کد خبر: ۲۹۶۰۰۵
تاریخ انتشار : ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶:۵۷

موسسه پیشکسوتان آبرو و عزت هنرمندان را خدشه‌دار می‌کند

چند سالی است که موسسه‌ای تحت عنوان موسسه پیشکسوتان شکل گرفته که علاقه زیادی به کیک بریدن،عکس انداختن در کنار هنرمندان ناخوش احوال یا گریه و مویه بر مزار هنرمندان دارد و صد البته خرج کردن بودجه‌ای که می‌تواند هنر کشور را رونق دهد.
آفتاب‌‌نیوز :
موسسه هنرمندان پیشکسوت چند سالی است که راه افتاده و در تمام این سال‌ها تنها و تنها کاری که کرده بردن کیک به خانه هنرمندانی بوده که یا آنقدر پیر شده‌اند که دیگر توان حضور در محافل هنری را ندارند و یا آنقدر مریضندکه نای حضور در هیچ مکانی را ندارند.

به گزارش مشرق، گویا مدیران این موسسه به انتظار نشسته تا یک هنرمند مریض شود و یا زمینگیر شود تا بتوانند با عکاسان و خبرنگاران بر تخت او حاضر شوند و خوراکی برای تبلیغات خود بیابند که صد افسوس همه اینها زیر چشم معاون هنری ارشاد انجام می‌گیرد.

موسسه هنرمندان پیشکسوت امسال ذوق به خرج داده و مجلدی تحت عنوان "مهرنامه" منتشر کرده و در تیراژ بالا به دست همه هنرمندان رسانده است. این مجلد که به نظر می‌رسد به جای مهرنامه گویا تبلیغ و نمایش جلوه نمایی مدیرعامل این موسسه است به نوعی به حضور عباس عظیمی، مدیرعامل این موسسه در تمام مجامع و نشست‌ها پرداخته و برای او تبلیغ می‌کند اما چیزی که بیش از همه تاسف بار است ، تصاویری است که از هنرمندان به تصویر کشیده و شان و شخصیت آنها که برخی نیز دستشان از دنیا کوتاه شده را زیر سوال برده است. 

در همین مورد صادق تبریزی، از بزرگان هنر نقاشی و نقاشیخط یادداشتی نوشته و در اختیار گروه فرهنگی مشرق گذاشته است:

هنگامي كه فرانك سیناترا مرد، ساعت به وقت نيويورك دو صبح بود و من در حال تماشاي تلويزيون بودم كه برنامه قطع شد و مرگ او را اعلام كرد. كليه فرستنده هاي آمريكا برنامه هاي خود را بمدت يك هفته به او اختصاص دادند. در مدت بيماری فرانک سینا ترا كه يكسال طول كشيد، تنها دخترش نانسي و پزشك معالج او كنارش بوده اند و شاید مهم ترين بخش زندگي سينا ترا مرگ او بود كه هيچ كس شاهد روزهاي ضعف و رنجوري اش نبوده و همچنان در اذهان مردم همان مرد توانا،موفق و خوش سيما و خوش الحان باقي مانده است.

گوشه هايي از زندگي سيناترا: «يك بار در لاس وگاس يك افسر پليس به صورت او سيلي ميزند و يكساعت بعد با اتومبيل خود به قعر دِره سقوط مي كند.»

از اظهارات يك كمدين: سيناترا بمن گفت از تو خوشم نمي آد. از لاس و گاس برو و من اعتنا نكردم. نيمه هاي شب با صداي مهيبي از خواب پریدم، دو تير بالاي سرم توي ديوار فرو رفته بود. خبرنگاري هم گفت از سينا ترا وقت مصاحبه خواسته و او تاريخ پنج سال بعد را تعيين كرده است.

نويسنده مردپير و دريا، هرجا كه قدم مي گذاشت فضا را عوض مي كرد و شادي زاید الوصفي سراپای حاضرين را فرا مي گرفت» كم كم با گذشت زمان و افراط در مصرف الكل، همينگوي دریافت که آن جاذبه را از دست داده است . شاید از آن پس بود که دیگر نتوانست زندگی کند....

