آفتابنیوز : عبدی ادامه داد: من مطمئن هستم که احمدینژاد هنوز زمینه فعالیت دارد. آن هم به دلایل بسیار متعدد که شاید جای بحث آن اینجا نباشد. اما این زمینه از دو جهت با خطر مواجه است. اول اینکه ساخت قدرت به راحتی وی را نخواهد پذیرفت چون احمدینژاد ضربههای سختی به ساخت قدرت زده و دیگر اجازه نمیدهند که بخواهد دوباره کارهای خطرناکش را تکرار کند. ضمن اینکه میتوانند این ممانعت را منطقی و به صورت قانونی با پروندههای متعددی که وجود دارد، ایجاد کنند. از سوی دیگر بخش قابل توجهی از جامعه نسبت به دوران احمدینژاد نوعی نفرت دارند یا حس میکنند که فریب خوردهاند و روی این تفکر خودشان هم علیه وی فعال میشوند. درواقع یک پایگاه مخالف بسیار سنگین و جدیای دارد. ضمنا به این نکته توجه کنید که برجام مانع برگشت احمدینژاد است.
به گزارش تسنیم، وی تاکید کرد: برجام یک اتفاق تاکتیکی نیست. برجام نه تنها مانع احمدینژاد است بلکه مانع خیلی چیزها میشود. برجام دوپینگ روحانی نیست که پایان یافته باشد. برجام تازه شروع شده است. علت مخالفت پایداری با برجام همین نکته بود که البته گفته نمیشد. برجام یک خرید و فروش ساده نیست بلکه یک تفاهم و توافقی است که ایران میتواند از آن سود ببرد ولی تعهداتی دارد که در چارچوب این تعهدات نه فقط احمدینژاد، بلکه احمدینژادیسم نیز نمیتواند شکل بگیرد.
در ادامه اهم اظهارات عبدی را می خوانید:
(درباره دوران اقتصادی پسابرجام) : به نظر من آنچه که در درجه اول اهمیت است این نیست که بلافاصله پس از رفع تحریمها وضعیت اقتصادی طبق انتظاری که برخی دارند بهبود یابد بلکه مهم مثبت شدن شاخصها است و در درجه دوم اعتماد پیدا کردن نخبگان اقتصادی به این مسئله است که اقتصاد در مسیر درست قرار دارد. اگر این دو مهم انجام شود، مردم نیز همراهی میکنند و مسائل و مشکلات را برای عبور از بحران تحمل میکنند و گمان میکنم که دغدغه اصلی دولت نیز این است که چگونه این دو مسئله را حل کند.
واقعیت این است که برجام تا آخر سال به ثمر نمیرسد و به بار نمینشیند اما اگر دولت بتواند یک بسته جدیدی را ارائه کند( که ظاهرا نیز به فکر این موضوع هستند) که رکود را از بین ببرد (که قطعا تورم نیز افزایش پیدا میکند) و یک حس مثبتی در نخبگان و کنشگران اقتصادی به وجود بیاید همین امر برای سال 94 کافی است.
در انتخابات مجلس نیز این حس امید از همه چیز مهمتر است. بدان معنی که اگر این حس امید و اعتماد به وجود بیاید هم مشارکت مردم بیشتر خواهد شد و هم بیشتر به کسانی که "مقوم" این حس هستند رای خواهند داد.
(درباره تاثیر برجام بر تحولات درونی اصولگرایان) : برداشت من این است که امکان ائتلاف بین اصولگرایان از بین رفته است و دلیل آن نیز این است که جبهه پایداری با تمام توان و حتی بیشتر از توان خود وارد این قضیه شد و کمی هم دوپینگ کرد. اما واقعیت این است که جبهه پایداری از منطق "صفر و یک" وارد قضیه شد که یا همه چیز را از دست میدهد یا همه چیز را به دست میآورد. ولی اشتباه آنها این بود که متوجه نشدند رسیدگی به برجام منطقاً در صلاحیت عملی مجلس نبود و اینگونه مسائل در صلاحیت نهایی مجلسها نیست. در واقع اگر مجلس بخواهد جلو کار را بگیرد، عملا باید از قبل از شکلگیری توافق از آن جلوگیری کرده باشد.
من اگر جای پایداریها بودم و میخواستم به هدفم برسم، هیچگاه اکثریت کمیسیون برجام را از افراد منتسب به خودم تشکیل نمیدادم. به جای آن اکثریت را از طرفداران برجام انتخاب میکردم تا ایرادهایی که در کمیسیون مطرح میکردم، شنیده شود. چون اگر مخالف برجام 30 ایراد مطرح کند تاثیرش کمتر از این است که یکی از موافقان برجام 5 اشکال به آن ایراد وارد کند. آنها کاری کردند که نتیجه عکس گرفتند.
اینکه آقای لاریجانی بخواهند با دولت ائتلاف کنند من فکر میکنم دولتیها پیش از آنکه بخواهند وارد این ائتلاف شوند، سعی میکنند، گزینههای خود را هم در لیست اصلاحطلبان و هم در لیست اصولگرایان قرار دهند.
(درباره مشابهت سرنوشت لاریجانی و هاشمی رفنسجانی در تغییر گرایش سیاسی) : تفاوت آقای هاشمی در این است که اولا ایشان به اصلاحطلبان نزدیکتر شده اند و در درجه دوم آقای هاشمی به یک معنا از قدیم با اینها بیشتر حشر و نشر داشته است و این نوع شکافهای عمیق نیز بین آنها نبوده است. حتی در اوج اختلافات نیز روابط آنها با یکدیگر برقرار بوده و مسئله حادی در آن سطح نداشتهاند.
آقای لاریجانی هیچ گاه مانند آقای هاشمی نمیشود. فکر نمیکنم آنها(لاریجانی و اصلاحطلبان) حاضر باشند زیر یک سقف مشترک با هم لیست ارائه کنند. شاید با گروه کوچکی چنین کنند ولی در حال حاضر با مجموعه اصلاحطلبان هرگز. هر کدام از دو گروه اصلاحطلبان و اصولگرایان بنا به دلایل خاص و شرایطی که در آن قرار دارند هنوز در شرایط لازم برای تشکیل ائتلاف قرار نگرفتهاند.
(درباره تاکتیک اصلاح طلبان در انتخابات و ورود چهره های ناشناخته) : من فکر میکنم اصلاحطلبان این رویکرد را دنبال میکنند که اگر افرادی را میفرستند که شناخته شده نیستند، به این دلیل است که فکر میکنند، پیام تغییر از سوی افراد شناخته شده، به جامعه منتقل نمیَشود، لذا بهتر است افراد شناخته نشدهای بیایند اما معرف آن تغییر باشند.
(درباره کاندیاتوری سید حسن خمینی و پیش بینی ترکیب خبرگان) حسن آقا به جهت اینکه باقیات الصالحات بیت امام است، حائز اهمیت است. اگر فکر میکند که میتواند در این قضیه موثر باشد، حضورشان خوب است اما اگر اینگونه نیست و ملاحضات دیگری دارند، خیلی نمیتوانیم وارد رد یا تایید آن شویم. ضمن اینکه برخی این تصور را دارند که با حضور حسنآقا میتوانند یک لیست متمایز در تهران یا جاهای دیگر ارائه کرد. در مجموع فکر میکنم در مسئله خبرگان یک سری نیروهای جدید میآیند و پیشبینی آن از گذشته سختتر است. ترکیب خبرگان قطعا عوض خواهد شد حال اینکه به کدام سمت، چندان اهمیت ندارد، مهم جوان شدن آن است که این هم اهمیت خاص خود را دارد.