آفتابنیوز : روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان دفاع از علوم انسانى به قلم محمد قوچانى آورده است: از ميان وزرا، اشبه الناس به آقاى رئيس جمهور وزير علوم است كه در پيگيرى وعده ها و پرده بردارى از برنامه هاى دولت گوى سبقت از همكاران و حريفان ربوده است. دكتر محمدمهدى زاهدى چندى پيش در غياب سخنگوى دولت از مسافرت رئيس دولت به عربستان گزارشى مبسوط داد و امروز نيز فرجام تلاش رئيس جمهور براى كاهش شهريه دانشگاه آزاد يا تبعيد فرزندان عبدالله جاسبى به اين دانشگاه را گزارش خواهد كرد اما از همه وعده ها و برنامه ها مهمتر سخنان ديروز وزير علوم است درباره علوم انسانى كه نشان از بازگشت ايران به صدر دولت جمهورى اسلامى دارد و اين يعنى عمل به همان وعده اى كه محمود احمدى نژاد بارها آن را تكرار كرده است: عبور از انحراف شانزده ساله اخير و بازگشت به دهه شصت هجرى شمسى كه در پى انقلاب فرهنگى حيثيت و موجوديت علوم انسانى در معرض ترديد و تهديد قرار گرفت: ايرانيان در يكصد وپنجاه ساله اخير همواره با دو چهره تجدد مواجه بوده اند: تجدد به معناى تكنولوژى و بهتر بگوييم؛ ماشين و تجدد به معناى نو شدن از فرق سر تا نوك پا...
علوم انسانى اما از دستوركار انقلاب فرهنگى خارج نشد. حوزه هاى علميه براى هر علمى از علوم انسانى بديلى و برابر نهاده اى داشتند: فقه همچون حقوق، حكمت همچون فلسفه، رجال همچون تاريخ و... اين در حالى بود كه بديل هاى درون دينى علوم طبيعى مدت ها بود در حوزه ها تدريس نمى شد و اصولاً حوزه مدعى ارائه علم هيئت در برابر علم نجوم يا علم النفس در برابر علم روان شناسى نبود. بدين ترتيب چند حالت پيش روى مديران علمى و فرهنگى كشور قرار گرفت: اول- انحلال علوم انسانى در دانشگاه ها و انتقال اين علوم به حوزه هاى علميه، دوم- ادغام علوم انسانى و علوم حوزوى در هر دو مركز آموزشى و سوم- همزيستى آن دو در كنار هم. راه حل اول هرگز نتوانست راى اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى را به دست آورد و راه حل دوم نيز عملاً ممكن نشد چرا كه جهان بينى دو دانش سنتى و مدرن چندان از هم دور بود كه امكان ادغام را به وجود نمى آورد.
به جز زبان انگليسى و تكنيك كامپيوتر كه به حوزه ها راه پيدا كرد و به غير از پاره اى واحدهاى اجبارى در دانشكده هاى علوم انسانى (مانند انديشه سياسى در اسلام، فقه سياسى، دولت و حكومت در اسلام، ديپلماسى در اسلام و...) هيچ تلاش منتهى به فرجامى براى ادغام يا حتى نزديكى دو نظام سنتى آموزش و دانش صورت نگرفت. پاره اى مراكز مختلط (مانند دانشگاه امام جعفرصادق، دانشگاه مفيد، مركز آموزش عالى امام خمينى و...) هم بيش از آنكه رنگ و بوى حوزه داشته باشند به دانشگاه شبيه بودند. از سوى ديگر در واقعيت نيز تناقض مهم ترى رخ نمود و آن تناسب ميان نياز دولت و توليد علم در كشور بود. دولت جمهورى اسلامى در گذر زمان متوجه شد كه نمى تواند مشكلات جهان جديد را با علم قديم حل كند. تلاش براى طرح پرسش هاى نو نيز الزاماً به دريافت پاسخ هاى تازه و كارآمد منتهى نمى شد چرا كه اصولاً براى پارهاى مسائل مستحدثه در علم قديمى پاسخى وجود نداشت. بانك، بيمه، انتخابات، وكالت، هيات منصفه، تفكيك قوا و ديگر مسائل علوم انسانى جديد سابقه اى در علوم سنتى نداشت اما سازمان دولت نمى توانست بدون اتكا به آنان كشور را اداره كند. تسهيلات بانكى در عصر ما نسبتى مستقيم با رشد صنعتى دارد و كشور كه درگير جنگ بود نيازمد صنعت و تكنولوژى بود و چرخه توليد علومى كه به اين نيازها پاسخ گويد از علوم انسانى آغاز مى شد و به علوم طبيعى ختم مى شد. در واقع دولت مدرن (كابينه، پارلمان، دادگسترى، ديپلماسى و...)، علوم مدرن (سياست، اقتصاد، حقوق، جامعه شناسى و...) مى طلبيد. علم جديد در غياب علم سنتى پشتوانه تكنولوژى بود و تكنولوژى توان نظام براى جنگ و دفاع را افزايش مى داد. اما تنها جنگ نبود كه اين نياز را آشكار مى كرد. با پايان جنگ تنها راه حفظ نظام توسعه آن بود. انديشه استقلال اكنون تنها در تماميت ارضى ايران خلاصه نمى شد. غرور ملى ايجاب مى كرد ايران كشورى مقتدر و پيشرفته شود تا دارالسلام و ام القراء حتى از نگاه اهالى سنت دينى حفظ شود. به تدريج علوم انسانى نه تنها از بى حرمتى نجات يافت كه قدر و منزلتى بى بديل يافت. همان جوانانى كه انقلاب فرهنگى كرده بودند تا علوم انسانى را تسويه كنند خود راهى دانشكده هاى علوم انسانى شدند و سياست و اقتصاد و حقوق و جامعه شناسى ياد گرفتند.
در علوم طبيعى مدرن بودن و در علوم انسانى سنتى ماندن به همان پديده اى منتهى مى شود كه اكنون در جهان از آن به بنيادگرايى ياد مى شود. نوگرايان جهان در دانش و دولت هر دو مدرن هستند و فيزيك و سياست را هر دو از چشمه مدرنيته مى نوشند، سنت گرايان جهان در دانش و دولت هر دو سنتى هستند و به جاى حقوق و نجوم در پى احياى فقه و هيئت هستند اما بنيادگرايان جهان در علوم طبيعى نوگرا و در علوم انسانى سنت گرا هستند.
... علوم انسانى جديد با تبديل قواعد اخلاق سنتى به قوانين حقوق مدرن منظومه اى از حق و تكليف در برابر انسان قرار مى دهد كه از فاجعه جلوگيرى مى كند. اگر علوم انسانى در آلمان نازى مجال آن يافته بود كه نهادهاى خود را (حزب، صنف، رسانه و...) در كنار نهادهاى علوم طبيعى (آزمايشگاه و...) بنا كند آلمان احتمالاً در آتش جنگ جهانى نمى سوخت. همين نگرانى ها سبب شده است كه دانشمندان علوم انسانى به عنوان وجدان دانشمندان علوم طبيعى همواره از ارزش هايى كه جهان جديد را ساخته است، دفاع كنند تا گسترش علم به انحطاط اخلاقى منتهى نشود. ارزش هايى مانند آزادى، برابرى، برادرى و در يك كلام حقوق بشر كه جهان جديد را با همه اجزايش از ماشين تا دولت ساخته است.چنين ارزش هايى البته هرگز نيازمند مميزى نيستند كه خود مميز نيكى از بدى هستند.
فرمول قدرت " عنوان سرمقاله روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن آمده است: ماجراي طالوت در قرآن اين گونه روايت شده كه چون وي به اذن خداوند به حكومت رسيد و خواست با يكي از طواغيت ستمگر آن روزگار (جالوت) وارد جنگ شود، پس از سان ديدن، سپاه را به حركت درآورد و ضمناً به آنها گوشزد كرد كه خداوند به يقين شما را به رودخانه اي خواهد آزمود. پس هركس از آن رود آب بنوشد، از من نيست. به رغم اين هشدار، اغلب سپاهيان از آن نوشيدند و مدتي كه گذشت، گفتند امروز ما را در برابر جالوت و لشگريان او نيرويي نيست.
هر دانش و فني براي خود «فرمول»ها و «قاعده»هايي دارد. در عالم مادي هم قواعد و فرمول هايي حاكم است. فهم اين مفهوم رياضي كه 100 بيشتر از 50 است، نبوغ بالايي نمي خواهد. يا فهم اين واقعيت كه آتش مي سوزاند يا آب دريا اگر انسان در عمق آن بي هيچ تجهيزاتي وارد شود، حتماً راه تنفس را مي بندد و آدمي را از پاي درمي آورد.
اگرچه برخي از رويدادهاي غير منتظره،در حد معجزه و مختص انبياء عليهم السلام است كه از توان انسان هاي ديگر خارج است، اما برخي ديگر از سنن شگفت انگيز الهي، قواعد جهان شمول و ساري و رايج در متن و بطن هستي هستند. يكي از اين قواعد پايدار، همان است كه گروه مؤمن و بردبار در سپاه طالوت گفتند؛ چه بسا گروه هاي كم شماري كه بر گروه هاي پرشمار به اراده خداوند چيره شدند. اما بشرطها و شروطها...
بردباري و استواري، بستر جلب قدرت لايزال و بي رقيب الهي است و شرط بردباري، عميق فهميدن فرجام بردباري و شكيبايي است.
ايمان به غيب، نفي فرمول ها و قواعد طبيعي نيست - كه چنان دينداراني دنبال «تعيّش» و زندگي بي دردسرند و البته هرگز به آن نمي رسند - بلكه ايمان به غيب در طول و امتداد قواعد طبيعي و فزاينده آنهاست. ايمان به غيب انرژي مضاعف مي بخشد و تحمل بسياري از ناهمواري ها و سختي ها در برابر جبهه حق و عدالت و خدمت را آسان مي سازد.
اگر در فصلي جديد از تاريخ پربار انقلاب اسلامي از اصولگرايي سخن مي گوييم و اگر دولت محترم -با مجموعه اجزاء و اركان آن- اراده اصولگرايي دارد، بايستي در كنار تدابير منظم و معقول براي رفع معضلات يا بحران ها در دو حوزه سياست داخلي و خارجي، اين يقين به امداد غيبي را در عمق تصميم گيري هاي خود عجين كند. اين مهم باعث خواهد شد، افق هاي جديدي پيش روي مديران گشوده شود كه در بادي امر و با نگاه عادي قابل رصدكردن نبود چه رسد به امكان وصول به آن افق هاي بلند.
... «ما مي توانيم» شعاري بود كه ملت ها و مكاتب بسياري مي توانستند تكرار كنند و تكرار هم كردند اما چرا در اين بين، ملت ما بر شعار توانستن، جامه عمل پوشاند؟ بدون اعتقاد به اينكه اقليت مستضعف و كم شمار به اراده خداوند و با بردباري مي توانند بر مستكبران پر عدّه و عدّه غالب شوند، نمي شود ظفرمند بود و بايد كه در مديريت دولت جديد، اين استراتژي، تابلو و سرلوحه عمل شود وگرنه، ماترياليسم و سكولاريسم، همان طاعون هميشگي خواهد بود كه ميتواند ما را نيز از پاي درآورد.
"عراق را فقط مقاومت نجات ميدهد " عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن آمده است:
از فروردين 1381 زمان اعلام خبر پايان عمليات نظامي توسط « جرج بوش » رئيس جمهوري آمريكا تاكنون شيعيان عراق در معرض شديدترين حملات و جنايات تروريست ها قرار داشته و دارند.
شهادت آيت الله « سيد محمد باقر حكيم » رئيس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق و 82 تن ديگر و زخمي شدن 125 نفر بر اثر انفجار خودروي بمب گذاري شده در برابر حرم مطهر حضرت علي (ع ) در شهر « نجف اشرف » پس از برگزاري مراسم نماز جمعه .
كشته شدن 118 نفر در « حله » در جنوب بغداد در جريان عمليات انتحاري كه گروه « ابومصعب زرقاوي » رهبر سازمان « القاعده در سرزمين رافدين » مسئوليت آن را بعهده گرفت .
انفجارهاي همزمان در مراسم عاشوراي حسيني در شهرهاي « كربلا » و « كاظمين » به شهادت حدود 180 تن و زخمي شدن 550 نفر ديگر انجاميد.
كشته شدن 14 نفر و زخمي شدن 22 تن ديگر بر اثر انفجار خودروي بمب گذاري شده در برابر يك مسجد شيعيان در « بلدروز » واقع در شمال شرق بغداد.
در حملات انتحاري در بغداد 27 تن كشته و 109 تن زخمي شدند
اين فهرست را نياورده ايم تا مظلوميت شيعيان عراق را به اثبات برسانيم . اين،فقط بخشي از جنايات عمال آمريكا عليه مردم عراق است . آمار قربانيان جنايات آمريكا در عراق،اعم از حملات نظامي و تروريستي، بسيار فراتر از اين آمار است . جنايات آمريكائي ها در موصل،فلوجه و شهرك قائم , فراموش شدني نيست،جناياتي كه يادآور حاكميت جنايتكارانه صدام و حزب بعث در عراق است.
...ديك چني،معاون رئيس جمهور آمريكا در سفر هفته گذشته خود به بغداد،كه بلافاصله بعد از آشكار شدن پيروزي شيعيان در انتخابات مجلس عراق صورت گرفت،ضمن گفتگو با سران حزب بعث و آزاد ساختن 25 نفر از آنها و كمك هاي مالي به آنها , خواستار تلاش حزب بعث براي جلوگيري از به قدرت رسيدن شيعيان در عراق شد. ترور رهبران شيعيان عراقي همانند آيت الله سيد محمد باقر حكيم،يكي از شيوه هاي مورد نظر آمريكا براي رسيدن به اين هدف بود كه نتيجه نداد...
واقعيت اينست كه آمريكا حزب بعث را به حالت نيمه جان نگهداشته تا در مواقع مقتضي از آن براي تحقق اهداف خود بهره برداري نمايد. محاكمه نمايشي صدام و معاونان و همكاران او دقيقا همين واقعيت را نشان ميدهد. مردم عراق نيز هنوز باور نكرده اند كه صدام و حزب بعث براي هميشه كنار گذاشته شده باشند. آنها هر لحظه منتظر شنيدن خبر تازه اي در اين زمينه هستند بطوريكه بازگشت صدام و حزب بعث به قدرت را امري محتمل ميدانند.
به نظر مي رسد آمريكا قصد دارد با توسل به حزب بعث،بار ديگر در عراق حمام خون به راه بيندازد تا بتواند به اشغال نظامي اين كشور ادامه دهد و حكومت دلخواه خود را نيز روي كار بياورد. به همين دليل،عراق روزهاي حساسي را پيش رو دارد و جوخه هاي ترور بعثي ها در انتظار همه افرادي است كه حاضر نيستند با آمريكا در توطئه اي كه عليه مردم عراق دردست اجرا دارد همراهي كنند.
مقاومت در برابر فشارهاي آمريكا،اتحاد نيروهاي مستقل،پيروي از مرجعيت و هوشياري در برابر تفرقه افكني ها،عوامل مهمي هستند كه ميتوانند توطئه آمريكا را در اين مرحله خنثي كنند. كوتاه آمدن در برابر آمريكا و غفلت از اين وظيفه بسيار سنگين،راه را براي سلطه حزب بعث كه سرانگشت آمريكاست فراهم مي كند و فقط با مبارزه مستمر و هوشيارانه است كه عراق ميتواند به استقلال برسد.
كمبود سوژه عنوان سرمقاله امروز روزنامه جوان به قلم محراب ايراني است كه در آن ميخوانيم، با توجه به اين كه انتخابات خبرگان در سال آينده برگزار ميگردد و تا آن موعد، زمان زيادي مانده است، اما عده اي از افراد شاخص جناح اصلاحطلب و به تبع آن سايتهاي وابسته در اقدامي يكسويه، خط خاصي را دنبال ميكنند و بيش از آن كه به موضوعات اثباتي در خصوص مجلس خبرگان، وظايف و كاركردهاي آن بپردازند بيشتر به شايعه سازي و تاكيد بر امور غير واقع و مبهم ميپردازند.
... محافل بيروني و دروني اين سوپر اصلاح طلبان و آيندهاي كه آنها به دنبال آن هستند بيشترين سنخيت را با تفكر انجمن حجتيه دارد و اينگونه اظهارات در فضاي امروز كشور بيشتر فرافكني و سوژهسازي سياسي است. شايد سخنرانان حرفهاي اصلاحطلب دچار فقر سوژه شدهاند و از بيسوژگي دست به دامن چنين سخنان و كلمات بيربطي شدهاند.
... اگر از اين گفته عبور نماييم رفتاري كه شاهد آن هستيم و قطببنديهاي كاذبي كه عده اي در جامعه ايجاد ميكنند و اظهارات زود هنگام آنها، بيشباهت با نكته فوق نيست. پس كمي بينديشيم.
عبور از خط قرمز! عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم علي اميني است كه در آن آمده است: بازتاب سخنان آقاي احمدينژاد، رياست محترم جمهوري كشورمان در مورد افسانه هولوكاست و دروغين بودن كشتار صهيونيستها در جنگ جهاني دوم در مطبوعات، جرايد و رسانههاي جمعي كشورهاي اسلامي و غربي روز به روز دامنه بيشتري به خود ميگيرد. ظاهرا تاكنون سابقه نداشته كه يك مقام رسمي و ارشد يك كشور اين موضوع را، آن هم در يك اجلاس بين المللي و در حضور سران بيش از 50 كشور جهان به چالش بكشاند. در واقع اين سخنان ضربات هولناكي بر باورهاي پوشالي و مذهب ساختگي حاميان دروغين صهيونيسم وارد ساخته است.
.. هدف هولوكاست اين بوده تا صهيونيستها به بهانه كشتار يهوديان از دولتهاي غربي غرامت بگيرند و حمايتهاي سياسي و اقتصادي مداوم آنها را از خود داشته باشند و در مقابل پذيرفتند كه به جاي اينكه در كشورهاي اروپايي براي دولتمردان اروپا دردسر آفرين و مزاحم باشند با اشغال بخشهايي از سرزمين جهان اسلام ضمن تامين منافع غرب، عامل تنش و بحران در ميان مسلمانان باشند.
.... در سخنان آقاي احمدينژاد، منطقي نهفته است كه به راحتي نميتوان با آن برخورد كرد.سخن وي اين است كه ما معتقديم كه هولوكاست و يهودي سوزي دروغ و افسانهاي بيش نيست، اما اگر شما غربيها معتقديد كه راست است و شما آنها را كشتهايد، چرا فلسطينيها و مسلمانان بايستي تاوان گناهان شما را بدهند؟ اگر راست ميگوييد كه شما آنها را سوزاندهايد قطعهاي از سرزمين خود را به آنها بدهيد تا آنها به اروپا منتقل شوند، در اين صورت ما هم با آنها مشكلي نخواهيم داشت.
وي همچنين ميگويد اگر يك عدالت تاريخي در جهان وجود داشت بايد دولت يهود در اروپا تشكيل ميشد نه در فلسطين كه هزينه چيزي را ميپردازد كه خود بدهكار آن نيست.
