کد خبر: ۳۳۹۷۲
تاریخ انتشار : ۰۵ دی ۱۳۸۴ - ۱۵:۵۷

ساختار نظام بین الملل و تاثیرش بر برنامه هسته ای ایران

مورد چين
آفتاب‌‌نیوز : از این منظر حادثه یازدهم سپتامبر این امکان را برای آمریکا ایجاد کرد که تحت عنوان مبارزه با تروریسم و با امنیتی کردن هر چه بیشتر فضای نظام بین الملل موقعیت برتر خود در لایه نظامی را به لایه های سیاسی و اقتصادی نیز تسری دهد هدف آمریکا افزایش فاصله میان خود و رقبای دیگر از نظر فناوری نظامی و اطلاعات بود. در این میان چین به عنوان یکی از قدرت های مطروحه که اتفاقا در مواقعی با ایران در برنامه هسته ای همکاری داشته – با درک فضای پس از یازدهم سپتامبر، علیرغم اختلافاتی که با آمریکا داشت،‌ به پیوندهای نزدیک با ایالات متحده برای غلبه بر اختلافات عمیق خود با آمریکا احساس نیاز کرد، زیرا چین به خوبی بر این مسأله واقف بود که برای تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی طی چند دهه آینده و سپس تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ سیاسی در عرصه نظام بین الملل نیازمند تنش زدایی در روابط خود با آمریکا به عنوان قدرت هژمون سیاست بین المللی مخصوصا در عرصه نظامی است. چین تحت این شرایط خود را در مقام مقابله با آمریکا نمی بیند و ادامه سیاست اصلاحات و دروازه های باز خود را در صورتی میسر می داند که در دورانی نسبتا طولانی، از صلح و آرامش برخوردار باشد و به درگیری با قدرت های دیگر نمی اندیشد. بلکه بیشتر به بقا و پیشرفت خود توجه دارد و این مسأله موجب شده است که چین در فرایند ایجاد روابط استراتژیک با غرب به خصوص آمریکا قرار بگیرد و اولویت های خود را در سطح جهانی تعیین کند. از این رو برای توسعه اقتصادی، ‌علمی، فنی و غیره خود، ‌بیش از هر کشوری متوجه آمریکاست.
در عین حال از سیاست های مبتنی بر قدرت آن کشور نیز رضایت ندارد و خود را در معرض تهدید می یابد ولی رهبران چین معتقدند که: ایالات متحده برای چندین دهه بر نظام جهانی سلطه خواهد داشت،‌ بهتر است که با این وضعیت همگام شویم و برای تداوم و توسعه اقتصادی حداکثر همکاری ممکن را با این روند به عمل آوریم، بعد نتایج چنین رویکردی را خواهیم دید.
بنابراین از نگاه چینی ها روابط دو جانبه این کشور و آمریکا یکی از مهم ترین روابط دو جانبه در جهان است و با انواع مسایل جهانی و روابط بین الملل ارتباط دارد. چینی ها در ارزیابی های استراتژیک خود به آمریکا به عنوان عاملی بسیار مؤثر و قومی می نگرند و چگونگی ارتباط با آن ابرقدرت پس از جنگ سرد را ادامه استراتژی گذشته آمریکا می دانند که هدف آن برتری بی رقیب بر جهان و جلوگیری از ظهور یک رقیب دیگر است. به اعتقاد آنان درک قدرت آمریکا و استراتژی آن در وضعیت کنونی ضرورتی اجتناب ناپذیر می باشد؛ زیرا به نظر نمی رسد که در کوتاه مدت خللی در روند هژمونی آمریکا پدید آید و موقعیت آمریکا دچار نوسان شود. بنابراین چین می کوشد از فضای بعد از یازدهم سپتامبر در نظام بین الملل برای نزدیکی هر چه بیشتر به غرب و تامین منافع خود بهره بگیرد. از نظر چینی ها در دوران پس از یازدهم سپتامبر آمریکا و چین می توانند در زمینه مبارزه با تروریسیم، منع گسترش سلاح های هسته ای، بازسازی عراق و تداوم ثبات در خاورمیانه همکاری داشته باشند.
از نظر آنها مبارزه با تروریسم یکی از دلمشغولی های طولانی آمریکا خواهد بود و از همین رو آمریکا باید همکاری بلند مدت با چین را مورد توجه قرار داده و از این طریق چارچوبی برای گسترش روابط پایدار دو کشور ارائه دهد. بر این اساس انتظار نمی رود که دو طرف از یکدیگر به عنوان تهدید امنیت ملی یاد کنند و رفتارهای خصمانه ای نسبت به هم در پیش بگیرند. بنابراین می توان گفت که چینی ها اکنون متقاعد شده اند که حادثه یازدهم سپتامبر فرصت بی نظیری برای نزدیکی این کشور به آمریکا را فراهم کرده است و آنها باید از این فرصت استفاده کنند. از این رو جای تعجب ندارد که چین حاضر نباشد به خاطر ایران مناسبات خود با آمریکا را مخدوش و تنش زا کند و تا زمانی حاضر به ادامه همکاری های هسته ای با ایران خواهد بود که تحت فشار آمریکا قرار نگرفته باشد، زیرا چین اکنون یازدهم سپتامبر را از عوامل مهم دگرگونی در معادلات امنیت جهانی می داند و به تعبیر آنها یازدهم سپتامبر سرآغاز عصر جدیدی تلقی می گردد که در آن برخلاف دوران جنگ سرد، قدرت های بزرگ باید با یکدیگر همکاری کنند. بنابراین چین بنابر مصالح اقتصادی و امنیت انرژی خود، ‌در صدد است توسعه مناسبات با همه کشورها منطقه را دنبال کند و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست از طرفی دیگر این کشور برای افزایش قدرت چانه زنی خود با آمریکا می کوشد با کشورهای مخالف آمریکا از جمله ایران همکاری داشته باشد اما این مسأله به معنای جانبداری چین از ایران نبوده بلکه از آنجایی که چین اساسا کشوری امنیت گرا می باشد، هر کجا بین امنیت و رشد تضادی حاصل شود، چینی ها به تعبیر کنت کانتزمن رشد را فدا خواهند کرد.
از این رو می توان گفت که همکاری های هسته ای چینی با ایران نیز بیشتر از آنکه جنبه امنیتی داشته باشد، دارای جنبه اقتصادی برای این کشور است و این بدان معناست که از نظر چین فروش تسلیحات و همکاری هسته ای با ایران کمکی به تامین امنیت این کشور نمی کند و لذا اگر به خاطر این موضوع چین تحت فشار قرار گرفت می تواند همکاری های خود را متوقف و یا به موارد خاص محدود کند که نمونه آن در عدم همکاری چین با ایران در پروژه ساخت نیروگاه بود که به دلیل فشار آمریکا از آن صرفنظر کرد. همچنین موضعگیری های چین در شورای حکام آژانس در مورد برنامه های هسته ای ایران نیز از جمله سیاست های چین می باشد که اساسا تابعی از روابط این کشور با آمریکا می باشد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
-
|
۱۸:۵۱ - ۱۳۸۴/۱۰/۰۵
0
0
با تشكر از مطلب خوب و روشنگرايانه، به نظر مي رسد در اين نوشتار در خصوص زمينه هاي همكاري بين ايالات متحده و چين صحبت شده اما از پرداختن به وجه ديگر يعني زمينه هاي تضاد منافع اين دو بحثي به ميان آورده نشده است. حال آنكه مسائلي قابل توجهي در روابط دو كشور وجود دارد كه مي تواند در ميزان نزديكي دو كشور به يكديگر موثر واقع شود. همچنين به اين نكته نيز بايستي توجه شود كه در دنياي كنوني صرفا اين چين نيست كه در پي نزديكي به ايالات متحده است بلكه واشنگتن نيز قدمهاي چندي براي نزديكي به چين برداشته است. در بحث مربوط به ايران و چين نيز به نظر مي رسد بحث همكاري اين دو كشور، صرفا به بحث هسته اي و انرژي محدود شده حال آنكه مسائل ديگري در روابط دوجانبه ايران و چين وجود دارد كه بر پيچيدگي مسائل جهاني منطقه اي و دوجانبه افزوده است. در پايان بحث انتخاب بين امنيت و رشد اقتصادي براي چين بصورت ارجحيت مقوله اول بر دومي مطرح شده كه با توجه به تحولات اخير در سياستهاي كلي چين و بويژه اشاره نويسنده محترم به تداوم اصلاحات و درهاي باز نيازمند تامل بيشتري مي باشد.
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین