کد خبر: ۳۱۳۲۷
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۳۸۴ - ۱۶:۵۲

نمايشهاي شادي آوار زنانه در تهران قديم و نديم ها!

مرجع: فصلنامه هنر مردم - شماره 27
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: پنجاه سال پيش كه تلويزيون نبود و تفريحات مردم -مخصوصاً زنها- بسيار محدودتر بود، در مهمانيها و برخي از جشنها (عروسي، پاتختي، پاگشاكنان، شب شش، و نام گذاري نوزاد، ختنه سوران، عمر كشان) زنان تهراني فرصتي مي يافتند، تا در مجلسي دور از چشم شوهران، به «بازي» و نمايش دادن «بازيهاي» عاميانه شهرت و آزمودگي داشتند، به درخواست ديگران خود را آرايش مي كردند و جامه هاي رنگارنگ مي پوشيدند و به بازي و هنرنمائي مي پرداختند. 

بيشتر اين بازيها نمايش داستانها و سرگذشتهاي كوتاه و گيرايي بود كه سينه به سينه از پيشينيان رسيده بود و نويسنده و سراينده آنها شناخته نبود.

اين هنرمندان خود ساخته، در نمايش دادن اين گونه داستانها، بصورت صحنه اي از زندگي، چنان پختگي و توانايي داشتند، و چنان حال و احساس كسان داستان را نشان مي دادند كه تنها از هنر پيشه گان پرورده مي توان چشم داشت.

هنگامي كه آنان نقش مردي را بر مي گزيدند، و در قالب او مي رفتند. و جامه مردانه مي پوشيدند. و خود را بصورت مردان مي آراستند، چنان آهنگ صداي خود را عوض مي كردند و در راه رفتن و دست جنباندن چنان حالتي مي گرفتند، كه گويي براستي مردي است كه بازي مي كند. شمارة اين «بازيها» كه نويسنده گردآوري و يادداشت كرده، هفت است. ولي حتماً بيش از اين بوده و با گذشت زمان و دگرگون شدن ذوق و سليقه مردم، پاره‌اي از آنها كه موضوع چندان دلپسندي نداشته، از ياد رفته و بدست فراموشي سپرده شده است.

اين هفت نمايش يا «بازي» به نام: خاله رورو، خاله غربالي يا خاله ديگ بسر، زن آشيخ، عروس و مادر شوهر، عمو سبزي فروش، گندم گل گندم و ننه غلام حسيني خوانده مي شود.

موضوع اين بازيها بجز «خاله ديگ بسر» و «گندم گل گندم» كه رقصي است با شيوه اي خاص هر يك از جهات (اگر از جنبه سرگرم كنندگي چشم بپوشيم) رنگ تند و تيز خورده گيري از گروههاي گوناگون جامعه را در خود مي دواند، و پس از نشان دادن زشتيهاي انديشه و كردار، آنان را ريشخند مي كند.

ناگفته نماند كه از اين چند بازي، برخي را نگارنده خود ديده و آنها را از كودكي هنگامي كه به دبستان مي رفته و مي توانسته به مهمانيها و جشنها و روضه خواني هاي زنانه برود، به ياد سپرده و برخي ديگر را به تازگي با پرسيدن از سالخوردگان و عاقله زنان بدست آورده است و آنها را همانگونه كه ديده يا شنيده يادداشت كرده و به صورت نمايش در آورده است. البته چون اين بازيها متن نوشته نداشته، ناچار در زبان بازيگران فرقهاي كوچكي پيدا ميكرده است، ولي استخوانبندي آنها يكسان بوده است.

عنوان اين گفتار نيز نامي است كه نويسنده بر آنها گذاشته و در نظر دارد «بازي» را زير چنين عنواني، جداگانه جزء انتشارات اداره فرهنگ عامه به چپ رساند. اينك براي نمونه بازي «خاله ديگ بسر» را در زير مي آورد.

جاي بازي از آغاز تا انجام در يك اتاق پنج دري يا اتاق بزرگ بوده، و در آن صحنه آرائي نميكرده اند.

بازيگران در ميان يا در گوشه از آن اتاق به بازي مي پرداختند و مهمانان يا تماشاگران گرداگرد يا در گوشه ديگر اتاق مي نشستند وگاهي نيز نقشهاي كوچكي از «بازي» را به عهده مي گرفتند.

اين«بازي ها» بيشتر با نواختن دف و تنبك و دايره زنگي و دست زدن تماشاگران همراه بود نوازندگان از مهماناني كه به نواختن اين سازها آشنايي داشتند برگزيده مي شدند.

«چهره گرداني» در اين نمايشها بسيار ساده بود. «چهره گردانان» از بند اندازان سر شناس شهر يا مهمانان آشنا به آرايشگري، انتخاب مي شدند. «چهره گردان » خود مي شدند و خود را آرايش مي كردند.

جامه هائيكه در نقش زنانه پوشيده مي شد، بيشتر شليته و شلوار و چارقد توري سفيد يا مشكي يا رنگين و چادر نماز و چادر سياه بود. جامه هائي كه در نقش مردانه پوشيده مي شد، كت پاره تنگ و كهنه وچسبان، و شلوار تنگ و كوتاه، و كلاه يا شب كلاه نمدي يا عرقچين بود.

خاله غربالي يا خاله ديگ بسر

بر روي شكم زن جوان كه «زنده زا» (1) نكرده يا زني كه شكمي گرد و گوشتي و بي چين و چروك و نافي «فنجاني»(2) دارد، و در نرم و خوش رقصيدن بنام است، نقش چهره اي را چنين مي نگارند. دو ابروي پهن و پيوسته بر بالاي ناف زن و زير دنده ها، باسياهي ته ديگ دود گرفته مي كشند و زير آن دو چشم درشت و بادامي و بيني اي قلمي كه از ميان ابروان تا بر ناف ميرسد مي گذارند. ناف را دهان چهره مي انگارندو گرداگرد‌ آن را با «سرخاب پنبه اي»(3) چنان سرخ مي كند كه به شكل لب و دهان در آيد. دو گونه گرد و سرخ نيز با سرخاب در دوسوي بيني و دهان درست مي كنند.

پس از كشيدن نقش چهره، دامن پيراهن زن را بالا مي زنند و در بالاي شكم «كپه» مي كنند و مي بندند. يك چوبدستي به دارازاي يك ذرع و نيم تا دو ذرع افقي در كمرگاه زن زير ناف مي گذارند و آن را با بند قنداق كودك يا بند ديگر مي بندند و كهنه كتي پاره و مردانه را پشت به رو مي كنند و آستينهايش را در دو سر چوب كه از دو سوي شكم سر بيرون آورده مي كنند و پيش روي آن را در پيشاپيش دو پاي زن روي هم مي آورند و تكمه هايش را مي اندازند. اين كت قسمت تحتاني تنه زن را از كمرگاه تا نزديك مچ پا مي پوشاند. غربال يا الك يا ديگي بزرگ هم روي سر زن مي گذارند و چادر نازك كه بتوان از پس آن بيرون را ديد به روي سرش مي اندازند و گوشه هاي آن را جمع مي كنند و بر بالاي شكم گره مي زنند، يا مي بندند، بطوريكه سر و نيمي از بالاي تنه و دستهاي زن زير آن پوشيده شود. زن جوان دو دستش را در زير چادر به گونه ي نگاه مي دارد كه بتواند آزادانه در هنگام رقصيدن، گوشت و پوست شكمش را با انگشتان از زير قفسه سينه بالا و پايين ببرد تا اين كه ابروان چهره ساختگي لنگه به لنگه بالا و پايين بيفتد .

اين زن جوان پس از چنين آرايشي، ديوي را مي نمايد كه سري بزرگ و درشت، و چهره اي گوشت آلود و تخت، و گردني بسيار كوتاه و ستبر، و تنه اي پهن و درشت و بلند و پاهايي بسيار كوتاه دارد.آنگاه به مجلس مي ايد و همراه با تنبك زدن و دست زدن و آواز خواندن مهمانان مي رقصد.

پي نوشت:
1 – زنده زا يا زند و زا كردن : زاييدن.
2 – ناف فنجاني: ناف گرد و گود.
3 – سرخاب پنبه اي: براي درست كردن سرخاب پنبه اي، جوهر قرمز را در آب خيس مي كردند و مقداري پنبه در آن مي گذاشتند تا آب آن را به خود بكشد. سپس پنبه را در آفتاب مي آويختند تا خشك شود. پس از خشك شدن آن را تكه تكه مي كردند و به صفحه هاي گرد (به قطر پيرامون15 سانتي متر) و نازك در مي آوردند و هنگامي كه مي خواستند چهره خود را بزك كنند تكه اي از آن را مي كندند و به صورت خود مي ماليدند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
-
|
۱۸:۲۷ - ۱۳۸۴/۰۹/۲۱
0
0
از چاپ این مقاله و نوشته های شبه آن سپاسگزارم. کاش نام نویسنده را هم گفته بودید.
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین