آفتابنیوز : علی ٢١ساله یاد ٢٤ ساعتی که کنار جسد مقتول خوابید میافتد و کابوس ٩ماههاش را تعریف میکند. «میبینم یکی روی زمین افتاده، داریوش است. من مدام با چاقو به او میزنم، اما جان ندارم. چاقو در بدنش فرو نمیرود. در آینه چهرهام زرد زرد است. میخواهم بلند شوم اما کف پایم به خون روی زمین چسبیده. ناگهان از خواب میپرم. تا یک ساعت بوی خون را در بینیام احساس میکنم. انگار دارد خفهام میکند.»او متهم است ٩ ماه پیش صاحب ٤٠ ساله یک استودیوی ضبط موسیقی را برای سرقت یک گیتار برقی با ١١١ ضربه چاقو به قتل رساند و پس از سرقت رایانه، گیتار و چند وسیله دیگرش متواری شد. او که برای فرار سوار یک دستگاه خودروی سواری شده بود در راه سر کرایه با راننده درگیر شد و با حضور ماموران، دستگیر شد و پرده از قتلش کنار رفت. شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران جایی است که صبح دیروز به اتهام او رسیدگی شد. قاضی قربانزاده در ابتدای جلسه از پدر مقتول خواست تا پشت جایگاه بایستد. مرد مسن به خوبی نمیشنید. او از دادگاه قصاص متهم را خواست و گفت: «همانطور که بچه من را کشت باید او را هم اعدام کنند تا ماجرا تمام شود.»متهم به روبهرو خیره شده بود. نبض گردنش روی خالکوبی ستارهای میزد. با دستور رییس دادگاه پشت جایگاه ایستاد. اتهام قتل را قبول کرد اما گفت از جزییات روز حادثه به دلیل مصرف ٢٠ قرص خوابآور چیزی یادش نمیآید.
قاضی قربانزاده به او یادآوری کرد که پیش از این در بازجوییها و بازسازی صحنه جرم، جزییات قتل را بازگو کرده است اما متهم حرف خود را تکرار کرد تا قاضی از روی صفحات پروندهاش بخواند. صدای اعترافات متهم در زمان بازجوییها در فضای دادگاه پیچید: «ساعت ٥:٣٠ عصر روز حادثه به استودیوی ضبط موسیقی داریوش – مقتول – رفتم. مشتری داشت. نیم ساعت نشستم اما مشتری نرفت. به خیابان رفتم و حشیش مصرف کردم. دوباره برگشتم. تنها بود. آواز خواندن را شروع کردم. مقتول یک گیتار برقی داشت که همیشه دوست داشتم مال من باشد. تا ساعت ١٠:٣٠ شب آواز خواندم. داریوش گفت ساعت کاریاش تمام شده و باید استودیو را تعطیل کند. چراغ را خاموش کرد. من مخفیانه رفتم و گیتار را برداشتم. وقتی میخواستم فرار کنم مقتول فهمید و جلویم را گرفت. یک سیلی محکم زد زیر گوشم.» رییس دادگاه ادامه داد: «وقتی سیلی را خوردم خیلی عصبانی شدم. یک کارد آنجا بود. برداشتم و چندین ضربه به او زدم. افتاد روی زمین. مرده بود. او را به پذیرایی استودیو بردم. مبل را رویش گذاشتم. دیروقت شده بود. پاساژ را بسته بودند. نمیشد بیرون رفت. همانجا کنار جسد خوابیدم تا فردا صبح پس از سرقت گیتار، کامپیوتر و چند وسیله دیگر از پاساژ خارج شدم.»در بررسی جسد مقتول در پزشکی قانونی مشخص شده بود قاتل ١١١ ضربه به او زده است؛ عددی که وقتی بر زبان قاضی آمد، سرخی چشمان پدر و مادر مقتول بیشتر شد. براساس اعترافات متهم در بازجوییها، او پس از ترک صحنه جرم، سوار دو خودروی سواری شد اما پس از درگیری سر کرایه با راننده خودروی دوم، ماموران به محل حادثه اعزام شده و او را دستگیر کردند تا به این شکل پرده از قتلش کنار رود. رییس دادگاه آخرین جمله اعترافات متهم در بازجوییها را خواند: «من قاتل داریوش هستم. » متهم بار دیگر گفت: «من در جواهرسازی کار میکردم. با دو ماه کار کردن میتوانستم همان گیتار را بخرم. نیازی نبود به خاطر آن، نقشه قتل بکشم. آن روز ٢٠ عدد قرص مصرف کرده بودم. منگ بودم. » حالا نوبت وکیل متهم شده بود. او به نداشتن سلامت روانی موکل خود هنگام ارتکاب قتل اشاره و از دادگاه و اولیای دم تقاضای بخشش کرد. متهم برای آخرین دفاع پشت جایگاه ایستاد. او گفت: «من از خانواده داریوش – مقتول – تقاضای عفو و بخشش دارم. حتی اگر آنها هم من را ببخشند، من خودم را نمیبخشم. از آنها میخواهم قصاصم کنند.»