آفتابنیوز : به اعتقاد من مناسبترین گزینه برای اداره کشور در شرایط کنونی همین رویکردی است که «دولت تدبیر و امید» در پیش گرفته است. قطعا انتخاب من تغییری نمیکرد.» این پاسخی است که آذر منصوری فعال سیاسی اصلاحطلب در انتهای گفتوگویی که از وی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری در سال 92 و چرایی پیروزی حسن روحانی در آن انتخابات داشتم، بیان کرد.
این عضو شورای راهبردی اصلاحطلبان با اشاره به عملکرد اصلاحطلبان اعتقاد دارد که مهمترین دلیل در پیروزی حسن روحانی، درک واقعبینانه اصلاحطلبان از موقعیت داخلی، منطقهای و بینالمللی کشور بود و همین رویکرد موجب شد اصلاحطلبان بر یک کاندیدا توافق کنند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در خصوص اینکه چقدر عدم ائتلاف اصولگرایان موجب شد تا روحانی پیروز شود٬ میگوید «به هیچ وجه قبول ندارم که عدم ائتلاف رقبا باعث پیروزی کاندیدای ما در انتخابات شد»
منصوری درباره عدم احراز صلاحیت آیتالله هاشمی میگوید «به مخیله هیچ کس این مسئله خطور نمیکرد» و البته معتقد است که حضور او توانست موجسازی لازم برای انتخابات را ایجاد کند.
این عضو شورای مشورتی اصلاحطلبان در رابطه با حق الناس دانسته شدن انتخابات نیز تاکید دارد که «حق الناس خواندن رای مردم بیشترین تاثیر را در شکلگیری حماسه سیاسی 24 خرداد داشت.» مشروح گفتوگوی ایلنا با آذر منصوری در ادامه میآید::
چرا حسن روحانی در انتخابات ۲۴ خرداد رییس جمهور شد؟ چه شد که آقای جلیلی یا قالیباف رییس جمهور نشدند؟
پیروزی آقای روحانی به نظرم دلایل و علتهای بی شماری را میتوان برشمرد. اگر سوال این طور مطرح شود که مهمترین دلایل و علت های پیروزی حسن روحانی چه بود؟ طبیعتا میتوان آنها را در چند محور مهم برشمرد که برخی دلیل هستند و برخی نیز علت. مهمترین دلیل به تصور من٬ درک واقع بینانه اصلاحطلبان از موقعیت داخلی، منطقهای و بین المللی کشور بود.
یعنی عملکرد اصلاح طلبان٬ موجب پیروزی اصلاح طلبان شد؟
این نگاه و درک واقعبینانه باعث شد اصلاح طلبان عزم خود را جزم کنند تا برای توقف روندهای مخرب هم در عرصه داخلی و هم بینالمللی از حداکثر ظرفیتهای موجود بهره گیرند. همین شد مبنای اتخاد مناسبترین استراتژی و راهبرد برای شرکت در انتخابات. به بیان دیگر تاکید بر مشارکت حداکثری و مطالبات حداقلی و تلاش موثر رهبری جریان اصلاحات برای حضور موثر در انتخابات و تحقق ائتلاف حداکثری.
این تلاش حداکثری موجب شد اصلاحطلبان بر یک کاندیدا توافق کنند و به اعتقاد من این اصلیترین دلیل پیروزی آقای روحانی در انتخابات دور یازدهم بود. شاهد این ادعا هم نظرسنجیهایی بود که بعد از ائتلاف حاکی از بالا رفتن شانس پیروزی او در رقابت بود.
تعدد کاندیداهای اصولگرا در زمان انتخابات چقدر در شکست آنها و پیروزی روحانی موثر بود؟
به هیچ وجه قبول ندارم که عدم ائتلاف رقبا٬ باعث پیروزی کاندیدای ما در انتخابات شد. دلیلش هم روشن است؛ مجموع آرای رقبای آقای روحانی و فاصله معنادار او با آنها بر صحت این گفته دلالت دارد٬ اما دلیل دیگر به اعتقاد من توانایی شخص روحانی در مناظرهها و سخنرانیهای انتخاباتی بود.
اشراف او نسبت به مسائل مهم کشور و به طیع آن نقد عالمانه شرایط موجود و عملکرد دولت نماینده اصولگرایان در دولت قبل نیز دلیل دیگر این برتری بود. رقبای او نه در عرصه سیاست داخلی حرفی برای زدن داشتند و نه به طریق اولی در سیاست خارجی. کارنامه نماینده آنان در این دو دولت کارنامهای کاملا مردود بود.
اما علت اصلی این پیروزی نوع عملکرد دولت گذشته در وضعیتی بود که نتیجه این عملکرد برای کشور به میراث گذاشته بود. رشد منفی اقتصادی، تحریمهای بیسابقه و قطعنامههایی که شعاع تحریمها را روزبه روز افزایش می داد؛ حجمی از بدهیهایی که برای دولت بعد از خود به ارث گذاشته بود.
فسادهای اقتصادی گسترده و بی سابقه و هدر رفتن درآمد بیسابقه نفت و از همه مهمتر کوچکتر شدن سفره مردم. اینها نمونههای عینی و غیر قابل انکار عملکرد مخرب دولت گذشته بود؛ اما نمونههای غیرعینی هم وجود داشت؛ مانند ترویج بداخلاقی و فرافکنی و... که آثار مخرب آن بسیار بیشتر از خسارات عینی است که از دولت مدعی اصولگرایی به جای مانده بود.
در واقع این علت هم دلیل شد برای حضور موثر و یکپارچه اصلاح طلبان در انتخابات و هم باعث شد که کاندیداهایی که نماینده جریان اصولگرایی بودند٬ حرفی برای زدن نداشته باشند به خصوص در آنکه کاندیدای طیف تندرو گفتمان غالب خود را بر سیاست خارجی و ادامه مسیری که پیموده بود متمرکز کرده بود.
علیالقاعده همین مسئله باعث شد که گفتمان غالب در انتخابات نیز بر سیاست خارجی و برونرفت کشور از وضعیتی که حاصل بیتدبیریهای آنان بود، متمر کز شود. در واقع اصولگرایان تندرو با تمرکز بر هستهای و پافشاری بر رویکرد ناموفق خود برگ برنده را در اختیار حسن روحانی قرار دادند و روحانی به اعتقاد من و علم این کار را داشت و هم تجربه آن را.
در روزهای حساس انتخابات، وضعیت اصلاح طلبان خیلی خوب نبود. کاندیدای اصلی آنها نتوانست حضور یابد؛ آیتالله هاشمی از انتخابات بازماندند و ... ! ازریابی شما از این اقدامات آنها چه بود؟
این کاملا قابل پیش بینی بود که رئیس دولت اصلاحات نتواند به انتخابات بیاید، هر چند خود ایشان هم از ابتدا تمایلی برای شرکت نداشت. نظر رئیس دولت اصلاحات هم از ابتدا آقای هاشمی بود.
فکر می کردید صلاحیت آقای هاشمی احراز نشود؟
واقعا این موضوع در مخیلهام خطور نمیکرد. در مخیله هیچ کس خطور نمی کرد. در واقع وقتی صحبت از حضور آقای هاشمی بود، این اطمینان قطعی وجود داشت که ایشان تایید میشوند اما به تصور من، روز ثبت نام آقای هاشمی و استقبال مردم از این حضور نشان داد که ایشان اگر رد نمیشدند ائتلاف از قبل حول ایشان شکل گرفته بود و پیروزی اصلاح طلبان نیز کاملا با حضور ایشان محتمل بود٬ ولی به هر ترتیب با اعلام کهولت سن برای رد صلاحیت، ایشان از گردونه رقابت کنار گذاشته شدند. تحلیل این رفتار٬ کار پیچیدهای نیست. قاعدتا با حذف کاندیداهای اصلی٬ بنا بر این تحلیل٬ اصلاح طلبان شانسی برای موفقیت نداشتند.
ورود ایشان به صحنه انتخابات توانست موج سازی لازم برای انتخابات فراهم کند؟
قطعا این حضور موج لازم را ایجاد کرده بود. عرض کردم روز ثبت نام و استقبال مردم مقابل وزارت کشور حاکی از شکلگیری این موج بود.
چرا اصولگرایان نتوانستند پشت سر کسانی مانند جلیلی یا قالیباف به اجماع برسند؟
همانطور که گفتم اصولگرایان اگر اجماع هم میکردند٬ به نتیجه نمیرسیدند اما این اجماع در آن مقطع غیرممکن بود و به نظر من تا اطلاع ثانوی هم غیرممکن خواهد بود.
چرا؟
دلیلش روشن است. آنها هشت سال به طور مطلق تمام نهادهای قدرت را در کشور در اختیار داشتند. علیرغم درآمد بی سابقه نفت٬ عملکرد آنها جای هیچ دفاعی را باقی نمیگذاشت که امروز هم نمیگذارد. برای شکلگیری ائتلاف٬ باید مشترکاتی وجود داشته باشد. این کارنامه مردود نقطه اشتراک آنها را به صفر رسانده بود. آنها یا باید حرف جدیدی میزدند یا منتقد دولت احمدی نژاد میشدند٬ یا اینکه از او حمایت میکردند. در هر سه صورت در آن رقابت بازنده بودند. شما رفتار کاندیداهای این طیف را مرور کنید. شعارها و برنامه هایشان این صورت مسئله را تاُیید میکرد. طبیعی است که با چنین صورت مسئلهای ائتلافی شکل نخواهد گرفت و دیدیم که شکل هم نگرفت.
در روزهای منتهی به انتخابات شاهد این بودیم که مقام معظم رهبری، آرا را حق الناس دانسته و از ضرورت شرکت همه افراد در انتخابات سخت گفتند. این سخنان را هم در پیروزی روحانی و هم در میزان مشارکت مردم چقدر موثر بود؟
به اعتقاد من سخنان رهبری در حضور و مشارکت حداکثری مردم بسیار تاثیرگذار بود؛ از ابتدای سال که نامگذاری سال بود تا حق الناس خواندن راِی مردم و در نهایت اینکه حتی کسانی که نظام را قبول هم ندارند را دعوت به شرکت در انتخابات کردند. همه این اظهارنظرها در اطمینان بخشی به مردم بسیار موثر بود.
به هرحال ما انتخابات 88 را پشت سر گذاشته بودیم که برخی مسائل آن هنوز هم حل نشده است. بعد از آن یک دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شده بود٬ که یک جریان سیاسی در آن کاملا غایب بود. مردم در این انتخابات حضور جدی پیدا نکرده بودند. نگاه مردم نسبت به انتخابات با ابهام همراه بود. از طرفی جریانهای سیاسی نیز با تردید به موضوع نگاه میکردند٬ اما این سخنان در این بزنگاه مهم به تصورم نقشی تعیین کننده در رفع همه این تردیدها و اما و اگرها داشت و در واقع، اتمام حجتی بود هم برای مردم و جریانهای موثر سیاسی و هم برای برگزارکنندگان انتخابات که این رای حق الناس است. حق الناس خواندن رای مردم بیشترین تاثیر را در شکل گیری حماسه سیاسی 24 خرداد داشت.
عملکرد آقای روحانی در دو سال اخیر چگونه میبینید؟
ارزیابی عملکرد دولت یازدهم بدون در نظر گرفتن صورت مسئلهای که این دولت در زمان تحویل قوه مجریه با آن مواجه بوده به تصور من ارزیابی منصفانه و واقع بینانهای نیست. در ارزیابی همه دولت ها این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد. طبیعی است ما وقتی عملکرد دولت احمدی نژاد را نقد میکردیم٬ بیشترین اتکایمان به وضعیتی بود که او دولت را تحویل گرفت و مسئلهای که واگذار کرد.
اینکه میگویم دولت روحانی با چه صورت مسئلهای مواجه بود٬ با یک درجه اغماض است٬ چراکه روحانی دولتی را تحویل گرفت که انبوهی از مشکلات بود که از خود برای کشور و مردم به میراث گذاشته بود.
ما زمانی که در شورای مشورتی یک سال قبل از انتخابات 92 وضعیت کشور را ارزیابی میکردیم، نتیجه این ارزیابیها موید این بود که دولت بعدی با انبوهی از مشکلات و بحرانهای به جای مانده از دولت احمدی نژاد مواجه است. پیش بینی های ما نیز این واقعیت را تائید میکرد که توقف روند مخرب دولت نهم و دهم خود زمانبر است و البته بهبود شاخصها نیز با این حجم از مشکلات کار بسیار سختی بود؛ به خصوص که دولت باید برای وزرایش از مجلسی رای اعتماد می گرفت که اکثریت مطلق آن را مخالفان او تشکیل می دادند٬ ولی با همه این اوصاف دولت روحانی به اعتقاد من فراتر از پیش بینیهای ما در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد عمل کرده است.
بسیار واضح است که رقبای او نه حرفی برای گفتن دارند و نه برنامهای برای عملکرد بهتر. به همین دلیل هم وقتی رفتار دلواپسان را تحلیل میکنیم به این نتیجه میرسیم که واقعا این طیف هیچ حرفی برای گفتن ندارند٬ جز بحرانزایی و ایجاد پروپاگاندا علیه دولت و مقابله با برنامههای حامیان دولت. دولت در سیاست خارجی و اقتصاد بسیار موفق عمل کرده و به نطر من نگرانی دلواپسان نیز همین موفقیت دولت است٬ که اگر نبود این هجمهها هم نبود.
چه انتقادی را به ایشان وارد میبینید؟ لازم است ایشان به کدام عرصه توجه کند؟
با توجه به عملکرد موفق دولت به نظرم تیم رسانهای نتوانستهاند از پس اطلاع رسانی عنداللزوم برآیند. البته باید در نظر گرفت که متاسفانه صداوسیما همچنان به عملکرد یکسویه خود ادامه میدهد. این رسانه فراگیر است٬ اما آنطور که انتظار میرود برآیند عملکردش فراگیری لازم را ندارد.
طبیعی است دولت به عنوان نهاد منتخب ملت باید بتواند از این رسانه به عنوان رسانه ملی برای اطلاع رسانیو سخن گفتن به موقع با مردم بهره گیرد. این به نفع صداوسیما و هم به نفع منافع ملی و کشور است. اگر اینطور عمل کند٬ نه تنها اعتماد مردم را جلب میکند بلکه این فرصت به تهدید تبدیل نمیشود. سرعت پیشرفت تکنولوژی دیگر غلبه تکصدایی را غیرممکن میکند٬ بنابر این دولت با گفتوگو با بانیان صداوسیما باید از این امکان بهره گیرد.
صداوسیما نباید برای دولت منتخب تبدیل به رقیب سیاسی شود. این رفتار مردم را از رسانه ملی نیز گریزان میکند و اقبال به سمت رسانههای برون مرزی میرود که هیچ تعهدی به ایران و منافع ملی کشور ندارند. به نظر می رسد دولت همچنان از فقدان استراتژی رسانهای رنج میبرد اما نقد دیگر به بخش هایی اجرایی خود دولت بر می گردد؛ به ویژه در مورد فرمانداران که نماینده مستقیم دولت در سراسر کشور محسوب میشوند. این نگرانی به طور جدی وجود دارد که با توجه به اینکه نزدیک به دوم سوم آنها فرمانداران دولت سابق هستند، عملکرد آنها در راستای برنامهها و اهداف دولت روحانی نیست.
این نگرانی در بدنه اجتماعی دولت در خصوص فرمانداران به جای مانده وجود دارد بالاخص اینکه امسال قرار است دو انتخابات مهم در کشور برگزار شود.
یکی از شعارهای آقای روحانی از بین بردن جو امنیتی در جامعه بود. آیا آقای روحانی توانسته جو امنیتی سابق که در عرصه سیاست داخلی حاکم بود را بشکند؟
به نظرم در سیاست داخلی بیشترین مقاومتها در برابر دولت وجود دارد. اگر در سیاست خارجی همراهی نسبی با دولت وجود دارد در سیاست داخلی به موازات این همراهی دیده نمیشود. با این همه وقتی فضای امروز را با قبل از روی کار آمدن دولت یازدهم مقایسه میکنیم٬ تصور میکنم فضا بازتر شده است؛ همین که روزنامهها و رسانهها با مشکلات از طرف دولت مواجه نمیشوند٬ به نظرم تفاوت بسیار معناداری ایجاد شده است. بالاخره خانه احزاب در حال احیا شدن است. نشاط سیاسی در کشور اساسا با زمان قبل از دولت روحانی قابل مقایسه نیست. فراموش نکنیم در زمان اصلاحات٬ هر نه روز یک بحران وجود داشت.
با توجه به شرایطی که از کشور توصیف کردید و میراث های دولت قبل برای این دولت، چقدر دولت می تواند بر آنها فائق شود؟
به اعتقادم، روحانی میتواند با تدبیر تعامل و گفتوگو و چانه زنی در تحقق مطالبات دیگر نیز موفق شود. این ظرفیت به باور من در شخص روحانی وجود دارد. هر چند گشایش های مورد انتظار هنوز ایجاد نشده٬ لیکن امیدواری را می توان در مردم دید و این بسیار اهمیت دارد. دولت روحانی باید قدر این امیدواری را بداند و برای تداوم و تقویت آن برنامه داشته باشد.
و بعنوان آخرین سوال، اگر با تجربه امروز به دو سال برگردیم، آیا ایشان باز رای خواهد آورد؟
به اعتقاد من مناسبترین گزینه برای اداره کشور در شرایط کنونی همین رویکردی است که دولت تدبیر و امید در پیش گرفته است. قطعا انتخاب من تغییری نمیکرد.