آفتابنیوز : به گزارش ایران، «زهرا» 33 سال دارد و مظنون شماره یک پرونده جنایت است. او در تحقیقات ابتدایی به قاضی ویژه قتل مشهد گفت: تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندهام و در 16 سالگی با پسر عمهام ازدواج کردم حاصل زندگی مشترک ما یک پسر و دو دختر است. همسرم در یک دامداری کار میکرد، حقوقش برای مخارج زندگیمان کم بود به همین خاطر من هم سرکار میرفتم تا کمک خرج زندگیمان باشد. چند سال گذشت و چون روماتیسم گرفته بودم نتوانستم به کارم ادامه بدهم. هر چه داشتیم و نداشتیم جمع کردیم و یک مغازه راه انداختیم. من از هیچ کار و تلاشی برای زندگیمان کم نگذاشتم و سعی میکردم به شوهرم وفادار بمانم اما شوهر بیعاطفهام اصلاً مرا نمیدید. راه میرفت و از شکل و قیافهام ایراد میگرفت. با حرفهایی که میزد واقعاً دچار حس خودکمبینی شده بودم. ساعتها جلوی آینه میایستادم و خودم را نگاه میکردم تا ببینم چه ایرادی دارم. از طرفی وقتی سلام و علیکهای گرم و محترمانه شریک بیوفای زندگیام با زنان دیگر را میدیدم اعصابم به هم میریخت.
وی افزود: شوهرم با کارها و رفتار و گفتارش دیوانهام کرده بود. شاید هم برای همین به لبخندهای پسر همسایه پاسخ دادم و ناخواسته درگیر یک ماجرای عاطفی شدم. مرتضی 22 ساله بود . او به حرفهایم گوش میداد، تأییدم میکرد و با شنیدن تعریف و تمجیدهایش انگار روی ابرها راه میرفتم.
ارتباط تلفنی و پیامکیمان شروع شد. به باوری غلط میخواستم به شوهرم ثابت کنم چیزی که او فکر میکند نیستم و ... .
حدود سه ماه از این رابطه تلفنی گذشت. در این مدت بارها و بارها پسر همسایه را نصیحت میکردم که دنبال خلاف نرود. حتی میگفت عاشق دختری از خانوادهای خلافکار شده و من به او میگفتم این ازدواج به خیر و صلاح او نیست.
این رابطه اشتباه بود. یک روز خبردار شدم پسر همسایه را با چاقو به قتل رساندهاند. 40 روز از این قتل هولناک گذشت و در این مدت یک لحظه فکرم آرام نبود که چه کسی ممکن است او را به قتل رسانده باشد اما کارآگاهان پلیس مرا به عنوان آخرین فردی که با مقتول ارتباط تلفنی داشت دستگیر کردند. شدهام تنها مظنون پرونده قتل! چیزی که روحم از آن خبر ندارد و کسی هم حرفم را باور نمیکند. همه میگویند تو با یک پسر نامحرم با 11 سال فاصله سنی چه سر و سری داشتهای و ...؟
امیدوارم پلیس هر چه سریعتر عامل این جنایت را شناسایی و دستگیر کند. به عنوان مظنون به قتل دستگیر کردند. به عنوان حرف آخر میخواهم به همه زن و شوهرها بگویم با همدیگر دوست باشید و وفادار بمانید. کاری نکنید که مرغ همسایه غاز باشد و ... .