1 - آقاي احمدينژاد قلب صهيونيزم و منافع حاميان غربي آن را هدف قرار داده است. وظيفه رسانهها و صاحبان قلم است كه دامنه و عمق اين ضربه را بيشتر كنند تا غرب و حاميان صهيونيزم بينالمللي بيش از پيش در موضع انفعالي قرار گيرند.
2 - بسياري از صاحبان انديشه در كشورهاي اسلامي و برخي از دانشمندان كشورهاي غربي از منطق روشن و دبيع رئيس جمهور استقبال كردهاند. لذا ضرورت دارد مراكز علمي، پژوهشي و رسانهاي، آنها را به ايران دعوت كنند تا در همايش هاي علمي، حقايق اين قطعه تاريخي را بيشتر براي افكار عمومي جهان روشن كنند.
3 - با رويكرد جديد ديپلماسي خارجي كشورمان و مواضع تهاجمي رياست جمهوري سفارتخانهها و مراكز نمايندگي ايران ديگر مكاني براي استراحت و رتق و فتق امور زندگي روزمره سفيران نيست.
4 - موضع آقاي احمدينژاد در مجمع عمومي سازمان ملل ديپلماسي هستهاي كشورمان را تشريح نموده و در اجلاس مكه در موضوع فلسطين و چرايي حمايت ايران از سرزمينهاي اشغالي، صهيونيزم بينالملل و حاميان آن را حيران و زمين گير كرده است.
دستگاه سياست خارجي كشورمان با ديپلماسي فعال و پويا نبايستي اجازه بدهد كه آنها در اين دو مساله فرافكني كنند. توپ در زمين آنهاست و آنها متهم هستند و بايستي به افكار عمومي جهان پاسخ دهند.
عمليات فريب آمريكا عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم اميرمحبيان است كه در آن آمده است:نبردي تبليغاتي عليه ايران در حال سازماندهي شدن است. اين جنگ تبليغاتي را مشتركا آمريكا و اسراييل مديريت مي كنند و هدف آن فشار بر ايران براي تغيير نظراتش در اجلاس آتي آژانس انرژي اتمي مي باشد هرچند اهدافي داخلي را نيز براي خود دنبال مي كنند. اما شواهد آغاز اين جنگ رواني:
1- طبق گزارش چاپ شده در روزنامه انگليسي ساندي تايمز در 20 آذر به نقل از منابع نيروهاي امنيتي اسراييل آمده است كه در ماه مارس اسراييل قصد دارد كه برخي از مراكز هستهاي جمهوري اسلامي را مورد حملات هوايي قرار دهد. اين اهداف موسسات كوچك فوق سري غني سازي اورانيوم مي باشند كه در نقاط مختلف ايران و كاملا در نزديكي مراكز تجمع جمعيت و مراكز صنعتي قرار دارند.
2- در جواب روزنامه نيزاويسيماياگازيتا روسي منبعي در وزارت امورخارجه اسراييل گفت كه تل آويو قصد ندارد كه خطري متوجه شهروندان روسيه شود. اين منبع گفت: تماس هاي ما با نمايندگان روسي در سطح ديپلماتيك دايما برقرار است.
3- آرون زاوي فركاش رئيس اداره جاسوسي نظامي اسراييل براي اعمال فشار بر ايران بعد از سخنراني در كنيسه اسراييل اعلام نمود كه اگر تا پايان مارس سال 2006 جامعه بين المللي تصميم به ارجاع پرونده هسته اي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل متحد نگيرد آن وقت ما مي توانيم بگوييم كه تلاش هاي بين المللي در حل اين مشكل بي نتيجه ماندهاند.
4- از سوي ديگر موج فشار رواني از سوي آمريكا سامان يافته است. بر اساس پايگاه اينترنتي مجله آلماني اشپيگل از احتمال حمله موشكي امريكا به ايران در سال 2006 با همراهي متحدانش خبر داد. پايگاه اينترنتي مجله آلماني اشپيگل ضمن اعلام خبر مبني بر اين كه امريكا در حال آماده سازي حمله موشكي به ايران در سال 2006 ميلادي با همراهي متحدان خود است توضيح داد: اين خبر مخفيانه در اختيار ادواولف كوته از كارشناسان و اعضاي سابق تحريريه روزنامه فرانكفورتر آلگماينه قرار گرفته كه البته هنوز جاي شك و شبهاتي دارد.
