آفتابنیوز : «ستایش» 16 ساله گفت: ساعت 9 شب بود که با دوستانم از کلاس زبان به سمت خانه میرفتیم، در مسیر تصمیم گرفتیم لحظاتی در پارک آبادان استراحت کنیم.
وی افزود: داخل پارک نشسته بودیم که دو پسر جوان با چهرهای فریبنده که یکی از آنها لباس پلیس به تن داشت به سمت ما آمدند. چون احتمال میدادیم که این دو جوان 20 ساله قصد مزاحمت دارند بسرعت از پارک خارج شدیم در مسیر خانه بودم که همان دو جوان مرموز جلوی راهم را گرفتند و یکی از آنها با نشان دادن کارتی ادعا کرد که پلیس است. ترسیده بودم و سرباز جوان ادعا کرد که چون دوستانت فرار کردهاند حتماً در پارک خلاف میکردید و خواست با آنها به کلانتری بروم.
ستایش ادامه داد: هر چه گفتم من بیگناهم و دوستانم از اینکه شما قصد مزاحمت دارید فرار کردهاند، بینتیجه بود و به ناچار همراه آنها به سمت کلانتری 15 آبادان حرکت کردیم.
وی گفت: نزدیک پاساژ جزیره بودیم که یکی از آنها ادعا کرد میخواهد مرا بازرسی بدنی کند که با آنها درگیر شدم که جوانی که لباس پلیس به تن داشت گفت که میخواهد مرا آزاد کند اما برای آزادیام شرطی گذاشت.
دختر جوان افزود: پسر جوان گوشی موبایلم را به زور گرفت و با آن به تلفن همراه خودش زنگ زد و خواست با او دوست شوم و تهدید کرد اگر به او زنگ نزنم و جوابش را ندهم به دنبالم میآید و مرا دستگیر میکند.
ستایش در پایان ادعاهایش گفت: از دیشب این پسر جوان بارها به من زنگ زده، جوابش را ندادم و برایم پیامکهای تهدیدآمیز ارسال کرده است.
با این ادعاها تیمی از مأموران کلانتری 15 برای دستگیری این جوان زورگیر وارد عمل شدند و مأموران با در اختیار داشتن شماره تلفن مأمور قلابی اقدام به ردزنی وی کردند.
مأموران در این شاخه از تحقیقات توانستند مخفیگاه این دو جوان زورگیر را در نزدیکی مصلای آبادان شناسایی کنند و عملیات زمینگیر کردن آنها کلید زده شد.
مأموران زمانی که خود را بالای سر دو باجگیر جوان رساندند با صحنه عجیبی روبهرو شدند.
دو جوان مأمورنما، مرد افیونیای را هدف باجگیری خود قرار داده بودند و یکی از آنها با ساطوری که در دست داشت ضرباتی به طعمهاش میزد و ادعا میکرد اگر به آنها پول ندهد او را دستگیر میکند.
تیم پلیسی با دیدن این صحنه خیلی زود وارد عمل شدند و دو جوان زورگیر را در عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند.
«عبود» 19 ساله و «سالم» 21 ساله راهی جز اعتراف نداشتند. سالم گفت: برای باجگیری سراغ دختران کم سن وسال میرفتیم و به بهانههای مختلف پول و گوشیهای موبایلشان را میگرفتیم سپس رهایشان میکردیم.
«عبود» نیز در ادامه گفت: زمانی که قصد داشتیم دختر جوان را که ستایش نام داشت هدف دزدی هایمان قرار دهیم «سالم» ادعا کرد به این دختر علاقهمند شده و میخواهد با او آشنا شود و به همین خاطر وی را رها کردیم.
منبع: برنا