خواهد داد چون غیر از پرونده سمیه اشخاص زیادی هستند که قربانی اسیدپاشی شدهاند و موضوع آنها هنوز رسانهای نشده و نیازمند نهادی است که همیشه حضور داشته باشد و آنها را مورد حمایت قرار دهد.