....نكته ديگري كه بايد بر آن تأكيد نمود ضرورت اتخاذ روش متقابل در طراحي عمليات رواني است فراموش نكنيم كه مهمترين هدف اين عمليات رواني تأثير گذاري بر اذهان توده هاي مردم متزلزل سازي وضعيت رواني كشور و بالطبع ايجاد تأثير منفي بر روي اقتصاد است كه نهايتا به پيدايش فشار از سوي تودهها بر مسئولان در جهت تغيير وضع براي گريز از جنگ خيالي و طبعا آمادگي مسئولان براي انعطالف بيشتر بينجامد.
براي مقابله با اين طرح كه به روش فشار تصاعدي عمل خواهد كرد بايد به صورت كاملا حساب شده مصونيت رواني توده ها را در قبال اين فشارها افزود تا روشن گردد كه هدف نهايي اين اقدامات بيش از اهداف نظامي كه دشواري هاي فراواني پيش رو دارد اهداف سياسي است.
لذا حساسيت حساب شده و ساماندهي اتاق ويژه اي در شوراي عالي امنيت ملي در اين راستا پيشنهاد مي گردد.
سند چشم انداز و لزوم نظارت بر گام اول عنوان سرمقاله آفرينش است كه در آن آمده است:همه دولتهايي كه در نظام جمهوري اسلامي ايران بر روي كار آمدهاند تلاش براي پيشرفت كشور را در دستور كار قرار داده و در اين راه تلاش هاي ارزندهاي را انجام داده اند.
بي گمان اگر برنامه ريزيها فعاليتها و كوشش هاي دولتمردان و مسئولان نظام نبود اينك رتبه 20 رشد اقتصادي دنيا از ايران نبود و حجم مشكلات جامعه بسيار بيشتر از ميزان كنوني بود.
با اين حال اگر تلاش هاي دولت هاي مختلف جمهوري اسلامي را با هم جمع كنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه مجموع اين تلاشها مي بايست اوضاع بهتري از وضعيت كنوني را براي كشور رقم مي زده است و حال آنكه اينگونه نيست.
...بهتر و ساده تر بگوييم: هر دولتي كه در ايران بر سر كار آمده است به جاي آنكه كار دولت هاي قبل را به اتمام رساند به عقب تر برگشته و گاه در مواردي حتي از صفر شروع كرده است. در زمينه مسائل اقتصادي يك دولت، سياست اقتصاد آزاد را سرلوحه كار خويش قرار داده و كارها را تا نقطه اي خاص رسانده است ولي دولت بعدي با ناديده گرفتن راه طي شده با ناگاه تغيير جهت مي دهد و اولويت را به بخش اقتصاد دولتي مي دهد.
...سال جاري اولين سال از اجراي برنامه 20ساله كشور است و شايد به همين دليل باشد كه هنوز حال و هواي سليقه گرايي بر عملكرد دولت حاكم است و اين درحالي است كه طبق سند چشم انداز دولتها مي بايست تلاش خودرا براي رسيدن به اهداف مندرج در اين سند مصروف كنند نه اينكه فعال مايشاء باشند و هرآنچه خود تصميم گرفتند را انجام دهند و مسيرهاي دلخواه را پيش بگيرند.
با توجه به آنچه ذكر شد ضروري است مجلس شوراي اسلامي و مجمع تشخيص مصلحت نظام نظارت بيشتري در خصوص نحوه اجراي سند چشم انداز داشته باشند چرا كه انحراف اوليه در نخستين گام مي تواند هزينههاي فراواني را بر كشور تحميل كند چرا كه نشست اول گر نهد معمار كج... تا ثريا مي رود ديوار كج.