هيچ عكاس و گزارشگري، امكان ديدار و عكسبرداري از نام آوران جهان را در ايام بيماري و ضعف و سستي (دوران احتضار) نداشته است .

اما موسسه هنرمندان پيشکسوت با ثبت چهره مشاهیر اين سرزمين در كتاب مهرنامه روزهاي ضعف و سستي، رنج و عذاب، ذلت و درماندگي و چهره زشت مرگ را برای آنها جاودانه می سازد و خاطراتي كه طرفداران آنها از اوج زيبايي، قدرت و اقتدار هنرمندان محبوب خود دارند، با ثبت تصاویر زمان مرگ ، جابجا مي كند.

وان گوگ ، نابغه هلندی در طول زندگي کوتاه خود يك هزار تابلو ساخت ، يكي را هم نفروخت،او با اعانه مختصري كه از برادرش ميگرفت زندگي مي كرد، يك روز به برادرش نوشت: «تئوی عزیزم مطمئن هستم روزي ارزش آثار من درك خواهد شد.» هنگامی که وان گوک نتوانست به زندگی با فقر ادامه دهد به آن پایان داد . اخيراً گلهاي زنبق او توسط يك بانكدار ژاپنی به مبلغ يكصد و پنجاه میلیون دلار خريداري شده است.

مهمترین شاخصه یک هنرمند غرور و بی نیازی اوست، که در سخت ترین شرایط دست تمنا به سوی کسی دراز نمی کند. لذا هنرمندی که دارای این صفت نباشد هنرمند نیست. افرادی که نام مقدس هنر را یدک می کشند و محبت گدایی می کنند، فرومایگانی هستند که زیر نقاب هنرجا گرفته اند .

هنر قابل تقلید نیست دنباله رو هم ندارد. هنر یک پدیده شخصی است که تنها به شخص هنرمند منحصر می شود. بهمین دلیل پیشکسوت ندارد.

هم چنین واژه «استاد» در مورد هنرمند باطل و بی معنی است. شوپن اولین آهنگ خود را در سه سالگی ساخت و موزارت پنج ساله بود که در حضور امپراطور اتریش ویولن می نوازد. به این دلیل است که واژه استاد به هنرمند اطلاق نمی شود و وصله ناجور است. پیشوند استاد فقط مخصوص صنعتگر است. افرادی که در اثر ممارست در یک حرفه ، به درجه مهارت می رسند و به مقام استادی نایل می شوند.

هنرمند نه پیشوند دارد نه پسوند. نه لقب دارد نه عنوان. نه درجه دارد نه مقام. هنرمند مبرا از تمام القاب و عناوین رایج است که آدمها برای خود قایلند . هیچ یک از نقاشان – نویسندگان – موسیقیدانها و بازیگران معروف جهان نامشان به القاب فوق «آلوده» نیست. وقتی می گویند «چارلی چاپلین» یعنی همه چیز درباره این فیلمساز و برای معرفی «پیکاسو» فقط بیان نامش کافی است.

واژه زنده یاد هم برای هیچ یک از مشاهیر جهان تاکنون بکار نرفته است. همانطور که همه میدانند کنار نام هر شخصیت دو شماره قرار دارد .که زمان تولد و مرگ اوست .

مشاهده تصاویر کتاب «مهرنامه» چهره هنرمندان محبوب مردم را در بستر مرگ، در آسایشگاه معلولین یا در اقامتگاه سالمندان تداعی می کند.

مرگ زشت است و همه این شربت زهرآگین را می نوشند . مرگ گاهی در یک لحظه حادث می شود و گاه سالها به طول می انجامد . آنچه مسلم است دوران ((احتضار )) ادامه زندگی نیست.زشتی مرگ به قدری است که حیوانات هم هنگام مردن خود را مخفی می کنند اما آقای عظیمی و دوستانشان همه این دوران را به تصویر کشیده‌اند تا چهره هنرمندان پیش روی مردم خراب شود.

شنیع ترین تصاویر کتاب مهرنامه، عکس حسین پرتوی، عکاس معروف دیدار همافران با امام خمینی (ره) است که در حالت ((نزع)) برایش کیک تولد قاچ می‌کنند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین