کد خبر: ۳۱۲۱۰۸
تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۴

زندگی تلخ نوجوان 16ساله‌ای که تاوان معتادبودن والدینش را می‌دهد

زندگي ما به همين ترتيب سپري مي شد تا اين که پدرم به جرم حمل مواد مخدر دستگير و زنداني شد. آن زمان مادرم سومين برادرم را باردار بود و اوضاع اقتصادي ما هر روز بدتر مي شد
آفتاب‌‌نیوز :
خراسان نوشت: نوجوان 17 ساله اي که به اتهام ولگردي در خيابان دستگير شده بود به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري کوي پليس مشهد گفت: 6 ساله بودم که متوجه اعتياد پدر و مادرم شدم مادرم فردي عصباني و پرخاشگر بود اما خشم او زماني شدت مي گرفت که ديرتر به مواد مخدر دسترسي پيدا مي کرد در اين لحظات عصبانيت او قابل توصيف نبود و من سعي مي کردم از کنار او فرار کنم تا مرا کتک نزند. مادرم مدام در حال نزاع با پدر و يا همسايه ها بود به همين خاطر هم هيچ کس به خانه ما رفت و آمد نداشت.

زندگي ما به همين ترتيب سپري مي شد تا اين که پدرم به جرم حمل مواد مخدر دستگير و زنداني شد. آن زمان مادرم سومين برادرم را باردار بود و اوضاع اقتصادي ما هر روز بدتر مي شد اين در حالي بود که به خاطر گراني مواد مخدر سنتي مصرف شيشه را آغاز کرده بود تا براي هر بار مصرف هزينه کمتري بپردازد او هزينه هاي مواد مخدر را با کارگري در منزل مردم تامين مي کرد اما استفاده او از مواد مخدر صنعتي موجب شد برادرم با نقص عضو به دنيا بيايد و به همين خاطر نيز در 15 روزگي فوت کرد.

آن زمان من 9 سال بيشتر نداشتم و بيشتر اوقات را در کوچه و خيابان و با کودکان هم سن و سال خودم مشغول بازي بودم به طوري که حتي براي ناهار هم به منزل نمي رفتم چون مي دانستم مادرم در خانه نيست و يا حوصله غذا درست کردن ندارد واغلب توسط همسايگان تغذيه مي شدم تا اين که روزي هنگام بازي در خيابان مردي را در حال سرقت سيم و کابل ديدم. او از من خواست تا کمکش کنم و بدين ترتيب در کنار آن دزد ناشناس شيوه هاي سرقت و فروش اموال مسروقه را آموختم.

مدتي بعد به خاطر سرقت کابل هاي مسي از مقابل ساختمان در حال احداث دستگير و روانه کانون اصلاح و تربيت شدم از آن جا نيز مرا به بهزيستي منتقل کردند ولي مدتي بعد پدربزرگم که او نيز معتاد بود به سراغم آمد و مرا از بهزيستي تحويل گرفت او مرا به شدت تنبيه کرد به طوري که با ضربه آجر پايم را شکست.

حدود يک سال بعد وقتي از قسمت بار خودروي وانت سقوط کردم و سرم آسيب ديد به پيشنهاد دايي ام مصرف شيشه را آغاز کردم. 16 ساله بودم که پدربزرگم مرا با خود به پاتوق معتادان مي برد و من با کارگري براي آن ها مخارج اعتياد خود و مادرم را تامين مي کردم تا اين که ساعت 3 بامداد روز گذشته وقتي براي خريد سيگار و مواد غذايي از پاتوق معتادان بيرون آمدم توسط ماموران گشت انتظامي کوي پليس دستگير شدم .

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین