شما خانواده خوبی دارید و با امیرجعفری یکی از زوجهای موفق سینمایی را شکل دادهاید. اما حتما شما هم شنیدهاید که زندگی زوجهای جوان امروزی دیری نمیپاید و به جدایی میانجامد. به نظر شما چگونه میتوان خانواده پایداری داشت؟
درباره این موضوع حتما محققان و کارشناسان کار کردهاند و من نمیتوانم نظر کارشناسی در این باره بدهم. اما این نگاه که من 20 سال خانوادهام را حفظ کردهام اما گروهی نمیتوانند این کار را انجام بدهند، آزارم میدهد. نمیتوان حکم صادر کرد که اگر یک زوج کنار هم ماندهاند لزوما موفق هستند. به نظرم به تعداد آدمهای دنیا، رابطههای متفاوت هم وجود دارد. مهم این است که هر کسی در رابطهای که هست احساس خوشحالی کند و رابطهاش کار کند. از بیرون قضاوت کردن، درست نیست. به همین دلیل نمیتوانم بگویم رمز موفقیتم اینهاست. من در خانوادهای بزرگ شدم که رابطه پدر و مادرم کار نکرد و آنها از هم جدا شدند و من بشدت از این جدایی آسیب دیدم، به همین دلیل از هر نوع تنشی پرهیز میکنم. معتقدم وقتی ما بچهدار میشویم باید تلاش کنیم از هرگونه مشکلی که روحیه و زندگی او را دچار تشنج میکند، پرهیز کنیم. هیچ زوجی در دنیا وجود ندارند که خوشبخت مطلق باشند و به اصطلاح برای زندگی در کنار هم به دنیا آمده باشند. هر فردی با ایدهآلهای ذهنی وارد رابطه میشود، اما بعد متوجه میشود آن رابطه از ایدهآلها فرسنگها فاصله دارد.
با توجه به همه اینها، فقط میتوانم به جوانها توصیه کنم برای ازدواج عجله نکنند. شاید گروهی با این نظر من مخالف باشند، اما بهتر است برای ازدواج و تشکیل خانواده دخترها و پسرها به بلوغ فکری برسند و با اولین رابطهای که برقرار میکنند، فکر نکنند همسر ایدهآل خود را یافتهاند. باید زمانی وجود داشته باشد تا طرفین یکدیگر را بشناسند چون در غیر این صورت خیلی زود سرخورده میشوند.
یادگیری مهارتهای فردی هم مهم است اینکه ما یاد بگیریم در روابط چگونه عمل کنیم و چطور آستانه صبر و تحمل را بالا ببریم.
دقیقا. اما واقعیت این است که ما هیچ آموزشی نمیگیریم. هیچ جا نیست به ما یاد بدهد که چگونه میتوانیم روابط بهتری داشته باشیم یا چگونه صبورتر باشیم. حداقل خود من این آموزشها را ندیدهام. ما حتی بلد نیستیم بیاموزیم. به نظرم هنوز در جامعه ما درباره یک رابطه صحبت کردن یک جور تابو است و گویا منعی درباره آن وجود دارد. فرزندان درباره روابط خود با والدین صحبت نمیکنند و پدر و مادرها هم ترجیح میدهند که اگر متوجه این موضوع شدند با سکوت از آن عبور کنند. برای همین است که نوجوانان و جوانان ما در روابطشان دچار مشکل میشوند و آسیب میبینند.
به نظر میرسد برای نسل امروز قبح برخی از مسائل شکسته شده و آنها مثل نسل گذشته پای یک سری مسائل نمیمانند؟
من نام این راه آنها را قبحشکنی نمیگذارم. نسل من از یک سری مسائل میترسید، به همین دلیل نمیتوانست در برخی موارد تصمیم درست بگیرد، اما اکنون شکل خواستهها عوض شده و به نظر من نسل امروز با گذشته را نباید مقایسه و رفتار آنها را ارزشگذاری کرد.
اما نسل جوان امروز امنیت روانی و آرامش نسل گذشته را ندارد.
شاید اینجوری باشد. اما ما و پدر و مادرهای ما هم خوب زندگی نکردند. خیلیها به من و امیر میگویند، چه زوج خوشبختی! هم در عرصه کاری هم در زندگی خانوادگی، اما واقعیت این است که مردم از بیرون قضاوت میکنند. شاید اگر کسی جای من یا امیر بود این زندگی ادامه پیدا نمیکرد. بنابراین بهتر است درباره زندگی دیگران قضاوت و ارزشگذاری نکنیم.
اما شما با همه تفاوتهایی که شاید با هم داشته باشید در کنار هم ماندهاید. راز این درکنار هم ماندن، چیست؟
ما از همان اول اولویتهایمان را مشخص کردیم که چه چیزهایی ما را ناراحت یا خوشحال میکند. اولویتهای ما با یکدیگر فرق میکند. امیر پدر، رفیق و همکار خوبی است. به دلیل داشتن امتیازهای خوبش، بدیهایش را نادیده میگیرم. امیر هم حتما همین کار را با من میکند. من هم حتما نکات منفی زیادی دارم که او به خاطر خصلتهای خوبم آنها را تحمل میکند. به نظرم جوانهای امروزی این اولویتبندی را ندارند. معتقدم همسر آدم سوپر قهرمان نیست که همه چیزهای خوب را داشته باشد و قرار نیست تو را به همه آرزوهایت برساند. ویژگیهای خوب و بد در کنار هم هستند. زندگی روزهای بد زیاد دارد، اما انگار امروز تحمل آدمها برای عبور از این سختیها کم شده است. این سختیها در همه مراحل و عرصههای زندگی هست و فقط مربوط به زندگی زن و شوهری نیست.
از تجربه ناموفق پدر و مادرتان گفتید و آسیبی که از آن دیدید، چگونه این تجربه بد را مدیریت کردید؟
اگر مادرم این مصاحبه را بخواند حتما میرنجد اما واقعیت این است که من هنوز دارم تاوان طلاقی را که 40 سال قبل رخ داده پس میدهم. هنوز هم از خیلی چیزها میترسم. برای همین تمام تلاش خود را میکنم تا پسرم از هر گونه تنش و درگیری دور باشد. همه سعیام این است که پسرم را از هر گونه آسیبی که خودم آنها را تجربه کردم، محافظت کنم.