کد خبر: ۳۱۲۹۵۳
تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۶

در پاسخ به کمپین‌سازی مخالفان عصبانی آیت‌الله هاشمی

این جملات نشان‌دهنده عشق و علاقه هاشمی به روستای محل تولدش است و نشان می‌دهد که او روستایی بودن خود را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کند.تازه ترین مصداق برای اوج علاقه ایشان به روستا و ارادت به روستاییان پیامی است که در خرداد 1394 به پانزدهمین یادواره شهدای نوق و بهرمان فرستاد
آفتاب‌‌نیوز :
رضا سلیمانی- «زمانی که در باغشاه سرباز بودم، یعنی بهار سال 1342،  فرمانده باغ شاه آقاي پيروزنيا كه يك ژنرال جا افتاده و صوفي منش و آدم معقولي بود كه به دفترش رفتم ، تبسم كرد و گفت: شما اينجا چكار مي‌كنيد؟ چگونه شد؟ چرا به سربازي آمديد؟ گفتم: خلاف قانون كردند و مثل بقيه امور، قانون اجرا نمي‌شود و زور مي‌گويند. ما را هم به زور آوردند و من زن و سه بچه دارم و الان هم در قم و نمي‌دانم كجا هستند. خداوند اين‌گونه خواسته بود كه ما به سربازخانه بياييم و ببينيم در اينجا چه مي‌گذرد؟ ما كه مطلع نبوديم. ولي چيزهايي را كه در اينجا ديديم، به شما مي‌گويم. هر چند خيلي حرف دارم، ولي وقت شما محدود است اول قضيه حمام بردن اجباری جوانان را می گویم. نوعاً سربازاني را مي‌آوريد كه جوان‌هاي روستايي هستند و اينها از فضای پاک و بی آلایش و سرشار از عطر معنویت روستاها و از میان خانواده هایی آمده اند که پاک و عفيف هستند. خودم روستايي هستم و مي‌دانم روي اين مسائل چقدر حساس هستند ...»

مطلب بالا بخشی از خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با آقاي محمدهادي حيدري در تاریخ 7/12/91 برای « مستند وظيفه عمومي» است که نشان دهنده نگاه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به روستا و روستائیان است. حالا این مطلب را در کنار موج رسانه ای چند روز اخیر جریان های خاص بگذارید که وقتی دستشان برای تخریب چهره محبوب مردم خالی است ، مخصوصاً وقتی صراحتاً اعلام کرد که برای مجلس خبرگان نامزد می شود، به چه مسایل و موضوعاتی متوسل می شوند که در عالم رسانه ای یادآور روش های پوپولیستی بلشویک هاست.
اول به سوال و جواب آیت الله هاشمی رفسنجانی با خبر نگار در مصاحبه با سایت انتخاب توجه فرمایید تا متوجه شویم که چرا این قسمت از سخنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام سردمداران جناح خاص را عصبانی کرده و به پیاده نظام خویش در رسانه های خاص‌تر دستور ایجاد هیاهو و حتی تشکیل کمپین! داده‌‌اند: 

سوال: «اخیراً برخی گفتند که عده‌ای به دنبال آن هستند تا امام را آن‌گونه که می‌خواهند نشان دهند و این روزها کنایه‌های متعددی در مورد خاطرات شما از امام از سوی آقای مصباح و جریان منتسب به ایشان ادامه دارد. واکنش شما دراین‌باره چیست؟

جواب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی: اگر بناست کسانی امام را بشناسند، آن‌هایی هستند که لحظات حساس را خدمت امام بودند. از لحظه‌هایی که امام کارشان را شروع کردند و تا آخرین لحظه که از دنیا رفتند، جزو امنای امام بودند. اعتمادی که امام در تاریخ خودشان به ما داشتند به کمتر کسی داشتند. این‌هایی هم که چنین حرف‌هایی می‌زنند، یک ادعاست و بی‌دلیل می‌گویند. ما می‌خواهیم امام را همان‌گونه که هستند، بشناسانیم. اصلاً افتخارمان این است که امام را درک کردیم. آن‌هایی که درک نکردند و می‌گفتند که جواب این خون‌ها را چه کسی می‌دهد و مبارزه حرام است، باید فکری بکنند.

سوال: آیا شما این‌ها را انقلابی می‌دانید؟

جواب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی: فرق می‌کنند. بعضی‌هایشان انقلابی بودند و وقتی‌که سختگیری‌های حکومت زیاد شد، دیگر ادامه ندادند. بعضی‌ها هم اصلاً آن موقع‌ها نبودند و در کوچه‌های روستاهایشان می‌گشتند، ولی الآن آمده‌اند و انقلابی شده‌اند.»( هفته نامه طلوع صبح ، سه شنبه 17 مرداد)

معلوم نیست چگونه منتقدین عصبانی از افزایش روزافزون جایگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی از این جمله ایشان توهین به روستاییان استنباط کردند و پس از آن، سیل مصاحبه های کلیشه ای با افراد معدود خود به راه انداختند و کمپین! درست کرده‌اند!! در حالی که خود ایشان بارها از زندگی روستایی خود و اطرافیانش تعریف کرده و خود را یک روستازاده معرفی کرده است. حتی در دیداری که با اهالی رسانه در سال 91 داشت، در پاسخ به خبرنگاری که می‌گفت تنها گزینه انتخابات آینده برای کشور شما هستید و آبرویی که دارید را برای انقلاب به میان بیاورید، گفت: من تصور نمی‌کنم که تنها گزینه باشم. اگر من هم مثل شما فکر می‌کردم غیر من کسی نیست که کار را انجام دهد لحظه‌ای در ورود تردید نمی‌کردم و می‌آمدم. چه بهتر آبرویی که داریم و مال انقلاب و کشور است را بیاورم. من روستازاده هستم. آنقدر از مواهب انقلاب بهره برده‌ام که اگر اهانتی هم شده قابل مقایسه با آن نیست. من از هیچ چیز دریغ نمی‌کنم. (روزنامه شرق، http://sharghdaily.ir/?News_Id=2618 )

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در هر سفری که به زادگاهش، روستای بهرمان در جلگه نوق رفسنجان می رود ، در دیدار با همولایتی ها از عشق خویش به روستا و خوشحالی اش به خاطر تجدید دیدار با آنها می گوید که : «خدا را شاکرم که در میان بستگان و دوستانم هستم، من به این منطقه دل‌بسته‌ام، زیرا دوران جوانی‌ام را در این منطقه گذرانده‌ام.» (خبرگزاری فارس، پنج شنبه 28 آذر 92)

این جملات نشان‌دهنده عشق و علاقه هاشمی به روستای محل تولدش است و نشان می‌دهد که او روستایی بودن خود را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کند.تازه ترین مصداق برای اوج علاقه ایشان به روستا و ارادت به روستاییان پیامی است که در خرداد 1394 به پانزدهمین یادواره شهدای نوق و بهرمان فرستاد و ضمن آن نوشت که : « با همه تکدّر خاطری که به خاطر فقدان حضور شهدا در ذهن و ضمیرم دارم، خوشحال می‌شوم، وقتی می‌شنوم در اقصی نقاط کشور و در بین اقشار مختلف، یادواره‌های شهدا برگزار می‌گردد. مخصوصاً در زادگاهم که علاوه بر روابط نسبی و سببی، با بسیاری از شهدا و خانواده‌های آنان، یک ارتباط عاطفی عمیقی به عنوان فرمانده جنگ دارم و می‌دانم که چه کار بزرگی کرده‌اند!» ( خبرگزاری فارس، 9/3/94)

اگرچه همه،  حتی دست اندرکاران موج آفرینی اخیر و کمپین سازان (که دم خروسشان از کپی یکنواخت و از یک دستگاه کپی – از بد شانسی یا ناشیانه بودن اقدامشان –  بیرون زدکه آن را به سراسر کشور فرستادند و معدود کشاورزان و روستاییان عزیز را با فریب کاری مجبور به گرفتن عکس کردند) می دانند دلبستگی هاشمی رفسنجانی به روستا و ارادتشان به روستاییان بالاست، اما برای ماندگاری در تاریخ به بخش هایی از سخنان ایشان که نشان از عشق ایشان به روستا دارد، اشاره می شود:« من در روستايى به نام بهرمان در جلگه نوق كه در شمال غربى رفسنجان است و يكى از جلگه‌هاى كويرى است ـ الان بد نيست، در گذشته واقعاً يك جاى فقير، دور افتاده و جائى بود كه زندگى كردن در آن دشوار بود ـ به دنيا آمدم و در آنجا زندگى مى‌كرديم. اكثر روستاها آب شور داشتند. زمستان آنجا سرد و تابستان گرم بود. محيط آنجا كويرى بود. فاقد هر نوع امكاناتى بود كه شما الان در شهر و روستا مى‌بينيد. جز همين چيزهاى كشاورزى و مختصر همين چيزهايى كه به دست دامداران و كشاورزان بود و خودمان در خانه‌ها تأمين مى‌كرديم، چيزى نداشتيم. پدر من به اين دليل در آن روستا مانده بودند و شرايط آن زمان هم ايجاب مى‌كرد. آن زمان پهلوى بود و قبل از آن هم فتنه‌هاى آخر دوره مشروطه بود و زندگى كردن در شهرها مشكل بود. آن موقع ناامنى شديد بود. بعلاوه در شهرها از لحاظ اخلاقى اشكالاتى وجود داشت. پدرم مورد توقع مسؤلان شهر بود. اگر ايشان در شهر مى‌ماند بايست كارى براى آنها بكند و او نمى‌خواست برايشان كارى بكند. ايشان روستا را انتخاب كردند. مادرم در روستا بودند كه از يك خانوده خوب و خيّرى بودند كه پدرشان به دست اشرار شهيد شدند. پدر من هم كشاورزى مى‌كرد و هم در روستا از لحاظ اطلاعات مذهبى نسبتاً با سواد بود. مى‌توانست به مردم براى تعليمات مذهبى كمك بكند. زندگى ما بسيار ساده بود. البته ما در آن روستا شايد وضعمان زياد بد نبود، ولى معمولاً زندگى در آنجا بد بود و با اين صورت آنچه كه مصرف مى‌كرديم شايد حدود 95% آن چيزهايى بود كه خودمان توليد مى‌كرديم. از غذا و لباس و حتى دارو كه داروهاى محلى بود و مادر خود من به اصطلاح دكتر زنان بود. با داروهاى محلى، با گل‌گاوزبان و همين چيزهايى كه فراوان هم است، كار مى‌كرد و كارش براى مردم مؤثر هم بود. خانواده عيالوارى هم داشتيم. چهار دختر و پنج پسر بوديم. بعلاوه آنهائى كه در زندگى ما در اوايل بچگى فوت كردند. اين وضع ابتدائى ما در آن روستا بود.»

ایشان که کتاب « القضیه الفلسطینیه» را در همان روستا ترجمه کرد ، در این باره می گوید: « براى مكتب تشيع مى‌خواستم مقاله بنويسم، دنبال منابعى بودم  که به  یک كتاب عربى كه مسئله فلسطين را خيلى خوب تشريح كرده بود، برخورد كردم. آن موقع و قبل از آن هم سرباز بودم از پادگان حرّ (باغ شاه) فرار كردم و در دوره فرارى‌ام بعد از 15 خرداد كه بايد مخفى زندگى مى‌كردم، كتاب القضيه الفلسطينه را كه براى يك نوشتن مقاله استفاده كرده بودم، با خودم به نوق بردم و در روستاى بهرمان ، چهار ماه تابستان را ماندم. اين كتاب را با يك المنجد و يك مقدار كتاب‌هايى كه كمك گرفتم، ترجمه كردم.»( ‌یکشنبـه، 14 تیـر 1377 هجری شمسی( 11 ربیع‌الاول 1419 هجری قمری - 5 ژوئیه 1998 میلادی) مصاحبه با: جمعی از نوجوانان  در برنامه نیم رخ گروه کودک و نوجوان شبکه اول سیما)

اگر از عشق آیت‌الله هاشمی به روستای محل تولدش بگذریم که شاید بعضی از همین منتقدین بگویند( طبیعی است) ، نگاهش به روستا  و اقدامات انقلاب و دولت سازندگی چنان مبرهن است که نمی توانند بر آن حاشیه بنویسند:  ایشان در فرازی از سخنان خود در مورد روستا می‌گوید: « در دوره قبل  از انقلاب که نتوانستند و یا نمی خواستند  به روستاها برسند .جهاد سازندگى را در همان سال اول براى روستاها درست كرديم. همه مىدانيم كه روستاهاى ما مظلوم‌ترين قشر تاريخى ما هستند. در همين دوره بود كه ما به روستاها برق، آب، راه، تلفن و خانه بهداشت داديم. زندگى در روستاها کاملاً تحت تاثير آثار انقلاب هستند. يا در گذشته كسى به طرف نقاط محروم و نقاط مرزى نمىرفت. طرحهاى مهم مثل سد و توسعههاى كشاورزى را به نقاط محروم فرستاديم. اصلاً در دفتر رئيس جمهور ـ هنوز هم است ـ دفترى را به نام نقاط محروم درست كرديم. از طريق اين دفتر سالانه صدها ميليارد تومان صرف نقاط محروم مىكرديم. شاخص ما اين بود كه وقتى روستا يا منطقه‌اى از شاخص رفاه برخوردار شد، اسمش را از ليست برمى‌داشتيم. هنوز هم آن دفتر فعال است.  (شنبـه/ 17 خرداد 1378 هجری شمسی، مصاحبه با: دفتر نشر فرهنگ اسلامی)
با این حساب، آیا منتقدینی که طی این چند روز خود را به آب و آتش زده‌اند، هیچ فکر کرده‌‌اند که به غیر از خوشامد سیاسی، چه پاسخی برای وجدان نیمه بیدار خود دارند. آیا با خود اندیشیده‌اند که منافع سیاسی این کارشان ـ بر فرض قبول روستاییان ـ شاید اندک سود جناحی داشته باشد، اما چه ضرری را متوجه اصل انقلاب می‌کند. کلام آخر این مقال، آن جمله ماندگار امام حسین(ع) است که اگر دین ندارید، لااقل آزاد مرد باشید.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین