آفتابنیوز : جناب آقاي احمدي نژاد باوجود اينكه ما تاكيد پي در پي رياست محترم جمهوري را در عرصه سياست مبني بر «شفاف سازي» و«ابهام زدايي» پيش رو داريم، شاهد يك واقعيت هستيم، گروهي از مسوولان و شخصيت هاي سياسي كه كما بيش متصل به دولت هم هستند نه تنها درصدد ابهام زدايي نيستند، بلكه عرصه سياست را با انبوهي از مسائل پيچيده و مبهم آلوده مي كند.ارزيابي شما از اين جريان چيست؟ آيا اين جريان بازوان اجرايي همان جريان سوم است يا اينكه همه ردپايي كه از اين جريان در حوادث زنجيره اي مشاهده شده اتفاقي و ناگهاني است؟
از اوايل انقلاب افراد خاصي در دستگاههاي اقتصادي و اجرايي مستقر شدند و سكان حركت اقتصادي جامعه را در دست گرفتند.گاه ديده مي شد كه تصميمهاي بسيار غلط و فاحشي كه همه نقص اين تصميمها را متوجه مي شدند به نظام اقتصادي كشور ديكته مي شد. از سوي ديگر گروهي با متمركز كردن افكار عمومي به كشمكشهاي بيهوده سياسي ازتوج جامعه به اين خطاهاي فاحش جلوگيري مي كردند.
اين در حالي بود كه خود اينها طراح و مجري عمده برنامه هاي اقتصادي بودند.آنها فضاي كشور را به كشمكشهاي سياسي آلوده مي كردند. غلط فاحشي كه ابتدايي ترين عقلهاي اقتصادي هم تشخيص مي دادند به ضرر اقتصاد كشور است، تحت پوشش اين فضاي آلوده كاذب پنهان مي شد و از نظرها دور مي ماند.همين جريان در دوره آقاي هاشمي باز هم متولي برنامه ريزي هاي اقتصادي كشور بود.در اين دوره هم باز مي بينيم انتقادات متين و منطقي به برنامه هاي اقتصادي با تبليغات سنگين سياسي مواجه مي شد.
امروز هم كه هيچ برنامه خاص اقتصادي در كشور اجرا نمي شود، يك ركورد كامل اقتصادي بر كشور حكمفرماست، باز مي بينيم فضاي سياسي، اين بي برنامگي را پوشش مي دهد و اذهان را از نواقص و فجايعي كه در ميدان اقتصاد اتفاق ميافتد دور مي كند.
به نظر من همه اين امور براي يك هدف انجام مي گيرد و آن هم ناكارآمد جلوه دادن حكومت اسلامي است. به هر حال در دوران 8 ساله جنگ تحميلي زحمت زيادي كشيده شد؛ دوران جنگ دوران سختي بود؛نظام خدمات ارزشمندي را انجام داد، اما عناصري كه بعدها گردانندگان «كارگزاران» و «مجاهدين انقلاب اسلامي» طراحان اصلي سياست هاي اقتصادي دوره آقاي موسوي بودند در مقابل انتقاد به برنامه هاي اقصادي ، بحث «چپ» و«راست» ،«مستضعفين» و «سرمايه داران» را مطرح كردند.آيا تقسيم فضاي كشور به يك فضاي دوقطبي سياسي براي اين نبود كه افكار عمومي رادرگير يك بحث سرگرم كننده كاذب كنند و از توجه مردم نسبت به نواقص جدي برنامهريزي در عرصه اقتصاد جلوگيري كنند. چه كساني براي تخريب وجهه نظام اسلامي فضاي سياسي كشور را به دوقطب سياسي تبديل مي كردند و منظر اين قطب بندي به طور بسيار سطحي به مسائل اقتصادي نگاه مي كردند.
در همان دوران بسياري از منابع مالي و فرصت هاي ارزشمند اقتصادي از دست رفت. همين ها باز هم گردانندگان اقتصادي دولت آقاي هاشمي شدند.در اين دوره بازهم مي بينيم همين فضاسازيهاي كاذب ايجاد مي شود.عينا همين طور اتفاق مي افتد.
