کد خبر: ۳۳۸۸۴۲
تاریخ انتشار : ۰۶ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۹

شگرد جوان17ساله برای کلاهبرداری از پدر و مادرها

هشتم آذرماه سال جاری مردی با مراجعه به کلانتری 190 مجیدیه به تیم پلیسی گفت: یک ناشناس که خود را پسرمان معرفی کرده با همسرم تماس گرفت و ادعا کرد به خاطر تصادف در بیمارستان است و نیاز فوری به پرداخت پول دارد تا بتواند جراحی ‌شود، ما با عجله این پول را به حساب یک ناشناس واریز کردیم و پس از تماس با پسرم متوجه شدیم که او هیچ تصادفی نکرده است.
آفتاب‌‌نیوز : با توجه به خاص بودن شگرد، دادیار شعبه پنجم دادسرای ناحیه 4 تهران دستور داد تیمی از اداره 14 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شوند.در این مرحله پدر و مادر فریب‌خورده تحت تحقیق گرفته شدند.

به گزارش ایران، مرد جوان گفت: ساعت 4 عصر بود با همسرم برای خریدن کاغذ دیواری در خیابان 16 متری بودیم که گوشی تلفن همراه او زنگ خورد؛ یک پسر با صدای نالان ادعا کرد پسرمان است و گفت که تصادف کرده و در یکی از بیمارستان‌ها بستری است و نیاز به پول دارد تا هرچه سریع‌تر اقدام‌های درمانی اش آغاز شود . در این شرایط، در حالی که من و همسرم با شنیدن تصادف پسرمان در وضعیت روانی مناسبی قرار نداشتیم، بلافاصله از طریق دستگاه خودپرداز 3 میلیون تومان را به شماره حسابی واریز کردیم که تصور می‌کردیم متعلق به پزشک معالج پسرمان است و با همسرم به سمت بیمارستان حرکت کردیم.

این مرد ادامه داد: «پس از واریز پول، در حالی که با همسرم به سمت بیمارستان به راه افتاده بودیم، برای اطلاع دادن خبر واریز پول به حساب پزشک بیمارستان با شماره تلفن همراه پسرم تماس گرفتم اما در کمال تعجب وی گفت که در محل کارش حضور دارد و هیچ تصادف رانندگی‌ای نداشته است. بلافاصله با بیمارستان تماس گرفته و درخصوص حسابی که متعلق به پزشک بود پیگیر شدم و شنیدم که مردی با آن مشخصات در کادر پزشکی بیمارستان حضور ندارد سپس با شماره تلفنی که با آن به تلفن همراه همسرم زنگ زده بودند تماس گرفتم اما کسی پاسخگوی تماس‌هایم نبود.»

کارآگاهان خیلی زود با بررسی تراکنش مالی این حساب بانکی دریافتند که این پول در اشتهارد و در چند نوبت برداشت شده است و همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان به جوانی به نام مهدی برسند که نخستین‌بار در نوجوانی به خاطر کلاهبرداری دستگیر شده بود.

خانه مهدی در اشتهارد بود و کارآگاهان روز 25 آذر ماه به پشت در این خانه رفتند که مهدی از پشت‌بام پا به فرار گذاشت و مأموران با تعقیب و گریز ویژه این جوان گریزپا را دستگیر کردند و در بازرسی از مخفیگاهش 10 گوشی موبایل با سیم‌کارت‌های مختلف به دست آوردند.مهدی که چاره‌ای جز اعتراف نداشت در بازجویی‌ها گفت اطلاعات مربوط به اعضای خانواده طعمه‌هایش را در شرایطی که آنها با شنیدن خبر ناگهانی تصادف اعضای خانواده‌شان در وضعیت روانی مناسبی قرار نداشتند از خودشان به دست می‌آورد و کارت‌های بانکی نیز توسط شوهرخاله‌اش به نام بهروز تهیه و در اختیار وی قرار گرفته بود.بهروز 34 ساله نیز دستگیر شد و تهیه کارت‌های بانکی را به گردن گرفت.

گفت وگو با کلاهبردار



  اسمت چیه و چند سالته؟
مهدی 17 ساله.
  به چه جرمی دستگیر شدی؟
کلاهبرداری.
  مگه درس نمی‌خونی؟
نه، تا سوم راهنمایی خوندم و ترک تحصیل کردم.
  چرا ترک تحصیل؟
علاقه‌ای به درس نداشتم همین!
  بعد از اون چیکار می‌کردی؟
کارگری در شرکت شهر صنعتی اشتهارد.
  مواد مصرف می‌کنی؟
نه اصلاً هیچی. نه سیگار، نه قلیون هیچ کدوم.
  اشتهارد زندگی می‌کنی؟
بله.
  با خانواده‌ات؟
بله.
  شغل پدرت چیه؟
کارگری می‌کنه.
  تک فرزندی؟
نه، یکی دیگه هم هست که البته هنوز شیرخواره است.
  سابقه هم داری؟
همین کلاهبرداری.
  چطوری کارگری رو رها کردی و دنبال خلاف رفتی؟
بدبختی، بیچارگی.
  تو که پدرت با کار کردن داره آبرومندانه زندگی می‌کنه تا پول حلال بیاره براتون، چرا تو نخواستی درس بخونی و موفق شی؟
سکوت می‌کند.
  چطوری توی این راه افتادی؟
یه پیشنهاد وسوسه‌انگیز از طرف شوهرخاله‌ام.
  شیوه کلاهبرداریتون به چه صورت بود؟
با یه خط موبایل شانسی یه شماره‌ای می‌گرفتیم. بعدش من آروم شروع می‌کردم حرف زدن وقتی خانم یا آقایی تلفن رو جواب می‌داد می‌گفتم مامان یا بابا! منم پسرتون بعدش خودشون  مشخصات می‌دادن و می‌گفتن مثلاً حمید تویی چی شده؟ منم فوری می گفتم تصادف کردم واسم پول بفرستین باید عمل کنم. بعدش شوهر خاله‌ام یا خودش رو دکتر معرفی می‌کرد یا همراه من. بعدش بهشون  می‌گفت فقط سریع پول بفرستید تا من جونم‌ رو از دست ندادم. اونا هم می‌ترسیدن و فکر می‌کردن جون بچه‌شون در خطره پول رو واریز می‌کردن.
  اکثراً چه ساعت‌هایی زنگ می‌زدین؟
صبح‌ها.
  نمی‌ترسیدی گیر بیفتی؟
نه.
  تا حالا شده بود زنگ بزنی و نقشه‌ شما نگیره؟
آره خیلی، یهو زنگ می‌زدم می‌گفتم پسرتونم. اون طرف می‌گفت ما که اصلاً بچه نداریم و منم فوری می‌گفتم اشتباه گرفتم و قطع می‌کردم.
  برات مهم نبود دستگیر شی؟
فکر نمی‌کردم دستگیر شم. همین که از بین 50 نفر 20 نفر فریب می خوردن و پول واریز می کردن خوب بود.
  از کی این شیوه رو شروع کردی؟
پارسال.
  دستگیرم شدی؟
یه بار دستگیر شدم رفتم کانون.
  پس چرا دوباره بعد از آزادی شروع کردی؟
سکوت می‌کند.
  پرونده‌ات نشون می‌ده که بعد از آزادی  شیوه‌های جدیدتر و حرفه‌ای‌تری رو در کلاهبرداری انجام دادی درسته؟
سعی کردم احتیاط کنم تا دستگیر نشم. ولی خب آخرش دستگیریه دیگه پلیس هرجا باشی می‌گیرتت.
  این بار آزاد بشی بازم با فن جدیدتر می‌خوای بری سمت خلاف؟
نه، این‌دفعه توبه می‌کنم و دور خلاف رو خط می‌کشم. عاقبت نداره دستگیری و زندان و بیچارگیه.
  تو این مدت چقدر از کلاهبرداری به جیب زدی؟
35 میلیون تومان.
  پول‌هاتو چیکار کردی؟
سکوت می‌کند.
  میدونی چند تا از  شاکی‌ها شناساییت کردن و اون لحظه چقدر باعث نگرانی و حال بدشون شدی؟
بچگی کردم. آخه همه چی با پول می‌چرخه؛ پول داشته باشی همه چی داری نداشته باشی هیچی نیستی. می‌خواستم پولدار شم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین