کد خبر: ۳۲۲۵۵۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۷

مگر فقط ایرانی‌ها غیرت دارند؟/ فکر کردید والیبالیست‌های بقیه کشورها بادکنک هوا می‌کنند؟

چه کسی تضمین کرده تیم ملی والیبال ایران همیشه باید در اوج باشد؟
آفتاب‌‌نیوز : امیر عباسی؛ اگر چه به لحاظ حرفه اى مي توانم خودم را يك روان شناس و عضو هيئت علمي دانشگاه و يك نويسنده و مترجم و پژوهشگر معرفي كنم اما در اين نوشته كوتاه مايل هستم به عنوان يك تماشاگر و علاقمند ساده ورزش شناخته شوم. يك تماشاگر پروپا قرص مسابقات ورزشي. هر نوع ورزش از تنيس و اسكواش گرفته تا فرمول يك و فوتبال و بسكتبال مي تواند ساعت ها مرا پاى تلويزيون نگه دارد. من براى لذت بردن، ورزش را تماشا مي كنم و گمان می كنم قاعدتا براى هر كسي بايد اينچنين باشد. هرچند چيستي و چگونگي اين لذت خواهي در تحليل هاى سبب شناسانه مي تواند بسيار متفاوت و متنوع به نظر برسد. اما نتيجه نهايي چيزى جز همين حس لذت خواهي نيست. عليرغم اين، گاه اتفاقاتي مي افتد و آدم را چنان منقلب مي كند كه انسان ترجيح مي دهد از خير همين تماشاى تلويزيوني هم بگذرد. در نگاه كلي، به نظر چنين مي رسد كه ورزش قهرماني در اين مملكت حال و روز خوشي ندارد.

نيازى نيست كه بخواهم به آرشيو و اينترنت و مسابقات پيشين و تاريخچه مراجعه كنم و مدرك و سند بياورم.علي الحساب مي شود به فوتبال و فوتسال و بسكتبال و واليبال و كشتي اشاره كرد. همين روزها را مي گويم. اما بهانه اصلي من واليبال است. تيم ملي واليبال جمهورى اسلامي ايران در همين تاريخ مهرماه سال ١٣٩٤.

من نمي خواهم در همساني هاى عمومي شركت كنم. نمي خواهم با ژست هاى " مهربانتر از مادر " به عتاب و خطاب فرياد بزنم كه " نگران تيم ملي واليبال " هستم. مگر چه اشكالي دارد كه به عنوان يك ايراني دلواپس تيم ملي ام باشم. آن هم در زماني كه "دلواپسي " مد روز شده است ؟ مي توانم اما نمي خواهم. چون اعتقاد دارم. نگراني براى تيم ملي واليبال، اگر هم بجا باشد، با اين اوضاع و احوال مي رود در اولويت هاى چندم و چندم جا مي گيرد. به عنوان يك روان شناس و دانشگاهي، ترجيح مي دهم نگران فرهنگ اين جامعه باشم. نگران وضعيت آشفته رسانه هاى گروهي باشم. نگران هزارتوى پرپيچ و خم دنياى مجازى باشم كه همچون بسيارى نمونه هاى ديگر، راهشان به اين مملكت باز شد اما فرهنگ استفاده و كاربردشان هرگز. نگران سالن هاى ورزشي باشم كه هيچ الگويي براى تشويق و ترغيب و هياهوى شادى بخش و شور و غوغاى نشاط آور ندارند. ترجيح مي دهم نگران روزنامه هاى ورزشي باشم كه رگ خواب عامه مردم را بهتر مي گيرند تا رگ بيدارى ورزش را .ترجيح مي دهم نگران سلامت روان مردم باشم. مردمي كه گمشده اى مي جويند. از استاديوم فوتبال به سالن كشتي. از آنجا به سالن واليبال. از آنجا به فوتسال. از آنجا به بسكتبال. آنها دنبال چه هستند ؟

واقعا ما را چه مي شود؟ تيم ملي واليبال از ژاپن بازگشت. بازى هايش چنگي به دل نزد و نتيجه هايش خوب نبود. هر كس كه دستي در ورزش دارد، دور يا نزديك، به خوبي می داند براى موفقيت يك تيم آنهم در يك تورنمنت سنگين، عواملي دست اندر كار هستند. عواملي كه تعدادشان كم نيست. همچنين، هنگامي كه تيم نتيجه نمي گيرد، باز هم عواملي دخالت مي كنند. عواملي كه آنها هم تعدادش كم نيست. بسيار خوب! كارگروه هايي تشكيل مي شود. كارشناسان نظر مي دهند آن هم در جلسات تخصصي، آن هم با سند و مدرك و آمار و دياگرام و حساب و كتاب. جمع بندى صورت مي گيرد. نتيجه اى حاصل مي شود. تصميماتي مبتني بر آن نتايج اتخاذ مي شود و به اجرا در مي آيند. از اجرا، فيدبك گرفته مي شود. آن فيدبك در حكم اطلاعاتي خام اما ارزشمند عمل مي كند تا كارگروه ها بر اساس آن به تجزيه و تحليل بپردازند و اين روند و روال به همين ترتيب ادامه پيدا مي كند تا زمانيكه نتيجه اى معين حاصل شود.

اجازه بدهيد در اينجا به يك اصل بسيار مهم تربيتي اشاره كنم. اين اصل مي گويد در هنگام تنبيه كودك به شخصيت او حمله نكنيد. بلكه رفتارش را مورد نقد قرار دهيد. تاكيد كنيد كه او چقدر خوب است. بگوييد تو كه اينقدر خوب هستي، كه همه دوستت دارند، نبايد چنين كار زشتي را انجام دهي و... كار به جايي رسيده كه حالا همين اصل را بايد براى بعضي ها يادآورى كرد.
دوستان عزيز! واليبال يك ورزش گروهيست . چه كسي حق دارد بازيكني را به هر دليل زير سوال ببرد. چه كسي مسئول شكست هاى تيم ملي است؟ پاسخ اين پرسش بسيار دشوار است. كار كارشناسي جدى و همه جانبه طلب مي كند. اما واضح است و پر واضح است كه هر كس و هر چيزى مي تواند موثر باشد غير از بازيكنان .

چقدر بي انصافي؟! چقدر بيرحمي؟! باور كنيد در روزهاى گذشته ده ها بار دنياى مجازى و هر آنچه در آن هست را لعنت فرستاده ام . آيا ما واقعا اين هستيم ؟! پس بايد بگويم ما نه يك بازى را مي بينيم نه بخوبي تحليل مي كنيم و نه به درستي نقد. ما عقده ها و كمداشته هايمان را تخليه مي كنيم. ما كنارماندن هايمان، تنبلي ها، شكست ها و فرصت سوزى هايمان را توجيه مي كنيم. برخوردهاى ما شخصي است. اين شيوه تا كجا ره مي سپرد؟

مگر پيروزى و مقام آوردن و جزو ٤ تيم بودن و دماغ امريكا و روسيه و لهستان را به خاك ماليدن و حال ايتاليا را گرفتن و پرچم هوا كردن و حلقه شادى بستن و ... مگر اينها را پشت قباله تيم ملي انداخته اند؟ مگر تيم هاى ديگر بادكنك هوا مي كنند. كدام آدم عاقل، هميشه پيروز شدن را گارانتي مي كند؟ آيا فقط ما بلديم تيم هاى ديگر را آناليز كنيم؟ آيا فقط ما غيرت داريم؟ تيم هاى ديگر چنين چيزهايي ندارند؟ چه كسي تضمين كرده كه هميشه بايد در اوج باشيم؟ هرگز نبايد افت داشته باشيم؟ آيا تيمي را مي شناسيد در همه دنيا و درهمه ورزش ها، كه هميشه در اوج و قله پيروزى سير كرده و هيچگاه دچار نزول كمي و كيفي نشده است؟

آدم حيرت مي كند. انگار نه انگار اين تيم چهار سال پيش ناگهان اوج گرفت. بي هيچ ادعايي. بدون مقدمه. بدون مصاحبه. بدون برو بيا و بدرقه و استقبال. انگار نه انگار اين تيم قهرمان بلامنازع و قدرتمند آسياست كه فينال را سه هيچ برد. انگار نه انگار كه واليبال ايران با اين تيم به جهان معرفي شد. كه پديده جهان شد. كه چهارم ليگ جهاني و ششم جام جهاني شد. كه پاسورش بهترين پاسور جهان شد. كه مدافعش بهترين مدافع جهان، بهترين دريافت كننده جهان، بهترين قدرتي زن جهان والا ماشاالله. واقعا اينها بوده يا خواب و روياست؟ همين واليباليست هاى به اصطلاح بي انگيزه و به ميل چه بر سر كوبا در كوبا آوردند؟ وچه بر سر ايتاليا در ايتاليا؟ يعني فراموش شد همه اينها. مگر اين تيم همان تيم نيست؟ يعني بازيكنان ناگهان تغيير شخصيت دادند؟ يعني مدير و مسئولين فدراسيون بناگهان بد شدند و ديگر به درد نميخورند؟ بديهي است كه جواب اين پرسش ها منفي است. عواملي تاثير گذار بودند كه تيم نتيجه نگرفت. اين تورنمنت، تورنمنت تيم ما نبود. باز هم بازى خواهيم كرد. خوب باشيم خواهيم برد. خوب نباشيم نتيجه نخواهيم گرفت. مثل خيلي ها. همين.

شايد نسيان سراغ برخي آمده باشد. اجازه دهيد يادآورى كنم. تيم ملي فوتبال، اين بچه دردانه و لوس ورزش ايران، در جام جهاني ريو چه كرد؟ با آنهمه دبدبه و كبكبه؟ تعارف كه نداريم دوستان عزيز. تمام كارنامه فوتبال ايران با آن هزينه هاى ميلياردى ختم شد به اينكه آقاى پولادى جلوى مسي يه پا دوپا زد. هي گفتند و هي گفتند. هي مصاحبه و اينكه در آن لحظه چه احساسي داشتيد؟ جلوى بوسني هم با آن شكست مفتضحانه صداى كسي در نيامد. بازهم اشاره كردند به يه پا دوپاى پولادى جلوى مسي. آخرش هم دست خالي بازگشتند و با حلقه گل به گردن و شعارهاى " دوست داريم "روانه خانه هاشان شدند. درحاليكه خودشان هم نميدانستند چه شق القمرى كرده اند كه مستحق چنين الطافي هستند.

حالا بچه هاى واليبال، استقبال وحلقه گل و ...... پيشكش، دست كم توهين و تحقير نشنوند. مگر همين بازيكنان قرار نيست ٧ ماه بعد در يك تورنمنت سنگين خيز بردارند براى المپيك؟ ما كه از همين حالا "حيا كن ، رها كن " راه انداختيم واقعا چه انتظارى داريم؟ مگر همه نميگويند اين تيم مشكل انگيزشي و روحي دارد؟ آيا اينگونه مي خواهيم روحيه دهيم و انگيزه ايجاد كنيم؟ اين چه فرهنگيست؟ وقتي پيروز مي شوند، كانال هاى تلويزيوني صف مي كشند و از پيش وقت مي گيرند. آن هم نه فقط خودشان، فرزند و پدر و مادر و كل خانواده را جمع مي كنند. در مناسبت ها هم شهرام محمودى و سعيد معروف و سيد موسوى و قائمي و ... مي شوند گارانتي پرتماشاگر بودن برنامه. حالا چي؟ اين بچه ها الان كجا هستند؟ راستي؟ كدام جرم و كدام فلاكت را سبب شده اند؟ توى روزنامه اى مي خوانم: " از بس محبوبيت شان كم شده دارند عكس هاى خانوادگي شان را در اينستاگرام پخش مي كنند تا تعداد بيننده هاشان بازهم بالاتر برود و به فلان رقم برسد ". واقعا خبرنگارى كه چنين خبرى را مي نويسد، شب چگونه مي خوابد؟ اما نه ... خيلي هم خوب مي خوابد. بيشعورى و نفهمي نعمتي است براى بعضي ها. بگذاريد چيزى را يادآورى كنم، بهترين مدافع جلوى تور دنيا در حال حاضر، در همين تهران خودمان زندگي ميكند.

بازهم مي گويم. من نگران بچه هاى واليبال نيستم. اما دلم برايشان مي سوزد. چنان جوى درست كرده اند كه انگار تيم ملي واليبال اگر نتواند به المپيك برود بازيكنان موقع برگشتن به فرودگاه بايد از درپشتي پاورچين بروند به خانه شان و صدايشان هم در نيايد. نميدانم ارديبهشت ماه در ژاپن وقتي شهرام محمودى اوج ميگيرد براى زدن اسپك و توپش به اوت مي رود يا دفاع مي شود بايد همان لحظه چه افكارى را در ذهن اش مهار كند؟ مطبوعات، رسانه ها، دنياى مجازى، ناسزاها و تحقيرها، انتقادهاى بيرحمانه .... يا سعيد معروف بايد به فكر زمين بازى و هدايت تيم و صحبت با داور و شارژ روحي بازيكنان باشد يا نگران و مضطرب در خصوص باخت احتمالي تيم؟ اينگونه مي شود كه با يك باخت به آرژانتين، تيم به لحاظ رواني مي بٌرد. كم مياورد . انرژي اش را از دست مي دهد. واقعا اگر اهل اين بحث ها هستيد برويد و مقوله " توزيع انرژى " از گوستاو يونگ را بخوانيد. آنگاه مي بينيد كه وقتي يك نشريه به سادگي خبردرگيرى فلان بازيكن با مربي را مي نويسد. يا اختلاف در تيم را رسانه اى ميكند آنهم به دروغ ، يا به فلان بازيكن خط و نشان مي كشد، در واقع چه بلايي بر سر اين بچه ها مي آورد!

بازيكن تيم ملي، يك سرباز است. سرباز نقد نمي شود. اين ژنرال ها هستند كه نقد مي شوند. اگر بازيكن خوب بازى نميكند يا ايرادى دارد يا رفتارش درست نيست، مربي بايد دخالت كند. گاه يك مداخله اورژانسي و گاه مداخله هاى كارساز با رعايت عامل زمان. اينها مباحث درون تيمي است . به همين دليل در پايان بازى اين مربي است كه به مصاحبه مي رود و شايد به همراه كاپيتان تيم . اما بازيكنان از لحظه پايان بازى بايد به فكر بازى بعدى باشند.

مي گويند بازيكنان در زمين احساسي بازى مي كنند. كاملا قبول دارم. ولي به عنوان يك روان شناس مي گويم كه اين موضوعي نيست كه به فلان بازيكن و فلان تيم مربوط باشد. اين يك مولفه فرهنگيست. ايراني جماعت، اصولا احساسي هستند. از ديرباز چنين بوده. بازيكنان تافته هاى جدا بافته نيستند. از همين مردمند و با همين ويژگي ها. كار فرهنگي و روان شناختي لازم است تا از ميزان احساسي بودن آنها كاسته شود. با طعنه و كنايه كارى پيش نخواهد رفت.

بارى! با اين بچه ها برخورد مناسب نشده است. آنان انتظار همدلي و دلجويي دارند. بايد بررسي شود وقتي سيد موسوى مي گويد " بيست روز در ژاپن نابود شديم " ! چرا ؟ علت چه بوده؟ آنها اتفاقا الان نياز به توجه و مصاحبه دارند. آيا همه اين جملات قصارى كه در دنياى مجازى رد وبدل مي شود شعارهاى توخاليست؟ مگر نميگويند شكست پلي است براى پيروزى. مگر نشنيده ايم كه براى هر يك پيروزى ، نه (٩) شكست لازم است ؟ مگر تيم ملي واليبال در همين سه چهار سال مطرح نشده است ؟ اين بچه ها گنجينه واليبال ما هستند. اينها بهترين هاى جهانند . اينها هر تيمي را به وحشت مي اندازند . بازيكنان و مربيان نام آور جهان از اينها حساب مي برند .

چرا چنين برخورد مي كنيم؟ بهترين پاسور جهان اكنون كجاست ؟ بهترين قدرتي زن ، بهترين دريافت كننده ، بهترين اسپكر؟ نميدانم واقعا شهرام محمودى با آن كمر آسيب ديده كه در هر پرش ميشد درد را در چهره اش ديد، براى چه كسي و بخاطر چه كسي بازى كرد؟ گير داده ايم به نحوه لباس پوشيدن و مدرك تحصيلي آنها؟ آيا اينها حريم شخصي هركسي نيست؟ آيا براى بازى كردن در تيم ملي بايد به هركسي حساب پس دهند؟ گمان مي كردم انسانها براى عضويت در تيم ملي امتيازاتي كسب ميكنند نه اينكه حريم شخصي شان را هم از دست مي دهند. آيا بازيكن تيم ملي در مهم ترين تورنمنت جهاني نمي تواند به هر شكلي كه دوست داشت و البته در چارچوب قانون شادى كند؟ آيا اينها همان بازيكنان قهرمان آسيا نيستند؟ آيا اين ها جزو چهارتيم جهان نبودند؟ آن موقع مدرك تحصيلي يا لباس شان ايرادى نداشت؟ آيا به شكل ديگرى شادى ميكردند؟ اما آن موقع لباس شان، شادى كردن شان ، حركات و سكنات شان به ما ميچسبيد ؟ اكنون چه شده است؟

اين بچه ها عالي هستند. تك تك شان فوق العاده اند. چهار پنج سال است در تورنمنت هاى طولاني مدت، دور از خانواده، زندگي اردويي را به بهترين شكل ممكن تجربه كرده اند. كوچكترين برخورد و تنشي بين آنها رخ نداده است. آنها خانواده واليبال اند. آنها گل سرسبد اين خانواده اند.

قدرشان را بدانيم. آنان با تمام توان بازى مي كنند. اگر باختي حاصل مي شود يعني آن روز در آن بازى بر اساس شرايط، توان شان همين بوده. اينان الگوى اخلاق هستند. در دنياى خارج، در غرب، در اروپا، در شرق دور، در امريكا، با آن بي قيدى حاكم برآن جوامع، اين بچه ها، سنگين و متين رفته اند و آمده اند. بي هيچ مورد و مساله اى. ساعت ها در آسمان بوده اند. با آن قد دومترى در صندلي هاى تنگ و باريك هواپيما مچاله شده اند. دم نزده اند. كوتاه آمده اند. نامهرباني ها را پذيرفته اند. سكوت كرده اند. آنها نمايندگاني شايسته اند. آنها خارق العاده اند. يك نگاه گرم قدرشناسانه آنها را بس است. بس كه بزرگوارند. ما فرهنگ هوادارى را مي شناسيم. از اين رو فرياد مي زنيم: المپيك اش باشد، ليگ اش باشد، جام جهاني اش باشد، برد يا باخت فرقي نميكند. شما فرزندان شريف و گزيده اين مملكت هستيد. شما بچه هاى رشيد و برومند ما هستيد. باشيد و همينگونه باشيد .چه ببريد چه ببازيد، با تمامي وجود دوستتان داريم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Germany
|
۰۷:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۱
1
0
جناب روانشناس شما که خودت در این مقاله کوتاه چندین بار سوتی دادی پس چه انتظاری دارری که مردم عشق والیبال تفاوت معروف سال ۹۰را با ۹۴نفهمد معروف سال90با جان ودل و بدون توقع میجنگید ولی معروف 94توقع داشت که مسولین و زش کشور سیاستهای وزارت خانه ا براساس افا ضات ایشان تدوین نمایند
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین