آفتابنیوز : علیمحمد نظری افزود: زندگی زوجهای هردو شاغل، ساز و کار متفاوتی با زوجهای سنتی که در آنها فقط مرد شاغل و نانآور خانواده تلقی میشود، دارد. این نوع از ازدواجها مزیتها و در عین حال مشکلاتی را برای هر دو عضو زوج ایجاد میکند. زوجهای هر دو شاغل، بزرگترین گروه خانوادههای غیرسنتی هستند. در این نوع خانوادهها، زن و شوهر هر دو کار و شغل خود را دارند و از درآمد مشترکشان زندگی خانوادگی را اداره میکنند. این الگو با خانوادههای سنتی که در آن شوهر مسئولیت نانآوری خانه را بر عهده دارد و زن صرفا به خانهداری میپردازد، به صورت کلی متفاوت است.
وی تصریح کرد: کیفیت زندگی زوجهای هر دو شاغل کاملا بالاست؛ چراکه کیفیت زندگی، کارکرد نقشهایی است که زن یا مرد ایفا میکنند (مانند خود، والد، کارگر یا کارمند و همسر) و رضایت تجربه شده از سوی زن یا شوهر، یعنی رضایت شغلی، رضایت زناشویی، رضایت شخصی و رضایت خانوادگی. کیفیت زندگی در زوجهای هر دو شاغل به دلیل وضعیت مالی ناشی از دو درآمد، برای زن و شوهر هر دو بالا و مطلوب است.
این مشاور اضافه کرد: از نظر زن، اشتغال نیازهای بسیاری را برآورده میسازد از جمله درگیر شدن با کار، تنوع، چالشانگیزی و قدرت که ممکن است در صرف نقش خانهداری، با همه اهمیتش ارضا نشود. در دید مرد، اشتغال زن و مرد هر دو به معنای ایفای نقشها و تعهدات غیرسنتی است، به ویژه مراقبت از کودک که به پاسخهای تربیتی و عشق و محبت نیاز دارد. به این ترتیب، مرد برای موفق شدن کمتر احساس فشار میکند، زیرا او به تنهایی مسئول رفاه مالی خانواده نیست.
وی در ادامه گفت: این شیوه زندگی بر کیفیت روابط زناشویی نیز اثر مثبت دارد؛ زیرا در آن تعادل بیشتر از قدرت و تصمیمگیری در مقایسه با روابط سنتی به چشم میخورد. تصمیمگیریهای مشترک موجب احترام بیشتر زن و شوهر نسبت به یکدیگر بر اساس تساوی میشود و آن دو را به یکدیگر نزدیکتر میکند. آنان افزایش ارزش شخصی و ادراک شایستگی خود را تجربه میکنند، چراکه آنان میتوانند مسائل شغلی و غیرشغلی خود را با هم در میان بگذارند و هر دو رابطهای منصفانه را تجربه کنند.
نظری تاکید کرد: زن و شوهر هردو شاغل، زمانی احساس رضایت از زندگی زناشویی دارند که شوهر در کارهای خانه همکاری کند و شغل زن موجب شود درآمد خانواده نیز افزایش یابد. در این خانوادهها، رضایت زناشویی هنگامی که زن و شوهر از نقش زن در خانه انتظار نقش جنسیتی سنتی دارند، پایین است.
وی در ادامه گفت: تعارضهای این خانوادهها میتواند شامل تنیدگیهای شغلی، بار کاری زیاد، تعارض نقش و مشکلات مربوط به مراقبت از کودک، نگهداری از بزرگسالان و مسائل مربوط به تعادل میان شغل، خانواده و نیازهای شخصی میشود. در نهایت، فشارهای روانی دارای کیفیت واگیر است و به جنبههای دیگر زندگی فرد نیز سرایت میکند.
این مشاور اضافه کرد: تعارضهای کاری و خانوادگی هنگامی به وجود میآید که فشارهای مربوط به نقش و انتظارات در کار و خانواده ناهمساز باشند، مانند زمانی که شرکت در یک نقش، مشارکت در نقش دیگر را غیرممکن میسازد.
وی با بیان اینکه به سه طبقهبندی کلی از تعارضهای کار و خانواده میتوان اشاره کرد، اظهار کرد: تعارضهای مبتنی بر زمان، تعارضهای مبتنی بر فشار روانی و تعارضهای مبتنی بر رفتار. تعارضهای مبتنی بر زمان عبارت است از اینکه چگونه زمان اختصاص یافته به یک نقش موجب کاهش توجه به نقش دیگر میشود، مانند زمانی که ملاقاتهای کاری با جلسات مدرسه کودک در تعارض است.
نظری اضافه کرد: تعارضهای مبتنی بر فشار روانی عبارت است از ورود نشانههای تنیدگی، مانند خستگی و تحریک پذیری از یک نقش به نقش دیگر. تعارضهای مبتنی بر رفتار یعنی از ناهمسازی رفتار در یک نقش با نقش دیگر مانند زمانی که از کارمند در محیط کار، عینی بودن و غیرعاطفی عمل کردن و در خانواده، گرمی، عاطفی بودن و نقش پرورشی مورد انتظار است.
این مشاور با بیان اینکه انواع گوناگون فشارهای روانی طبیعتا بر رابطه زن و شوهر درخانواده اثر میگذارد، گفت: این فشارهای روانی شامل انتظارات و توقعات شغلی در مقابل انتظارات شخصی و خانوادگی، رقابت میان زن و شوهر، تقسیم کار، ترتیب و مراقبت از کودک، تخصیص زمان، مهاجرتهای جغرافیایی مربوط به شغل، شبکههای اجتماعی و حفظ هویت در مقابل پراکندگی هویت خواهد بود. یافتن پاسخ برای این سؤالات، برای زن و شوهر هردو شاغل حیاتی است. منبع فشار روانی یا تعارض نیز هرچه باشد، هدف زن و شوهر منصف، یافتن راهحل مطلوب برای اشتغال هر دوی آنهاست.
نظری در پایان مطلب خود اظهار کرد: انصاف در روابط زن و شوهری، یعنی تعادل مشاهده شده در طول زمان میان نیازها و هدفهای فردی، زوجی و خانوادگی و احساس رابطهای منصفانه میان زن و شوهر. منصف بودن به معنای مساوی بودن نیست و از طریق تقسیم مساوی مسئولیتها به دست نمیآید. منصف بودن زمانی معنا مییابد که زوج در جهت هدفی مشترک تلاش کنند.