آفتابنیوز : «آلکساندر کریستف» که عضو سازمان امداد معماران کمک کننده در مواقع اضطراری ست بارها با سوزانه اوستهوف در عراق ملاقات کرده است و درباره وى مى گويد: «او باستان شناس و شیفته کارش است. میتوان او را همچنين يك عراقی با پشتكار ناميد. اوستهوف دهسال است که در عراق زندگی میکند. او عراقیهای زیادی را میشناسد و کاملا به زبان عربی مسلط است و من فکر میکنم که عراق میهن اوست، میهن احساسی و میهن شغلی و حرفهایاش.»
عراق برای سوزانه اوستهوف در طول سالیان اقامتش در این کشور به میهن دوم تبدیل شد. دلیل این شیفتگی او به سالها قبل از آن برمیگردد. از زمان کودکی شهرهای مانند بابل او را مجذوب خود میکردند. او خود در مصاحبهای به این موضوع اشاره کرده است.
به همین دلیل بود که او تحصیلاتش را در رشته باستان شناسی انجام داد و در سال ۱۹۸۴ میلادی، یعنی ۲۱ سال پیش، به تحقیقات باستان شناسی در کشورهای سوریه، یمن و همینطور عراق مشغول شد. در این زمان بود که او زبان عربی را بطور کامل فرا گرفت و با یک عرب مسلمان ازدواج کرد و خود به دین اسلام گروید. در این میان او از همسر خود جدا شده است، اما خانواده همسر وی بعد از تصاحب عراق توسط ارتش آمریکا به اوستهوف کمک کردند دوباره به عراق برود. او محمولهی دارویی را با کامیون به بغداد حمل میکرد. به کامیون وی تیراندازی شد، ولی او توانست به مقصدش، بغداد، برسد.
در ماههای اولیه، بعد از حمله نیروهای آمریکایی، او فقط در سازمانهای امدادی فعالیت نمیکرد، تلاش او برای حفاظت از میراث فرهنگی و باستانی این کشور نیز، بود.
سوزانه اوستهوف در مصاحبهاى پيش از گروگان گرفته شدنش گفته بود: «این میراث مربوط به هزاران سال قبل است، چندین هزار سال قبل از تولد مسیح. و حال، در عرض دو سه هفته نابود میشوند.»
روزنامه «زود دویچه سایتونگ»، چاپ آلمان، به تلاش سوزانه اوستهوف با اهدای نشانهای ارج گذاشت، اما در خانواده زیاد با رفتار او موافقت نداشتند، حتا مادرش آنرا نوعی فاناتیسم و افراط گرایی خواند، اینکه او از خطرات زندگی در عراق آگاهی ندارد، اینکه او مسیحی و معتقد نیست، و اینکه در کشوری که درگیر جنگ است سفر میکند. اوستهوف برای جلوگیری از خطر دختر ۱۲ سالهاش را به آلمان آورد، ولی خود در سال گذشته بدلیل تهدیدات و هشدارهایی که به او داده شده بود مجبور شد از حمایت سربازان آمریکایی در موصل، در شمال عراق، بهره گیرد.
با وجود این در عراق باقی ماند. او میخواست برای منطقه کردنشین شمال عراق مرکز فرهنگی تاسیس کند. اوستهوف میباید بودجه این پروژه را از بغداد تهیه میکرد، و در همین راه بود که به گروگان گرفته شد. در سال گذشته سوزانه اوستهوف در مصاحبهای گفته بود: «کسی که اعصاب خود را در اینجا از دست دهد، مرده است.» و به نظر میآید که او اعصابش را حفظ کرده است.