کد خبر: ۳۱۱۸۴۴
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۳۸

تجدید جلسه دادگاه به دلیل وحشت از اعدام!

مرد جوان که حکم قصاصش در دیوان‌عالی کشور تایید شده و چند روز به اجرای حکمش باقی مانده است، وقتی به‌عنوان مطلع در دادگاه محاکمه همسر صیغه‌ای‌اش به اتهام معاونت در قتل حاضر شد، گفت که نمی‌تواند به سوالات قضایی پاسخ دهد. این متهم که گمان کرده بود برای اجرای حکم قصاص از سلولش خارج می‌شود، چندین قرص آرام‌بخش خورده بود تا قبل از اجرای حکم استرس کمتری داشته باشد، اما وقتی فهمید به‌عنوان مطلع به دادگاه دعوت شده، تعجب کرد.
آفتاب‌‌نیوز : «مازیار» 30 ساله بیست‌وششم اردیبهشت 91 با شلیک گلوله داخل خودروی همسرش و مقابل چشمان او در خیابان سردار جنگل، رقیب عشقی‌اش به نام «حسین» 33 ساله را کشت و گریخت. وقتی صدای شلیک در خیابان پیچید، رهگذران به سمت پژو پارس دویدند، اما حسین به‌خاطر شدت جراحات جان سپرده بود. راننده پژو که زن جوانی به نام «ندا» بود، شوهر صیغه‌ای‌اش را عامل شلیک خونین معرفی کرد و سه روز بعد مازیار در شمال کشور بازداشت شد و به نقشه‌ای که با همسرش برای کشتن حسین کشیده بود، اعتراف کرد. به این ترتیب مازیار و همسر صیغه‌ای‌اش پای میز محاکمه ایستادند و هیات قضایی مازیار را به قصاص و ندا را به جرم معاونت در قتل، به زندان محکوم کرد. حکم قصاص مازیار در دیوان‌عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد، اما حکم زندان ندا به خاطر رد نقش داشتن در قتل، شکست. به این ترتیب این زن دیروز برای دومین‌بار پای میز محاکمه ایستاد.

 در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربان‌زاده و با حضور دو مستشار تشکیل شد، ندا که پیشتر گفته بود با نقشه از پیش طراحی‌شده‌ای که با مازیار کشیده بودم، با حسین قرار گذاشتم تا شوهرم او را بکشد، ادعای تازه‌ای را مطرح کرد. این زن گفت: «قبل از اینکه صیغه مازیار شوم با حسین در جزیره کیش آشنا شدم. اما وقتی به تهران برگشتم با مازیار ازدواج کردم. یک ماه از عقد موقت ما گذشته بود که حسین با من تماس گرفت و خواست به دیدنش بروم، اما به او گفتم ازدواج کرده‌ام.» حسین برای ملاقات با من پافشاری کرد و خواست صیغه‌نامه‌ام را به او نشان دهم. من هم برای اثبات حرفم با حسین در خیابان قرار گذاشتم. اما نمی‌دانم چطور مازیار متوجه قرار ما شد و در حالی که من و حسین در ماشین پشت چراغ قرمز بودیم، وارد ماشین شد و با اسلحه به سر حسین شلیک کرد. پس از اظهارات ندا، هیات قضایی از مازیار خواست به‌عنوان شاهد در جایگاه ویژه بایستد، اما این مرد به سوالات هیات قضایی پاسخ نداد و گفت که به‌خاطر خوردن قرص‌های آرام‌بخش نمی‌تواند به سوالات پاسخ دهد. با توجه به شرایط مازیار، هیات قضایی ادامه جلسه را به روزهای آینده موکول کرد.

***

گفت‌وگو با مرد اعدامی چند روز قبل از اجرای حکم

چقدر درس خوانده‌ای؟
دیپلم دارم.

شغلت چه بود؟
در آمل آرایشگر بودم و وضع مالی بدی نداشتم.

چطور با ندا آشنا شدی؟
ندا در آمل دانشجو بود. یک روز در خیابان با او آشنا شدم. وقتی فهمیدم 12 سال پیش ازدواج کرده و یک پسر 10ساله دارد، شوکه شدم. اما ندا از بدرفتاری‌های شوهرش برایم گفت و اینکه به همین خاطر از شوهرش جدا شده و با پسرش زندگی می‌کند. من هم دلم برایش سوخت و با آنکه ازدواج نکرده بودم او را به عقد موقتم درآوردم.

چه مدت از ازدواجت با ندا گذشته بود که متوجه تلفن‌های مشکوک او شدی؟
یک ماه. او خودش به من گفت که حسین دست از سرش برنمی‌دارد و به همین خاطر نقشه انتقام از او را کشید.

چرا این حرف‌ها را در دادگاه مطرح نکردی؟
حکم اعدامم تایید شده و چند روز دیگر اعدام می‌شوم. دیگر نمی‌خواهم ندا هم گرفتار شود و خودش و پسرش بیش از این اذیت شوند.

اسلحه را چطور تهیه کردی؟
ندا اهل کرمانشاه است. او خودش اسلحه را در اختیارم قرار داد. من حتی یک‌بار هم حسین را ندیده بودم.

چرا صبح قرص خواب‌آور خوردی؟
چون چند روز پیش به شعبه اجرای احکام رفته بودم و برگه اعدامم را امضا کرده بودم. وقتی صبح زود مرا صدا کردند گمان کردم برای اجرای حکم مرا به سلول انفرادی می‌برند. به همین خاطر با هم‌بندی‌هایم خداحافظی کردم و همه اموالم را به آنها هدیه دادم. از دوستانم خواستم تا قرص آرام‌بخش به من بدهند و 20 قرصی را که از آنها گرفته بودم خوردم تا استرسی که دارم، کمتر شود و راحت‌تر اعدام شوم، اما وقتی مرا به عنوان مطلع به دادگاه آوردند، تعجب کردم.

از مرگ می‌ترسی؟
دو ماهی است استرس شدید دارم. بخشی از موهایم از شدت استرس ریخته است. پزشک زندان می‌گوید اگر بتوانم دو هفته بر استرسم غلبه کنم، موهایم درمی‌آید اما من شب و روز ندارم و مدام کابوس اعدام می‌بینم.

چه مدت است که در زندانی؟
 سه سال و نیم.

برای جلب رضایت اولیای‌دم چه کرده‌ای؟
اولیای‌دم ساکن بندرعباس هستند و خانواده من در آمل زندگی می‌کنند. دوری راه بر مشکل من افزوده است. چند بار خانواده‌ام را به خانه آنها فرستاده‌ام تا شاید بتوانند رضایت‌شان را جلب کنند، اما مادر حسین بر حکم قصاص پافشاری می‌کند. او می‌گوید به هیچ قیمتی از خون پسرش نمی‌گذرد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین