آفتابنیوز : روزنامه شرق در مصاحبهای با اصغر فرهادی، در ادامه نوشت: یکی از نکات جالب ساخت فیلم «فروشنده» این است که گروه سازنده طی فراخوانی از بازیگران و علاقهمندان به بازیگری دعوت کردند که با ارسال فیلمی کوتاه از خود به تلگرام این پروژه، فرصت بازی در فیلم را امتحان کنند. با توجه به تعداد بالای فیلمهای ارسالی و نحوه انتخاب بازیگران فرصتی فراهم شد که با اصغر فرهادی درباره تجربه چنین کاری گفتوگو کنیم. ضمن اینکه دو بازیگر اصلی فیلم؛ شهاب حسینی و ترانه علیدوستی انتخاب شدند و این روزها مشغول تمرین هستند تا فیلم اوایل آذرماه رسماً کلید بخورد.
قبل از شروع صحبت درباره فیلم «فروشنده»، کنجکاوم درمورد پروژهای که شما در اسپانیا قصد ساخت آن را دارید سؤال کنم و توضیحاتی درباره آن پروژه بشنوم... .
بعد از ساخت فیلم «گذشته» و بازگشت به ایران، مشغول نوشتن فیلمنامهای شدم که طرح آن را دو سال قبلتر نوشته بودم. نوشتن فیلمنامه پروژه اسپانیا (البته بدون دیالوگ) بههمراه تحقیق و سفرهای مختلف به لوکیشنها، نزدیک به یک سال طول کشید. بعد شرکت ممنتو که پخش فیلمهای من را بیرون از ایران برعهده دارد و در تولید و تهیه فیلم «گذشته» هم با هم همکاری داشتیم، درخواست کرد که در این پروژه و در ادامه کارهای قبلی باز با هم همکاری کنیم. کمپانی تهیه و تولیدی که به مدیریت پدرو آلمادوار در اسپانیا فعال است هم بهعنوان تهیهکننده دوم فیلم وارد پروژه شد. در مدت تحقیق و نگارش، با هنرپیشههای اصلی فیلم که غالبا اسپانیایی و آمریکایی هستند، صحبتها و توافقات اولیه صورت گرفت. همچنین با آهنگساز فیلم. برنامهریزی ساخت فیلم بر این مبنا شد که در ماه اکتبر ٢٠١٦ فیلمبرداری در اسپانیا شروع شود و برای پیشتولید، اردیبهشت سال آینده به این کشور بروم و در آنجا اقامتی یکساله داشته باشم. این یعنی اینکه تقریبا یکسال زمان داشتم تا شروع پیشتولید فیلم در اسپانیا. احساس کردم این زمان یکساله تا شروع آن پروژه، موقعیت خوبی است برای ساخت یک فیلم در ایران. قلبا هم دوست داشتم قبل از کار در خارج از کشور، فیلمی در ایران بسازم و خوشحالم که هردو تهیهکننده فرانسوی و اسپانیایی به این تصمیم احترام گذاشتند چون اگر امسال فیلمی در ایران نمیساختم، ساخت فیلم بعدیام در ایران به سهسال دیگر موکول میشد.
چه شد که خانم پنهلوپه کروز بهعنوان بازیگر در این کار به شما پیوستند؟
وقتی فیلمنامه اولیه نوشته شد، نسخهای از آن برای بازیگرانی که آنها را کاندیدا کرده بودم، فرستاده شد. در چند سفری که به آمریکا رفتم، جلساتی با هنرپیشه آمریکایی فیلم برگزار شد که به نتیجه هم رسیدیم. در اسپانیا هم با دو هنرپیشه اسپانیایی، قرارمدارها گذاشته شد که یکی از آنها پنهلوپه کروز است. او بعد از فیلم «گذشته» از طریق ایجنتشان تماس گرفت و ابراز علاقه کرد تا در پروژههای بعدیام بهعنوان بازیگر با هم همکاری داشته باشیم.
با ایشان دیدار هم داشتهاید؟
در مدت یکسال با پنهلوپه و دیگر هنرپیشه اسپانیایی فیلم در مادرید جلساتی داشتیم. برهمیناساس، فیلمنامه نوشته شد و قرارها هم گذاشته شده است. امیدوارم که «فروشنده» بهموقع تمام شود که به قراری که با آن پروژه گذاشتهام آسیبی نرسد.
عکسالعمل آنها نسبت به شروع پروژهتان در ایران چه بود؟
وقتی باخبر شدند که فیلمی در ایران کار میکنم، ابتدا تعجب کردند و شاید انتظار آن را نداشتند ولی احساس کردند که دلم میخواهد این فیلم را در ایران بسازم. بنابراین آقای آلمادوار و تهیهکننده فرانسوی پروژه اسپانیا، نهایت همراهی را داشتند که در ایران فیلمی بسازم. البته به این امید که در اردیبهشت بتوانم به آنجا بروم و آن پروژه را شروع کنم. امیدوارم بتوانم طبق این برنامه پیش بروم.
آیا کاراکتر ایرانی در فیلم اسپانیا هست؟
خیر. هیچ کاراکتر ایرانیای در این فیلم نیست.
داستان آن ایرانی است؟
داستان کاملا اسپانیایی است. تیمی که برای کار انتخاب شدهاند، همگی فرانسوی، اسپانیایی و آمریکایی هستند. مشاور فیلمنامه هم یک نویسنده خوب اسپانیایی است که خیلی از دیالوگها را او آداپته خواهد کرد.
یعنی مشترک مینویسید؟
خیر. من مینویسم و ایشان دیالوگها را آداپته میکند. نکتهای که مرا مصمم به ساخت آن فیلم میکند این است که اسپانیا، مخصوصا جنوب اسپانیا و فرهنگ اسپانیایی از فرهنگ ما خیلی دور نیست. گاهی برای تحقیقات که به آنجا میرفتم، مخصوصا در شهرهای کوچک و در روستاها، میدیدم از جهاتی بسیار شبیه ما هستند. در فیلمنامه اولیهای هم که برای خواندن به تهیهکننده دادم، سؤالم از خود پدرو این بود که آیا وقتی آن را خوانده احساس کرده که یک غیراسپانیایی آن را نوشته. اینگونه بود که راغبتر شدم برای ساخت فیلم. ولی همچنان قرار است که روی فیلمنامه با نویسندهای اسپانیایی کار کنم.
این فیلم محصول سینمای فرانسه میشود؟
محصول فرانسه و اسپانیا میشود و شاید هم آمریکا.
الان در مرحله پیشتولید «فروشنده» هستید. شما برای انتخاب بازیگران این فیلم، فراخوانی از طریق تلگرام منتشر کردید. دلیل انتشار این فراخوان، به این شکل چه بود؟
در این چندسال علاقهمندان زیادی را میدیدم، چه کسانی که استعداد داشتند ولی تجربه کار نداشتند و چه کسانی که علاوه بر استعداد، آموزش هم دیده بودند یا تجربه کار در تئاتر را داشتند و دوست داشتند در سینما هم کار کنند. با توجه به اینکه در همه فیلمهای قبلیام در کنار بازیگران حرفهای از چهرههای تازه هم استفاده کرده بودم و ترکیبی از بازیگر شناختهشده و چهرههای ناشناخته یا کمترشناختهشده نقشها را بازی میکردند، این انتظار را داشتند که اگر فیلم جدیدی را شروع کردم، خبردار شوند. به همیندلیل تصمیم این شد که برای این کار یک فراخوان بدهیم تا به دفتر بیایند و با آنها دیداری داشته باشم. در جلسهای که با دستیارم داشتم، به این نتیجه رسیدیم که ممکن است دیدار حضوری زمان زیادی ببرد، بههمیندلیل پیشنهاد شد که این فراخوان در فضای مجازی منتشر شود به این شیوه که هرکس به مدت حداکثر سهدقیقه از خودش فیلم بگیرد و خودش را معرفی کند. بهاینترتیب ما میتوانستیم او را ببینیم تا اگر فکر کردیم آن چهره و صدا به کاراکترهای فیلمنامه نزدیک است، از آنها بخواهیم در مرحله بعد به دفتر مراجعه کنند. این اتفاق هم افتاد. درواقع انجام این فراخوان که کار سخت و زمانبری هم شد، بیشتر در جهت درخواست علاقهمندانی بود که در این چندسال از من خواسته بودند که برای بازی در فیلم در نظر گرفته شوند.
چند ویدئو به دست گروه شما رسید؟
نزدیک به 16 هزار ویدئوی سهدقیقهای ارسال شد، به علاوه چندهزار پیغام و عکس و ... . بعد از اتمام مهلت ارسال ویدئو و بستهشدن تلگرام، باز هم ویدئوهایی ارسال میشد اما چون مهلت تمام شده بود، دیگر آنها بازبینی نشد. ما برای کمتر از 10 نقش، باید این 16 هزار ویدئو را میدیدیم. البته بازبینی ویدئوها زمان زیادی از گروه گرفت و پیشتولید را طولانیتر کرد. یک تیم شش نفره، به شکل شبانهروزی ویدئوها را دانلود کردند و حتی با کسانی که ویدئوهای آنها به دلیل حجم بالا قابل بازبینی نبود، تماس گرفتند و خواستند دوباره ارسال کنند. در نهایت همه ویدئوها که در زمان تعیینشده ارسال شده بود، مورد بازبینی قرار گرفت. هیچ محدودیتی در این فراخوان عنوان نشده بود که حتما کسانی فیلم بفرستند که تاکنون در تئاتر یا فیلم کوتاه یا فیلم بلند کار نکرده باشند. هرکسی؛ چه بازیگر و چه نابازیگر این امکان را داشت که برای این فراخوان فیلم بفرستد.
شما همه ویدئوها را شخصاً دیدید یا ویدئوها توسط گروهتان فیلتر شدند؟
در واقع گروهی برای دانلود و دستهبندی ویدئوها تشکیل شد. این گروه، ویدئوها را دستهبندی کردند؛ به این شکل که ویدئوهای زنان و مردان جدا شدند و در هرکدام، ردههای سنی مختلف، فولدرهای جداگانه داشتند. مثلا دختران زیر پنجسال، دختران پنج الی 10 سال و به همین ترتیب ... گروه، ویدئوهای دریافتی را بر اساس سن و جنسیت دستهبندی کردند. بنابراین وقتی من به یک بازیگر زیر پنجسال پسر نیاز داشتم، آن کاراکتر را در نظر میگرفتم و همه زیر پنج سالههای پسر را میدیدم و از بین آنها چندنفر را که به شخصیت فیلمنامه نزدیک بودند، کاندیدا میکردم. با آنها تماس گرفته میشد و از آنها میخواستند که مجددا عکسهای دیگری از خودشان ارسال کنند. از بین عکسها، آنهایی که به چهره کاراکتر موردنظر نزدیکتر بودند، انتخاب میشدند و برای تست حضوری، با آنها قرار گذاشته میشد.
نکته خاصی بین ویدئوهای ارسالی توجهتان را جلب کرد؟
گروههای مختلفی از مردم ویدئو فرستادند که در بین آنها موارد جالب زیادی و جود داشت. بعضیها آواز خواندهاند، ساز زدهاند، با خانوادهشان دستهجمعی فیلم فرستادهاند و گاهی شوخی کردهاند، از خودشان فیلم ساختهاند و ... . در این فرایند متوجه شدم که تعداد زیادی استعداد در خارج از تهران وجود دارد. از آنهایی که از شهرستانها ویدئو فرستاده بودند سؤال میشد که آیا شرایط آمدن به تهران و شرکت در تست حضوری را دارند؟ بعد از ارسال عکس و اطمینان از اینکه چهرهشان به نقش نزدیک است، میآمدند. از کرمانشاه، شمال و شهرستانهای مختلف آمدند. از بین این 16 هزار نفر، چیزی حدود صدوخردهای نفر برای تست حضوری کاندیدا شدند. تستهای مجددی از آنها گرفته شد. از بین نوجوانان، جداگانه 70 الی 80 نفر آنها دیده و از بینشان گروهی انتخاب شدند. در اینجا بحث اینکه چه کسی بهتر یا چه کسی بدتر بازی میکند نیست. بحث این است که چه کسی به این نقشها نزدیکتر است. البته باید در نظر داشت که در این فیلم کمتر از 10 نقش کوتاه و بلند است که 16 هزار متقاضی برای آنها بود. برای چند نقش از قبل با بازیگرانی که با آنها کار کرده بودم صحبت شده بود. مثل همه فیلمهای قبلیام قرار به ترکیب بازیگر حرفهای و چهرهای تازه بود. برای تعدادی از این چهرههای تازه با توجه به داستان فیلم که به تئاتر ارتباط دارد به کسانی که در تئاتر تجربه دارند نیاز بود. شاید بعضی از کسانی که انتخاب نشدهاند، ناراحت شده باشند ولی برای اینکه همه راضی باشند، باید من 16 هزار کاراکتر در فیلمم میداشتم. البته از بین همین افراد شرکتکننده بعضیها هم انتخاب و به پروژههای دیگر که از نظر خودم معتبرند، معرفی شدند و از این پس هم خواهند شد.
در بین شرکتکنندگان در فراخوان، چهرههای سینما و تئاتر هم حضور داشتند؟
بله. تعداد بسیار زیادی از شرکتکنندگان در این فراخوان، دانشجویان و فارغالتحصیلان سینما و تئاتر بودند یا دوره حرفهای بازیگری را در مؤسسات مختلف گذرانده بودند. تعداد زیادی، بازیگران حرفهای تئاتر بودند. همچنین تعدادی از بازیگران حرفهای سینما و تلویزیون هم لطف کرده ویدئو فرستادند که جای قدردانی داشت. البته اگر هم ویدئو نمیفرستادند من به آنها فکر میکردم ولی اینکه ویدئو فرستاده بودند کارشان برایم باارزش بود. چند بازیگر قدیمی فیلم فرستاده بودند که برایم باارزش بود.
در اسامی نهایی اعلامشده از بازیگران فراخوان، نام تعدادی از بازیگران تئاتر نیز به چشم میخورد که همین موضوع عدهای را به این گمان انداخت که از اول بازیگر حرفهای میخواستید.
تعدادی از بازیگران انتخابی ما از فراخوان کسانی هستند که هیچگونه سابقه کاری در سینما و تئاتر ندارند و تعدادی هم کسانی هستند که تحصیلات بازیگری دارند یا در فیلمها و تئاترهای مختلفی، تجربه بازیهای کوتاه یا بلند داشتهاند. فیلم «فروشنده» که دیده شد، علت حضور بازیگرانی با سابقه تئاتر مشخص میشود. پیش از این هم از بازیگرانی که تجربه صحنه داشتند استفاده کرده بودم. معیار انتخاب من، صرفا نزدیکی آدمها به تصویر ذهنیام از شخصیتهای فیلمنامه است.
در ابتدا خبری منتشر شد که قرار است دختر مدیر فیلمبرداری فیلم نقش اصلی زن فیلم فروشنده را بازی کند.
این هم یکی از دروغهایی است که منتشر شد و ظاهرا تلویزیون هم این دروغ را اعلام عمومی کرد. در فراخوان به خانم جعفریان که بیرون از ایران آموزش بازیگری دیدهاند و بسیار بااستعداد و تواناست، برای یکی از نقشهای فرعی فکر کردم و مثل بقیه چند جلسه تست و تمرین هم با ایشان داشتم ولی از آنجا که فیلمبرداری این نقش طبق برنامهریزی انجام گرفته، روزهای آخر فیلمبرداری خواهد بود. با توجه به سفری که در آن تاریخ داشتند بهلحاظ زمانی حضور ایشان در زمان برنامهریزیشده امکانپذیر نبود و این نقش را بازیگر دیگری بازی خواهد کرد.
شایعهای مطرح شد که شما از این ویدئوها در فیلم نهایی استفاده خواهید کرد.
بله، متأسفانه این شایعه مطرح شد و از طرف دستیار من اعلام هم شد که به هیچ عنوان چنین اتفاقی نخواهد افتاد. این فراخوان، صرفاً پروسهای برای انتخاب بازیگر بود. گرچه زمان بسیار زیادی گرفت و حواشیای داشت، بعید میدانم با توجه به این حواشی در پروژههای بعدی از این شیوه استفاده کنم. نکته عجیب این است که کسی راجع به یک مسأله حدس و گمانهایی میزند و بعد آن را بهعنوان یک خبر منتشر میکند و عدهای هم بدون توجه به واقعیت، این دروغ را میپذیرند و به آن عکسالعمل نشان میدهند. زمانی که فیلم دیده شود، قطعا کسانی که شایعه استفاده از تصاویر فراخوان در فیلم را باور کرده بودند، تعجب خواهند کرد. فرض کنید این فراخوان برای فیلم «جدایی» انجام و چنین شایعهای هم قبل از ساخت فیلم منتشر میشد. بعد که شما فیلم را میدیدید چه احساسی داشتید؟
خاطره یا نکته خاصی در ارتباط با فراخوان دارید؟
خیلی زیاد. از طریق تلگرام مردم نامههای زیادی فرستاده بودند که پاسخ بعضی را برایشان ارسال کردم. یک خانمی از سرای سالمندان فیلم فرستاده و گفته است که به بازیگری علاقه دارد. ویدئوهایی از سوئد، آلمان، آمریکا، هلند، کانادا، چین، مالزی و... به دست گروه رسید. در موردی دیگر، یک خانم مسن از یک روستا و از درون یک خانه روستایی فیلم فرستاده است که دخترش این فیلم را از او گرفته و تصویر بسیار دلنشینی دارد. دختر ایشان هم در همان روستا از خودشان فیلم فرستاده بودند که اتفاقا برای یکی از نقشها کاندیدا شدند و برای تست بازی به دفتر آمدند و اگر در تمرینها به نقش نزدیک شوند بهزودی جزء بازیگران فیلم خواهند بود. عدهای دیگر در ویدئوها گفتهاند که نمیخواهند بازیگر شوند اما میخواهند حرفهایشان را بزنند یا در این ویدئوها درباره فیلمهای من صحبت میکنند و نظرشان را میگویند. یکی، دو مورد هم داشتیم که با لباس روحانیت ویدئو فرستاده و راجع به فیلمها صحبت کردهاند. از اقلیتهای مذهبی ویدئوهای زیادی فرستادهاند و... .
آیا پرونده فراخوان بسته شده است؟ یعنی سایر شرکتکنندگان در فراخوان دیگر منتظر تماس از سوی شما نباشند؟
تنها دو، سه نقش کوتاه دیگر باقی مانده که برای هرکدام دو کاندیدا در حال تمرین هستند و بهزودی یکی از آن دو انتخاب میشوند. البته ترکیب نهایی بازیگران بعد از تمرینها قطعی میشود اما پرونده فراخوان بسته شده است.
چرا اسم فیلم را تغییر دادید؟
نام فیلمنامه در نسخه اولیه، «برسد به دست آهو» بود. این اسم در طول بازنویسیهایی که کردم، تناسب کمتری با کلیت قصه داشت و «فروشنده» تناسب بیشتری با داستان نهایی فیلم دارد.