من يادم هست در جلسه استانداران، در سال 74، در مشهد هنگامي كه آن بحران ارزي در كشور پيدا شد، بعضي از استانداران به اين سياست ارزي گروه كارگزاران بشدت انتقاد كردند.اين سياستها را خيانت به اين ملت دانستند و تاكيد مي كردند؛اهداف اين سياست چرا شفاف نيست؟چرا سياست ارزي دولت برنامه درستي ندارد؟اين كارگزاران اقتصادي دستورات اقتصادي ديكته شده كجا را به اجرا درمي آورند؟
استانداران طرفدار كارگزاران به آنها حمله ور شدند و آنها را ضد سازندگي،ضد توسعه و... ناميدند.اين تبليغات عليه كساني صورت مي گرفت كه شبانه روزي در حال سازندگي بودند.
كساني خودشان برنامه هايي را ارائه مي دادند كه اين برنامهها بيانگر ناكارآمدي بود.برنامه هايي براي نظام در بخش اقتصاد ارائه مي دادند كه مهمترين دغدغه مردم است.همين ها با فضاسازيهاي كاذب سياسي از توجه تصميم گيران و مردم به معضلاتي كه اينها به وجود مي آورند جلوگيري مي كردند.
آقاي دكتر آيا اين گروه مورد نظر شما تلاش خود را به عرصه اقتصاد متمركز كرده بود يا در بخشهاي ديگر هم اين برنامه را در پيش داشت؟
در بخش سياسي هم همين طور بود.اگر شما به تلاش آمريكا براي تخريب وجه نظام اسلامي ايران نگاه كنيد، مي بينيد در اين 20 سال دو- سه محور را براي مقابله با ايران پوشش داده اند.ايران را ضد آزادي، ضد مردم، ضد حقوق بشر و... معرفي مي كنند. اين دو جريان داخلي، خوراك تبليغاتي كامل و وافي را براي آمريكاييها فراهم مي كرد.وقتي آمريكاييها از ضديت ايران با حقوق بشر حرف مي زنند، مي بينيد در داخل هم افرادي بهانه لازم را فراهم مي كنند.
يعني اول روزنامه اي در داخل خبر از ضديت ما با حقوق بشر مي دهد، بعد اين خبر در آمريكا بزرگ مي شود؟يا اينكه خود دست اندركاران اين دو جريان به نقض حقوق بشر دست مي زنند كه خوراك تبليغاتي درست بشود؟
اينجا بحث پوشش سياسي دادن مطرح است نه عملكرد.شما روزنامه سلام را از سال1370 به بعد مطالعه كنيد.اين روزنامه اغلب نكاتي را كه بزرگ مي كند مورد توجه و مستند گزارشهاي آمريكا قرار ميگيرد.خبر از «ضديت با آراي مردم»، «ضديت با حقوق بشر» و «نقص آزادي مردم» را دقيقا براساس گزارشهاي مستند شده آمريكا از روزنامه هاي داخلي ارائه مي دهد.
يك وقت بحث از آقاي كرباسچي يا آقاي كديور در دادگاه است. حرفهايي كه آمريكاييها درباره اين دو مي زنند در اين روزنامه بازتاب مي يابد.وقتي آقاي عبداله نوري يا كديور در دادگاه هستند حرفهايي را در دادگاه مي زنند كه آمريكاييها تبليغ مي كنند.
«حكومت استبدادي» «نبود آزادي بيان در كشور» آن چيزي است كه آمريكاييها روي آن تبليغات كردهاند و دقيقا همان چيزي است كه اين دو در دادگاه بزرگ ميكنند، بعد رويش تبليغات مي كنند، در سطح وسيع، كتاب برايش چاپ مي كنند و ... تا اينكه حرف آمريكا در كشور ما جا افتاد.
رفتاري كه اين گروه اين جريان در انتخابات خبرگان دوم و همين خبرگان سوم داشتند، دقيقا آن چيزي را در كشور تبليغ مي كند.«نظام رهبري با انتخاب خبرگان غير دموكراتيك است» حرفي بود كه دشمن در بيرون مي زند و اينها در كشور. حتي در انتخابات مجلس چهارم هم اگر يك بررسي آماري شود و حرفهاي اين جريان طبقه بندي شود، به همان حرفها و در همان سطح ميرسيم كه آمريكا در بيرون مي گويد.
توجه شما بر اين نكته است كه آنچه استكبار جهاني مي خواهد در بيرون بگويد اينها در داخل مي گويند؟
نه تنها آنچه را كه او در بيرون مي گويد اينها در داخل مي گويند، بلكه بخش قابل توجهي از خوراك تبليغاتي آنها را در داخل فراهم مي كند.راديوهاي آمريكايي باز آن چيزي را كه اينها در داخل مي گويند به عنوان صداي مردم ايران مخابره مي كنند.وجه اول قضيه تبليغ روي ناكارآمدي نظام بود كه خب ما مي بينيم همين جريان نبض اقتصادي كشور را در اختيار خود گرفته بودند.پس از اتفاقات اول انقلاب و استقرار دولت آقاي مهندس موسوي تاكنون تقريبا تمام برنامه ريزيها براي اقتصاد كشور دست همين«تيم» بوده است كه اغلب عناصرش يا جزو كارگزاران هستند يا جزو «سازمان مجاهدين انقلاب».
افرادي كه خارج از اين «تيم» به دستگاه اقتصادي راه يافته باشند، خيلي كم هستند اگر آنها هم به اين دستگاه راه يافتهاند اصل ساختار و اصل اداره امور اقتصاد دست اين «تيم» بوده است و نتوانستهاند در ميان قدرت اين «تيم» تحولي ايجاد كنند اين «تيم» ناكارآمدي نظام را اين جور جلوه مي دادند و باز هم عناصر همين «تيم» خوراك تبليغاتي دشمن را اين جور فراهم مي كردند.باز هم «تيم» با ايجاد فضاي كاذب سياسي و قطب بنديهاي كاذب سياسي پشت صحنه «چپ» و «راست» عملكرد مخرب و ناقص خود را دور از نظاره ها و در هاله اي از ابهام پنهان مي كرد.
وقتي نسبت به اقتصاد كشور اعتراض مي شود، وقتي كارشناسان اقتصادي فرياد مي زنند كه چرا ما حتي ناخنگير را هم بايد با دفترچه تقسيم بكنيم با شلوغ كردن فضا اين انتقاد كارشناسانه را فرياد سرمايه دار، ضد مستضعف و ضد پا برهنه مي نامند.
نمي خواهم حالا از فرجام عملكرد همه آنها كه شعار حمايت از مستضعف را سر داده بودند خبر بدهم.نمي خواهم از وضع كنوني مالي و اقتصادي آنها خبر بدهم.آنها بازار ما را متلاشي كردند و شركتهاي ميلياردي بزرگي تاسيس كردند كه نه ماليات مي دهند، نه اسم و رسمي براي شركتهاي خود دارند و نه... يك دفتري كه حتي تابلو هم ندارد، براي اين شركتها درست كرده اند كه پشت سر اين تابلو معاملات بزرگي رخ مي دهد، من اصلا در پي باز كردن وضع كنوني آن حاميان دروغين مستضعف نيستم، اما اين امر براي من يقين شده است كه با آن فضاسازيهاي بيهوده سياسي اصل اقتصاد را در حاشيه نگه مي داشتند و اجازه نداند مردم بفهمند چه بلايي برسر اقتصاد كشور آمد.
در دوره سازندگي هم باز همين طور بود.باز عده اي از همين«تيم» كه در كارگزاران نيز هستند سكان اقتصاد كشور را در دست دارند و اين پرسشهاي سياسي را بر عملكرد اقتصادي حاكم? مي كنند،امروز هم اين روند ادامه دارد.اين «وجه» اول همان وجه ناكارآمد كردن نظام است، اما در «وجه» تخريب چهره نظام در مسائلي مثل «حقوق بشر» ، «آزاديهاي مردم» و «آراي مردم» رفتار خاصي در دوره سازندگي ادامه مي يابد؛ يعني هر جايي كه دشمن اشاره دارد آراي مردم نقض شده است.از اين مجموعه و از اين تيم يك «كد» گرفته شده است.در اين سه ساله دولت آقاي خاتمي هم اين كدسازي براي دشمن ادامه دارد.در بررسي «قتلهاي زنجيره اي» ، «كوي دانشگاه» ،«ترور آقاي حجاريان» و «انتخابات خبرگان دوره سوم» رد پاي اين «تيم» را براي كدسازي شاهد هستيم.
تمام اين فعاليتها در جهت تخريب چهره نظام و تلاش براي تكميل وجه دوم عوامل جريان سوم است.من به عنوان كسي كه در اين كشور زندگي مي كند نمي توانم باور كنم كه همه اين حوادث اتفاقي كنار هم قرار بگيرد.مخصوصا وقتي كه مي بينيم جريان«كارگزاران» و «مجاهدين انقلاب» كاملا هماهنگ عمل مي كند.
اگر ممكن است اين هماهنگي مورد نظر خود را بيشتر باز كنيد اين دو گروه ظاهرا در دو نقطه مقابل قرار دارند. ظاهرا اينجوري است، اما شما ببينيد كارگزاران تصميمات غلط اقتصادي مي گيرند، مجاهدين انقلاب اين را بهانه مي كنندو فحش مي دهند، اما به كارگزاران فحش نمي دهند، به روحانيت فحش مي دهند، به حزب ا... فحش مي دهند.در صورتي كه اقتصاد كشور را آنها پايه گذاري كردند و اينها اداره مي كنند. صنايع سنگين را آنها ايجاد كردند، واردات ماشين را آنها شكل دادند. ارز كشور را آنها روي مونتاژ متمركز كردند و اينها ادامه دادند، اما فحش اين خرابيها را حزب ا...، انقلاب و روحانيت مي خورد!بعد همه همين حزب اللهي ها را با چوب جناح راست مي رانند.اين حزب اللهي ها و يا اصلا مجموعه جناح راست(من اصلا تقسيم بندي راست و چپ را قبول ندارم و اين قضيه را باز خواهم كرد)كي تصميم گيرنده اقتصاد كشور بوده اند؟ هيچ گاه اينها متولي اقتصاد كشور نبوده اند، اما مسوول اين نابسامانيهاي اقتصادي حزب اللهي ها(!) و نيروهاي ارزشي (!) معرفي مي شوند.
شما ببينيد نظام اين قدر به «ضديت با جمهوريت» متهم شد. حجم مقالاتي كه در روزنامههاي همين «جريان» منتشر شد تا نظام به «ضديت با جمهوريت» متهم شود از حجم تبليغاتي كه آمريكاييها در اين زمينه انجام مي دهند كمتر نيست(!)
يعني شما عملكرد روزنامه هاي زنجيره اي و محفلي را هم راستاي فضاسازي همين جريان مي دانيد؟ بله! اين روزنامهها هر كسي كه بلد بود نظام را مخالف آزادي،جمهوريت، دموكراسي و ... معرفي كند، جمع كردند تا عقده هاي استكبار را بر سر اين مردم خالي كنند.وقتي به عقبه همين روزنامه ها بر مي گيرديم شروع كننده روندي را كه اين روزنامه ها در پيش گرفته بودند، خواهيم يافت.از پنج سال پيش روزنامه «همشهري» با مديريت آقاي كرباسچي و روزنامه «ايران» با مديريت آقاي وردي نژاد اين روند تبليغات را آغاز كردند.يكي از اين روزنامه ها را كارگزاران كنترل مي كند، ديگري را سازمان مجاهدين انقلاب، بقيه روزنامه ها هم اصلا زاييده اين جريان است.هم در تولد روزنامه ها هم در روند فعاليت اين روزنامه هااينها را پشت صحنه مي بينيم. عنصر كارگزاران در وزارت ارشاد مجوز روزنامه صادر مي كند، حمايت مالي براي اين روزنامه ها ايجاد ميكند، حمايت عاطفي و تبليغاتي از اين روزنامه ها به نمايش ميگذارد و اين روزنامه ها جرات مي كنند راهي را بروند كه «همشهري» و «ايران» نيمي از اين راه را طي كرده است.در جهت ناكارآمد جلوه دادن نظام مي بينيم مجموعه اي كه در درون حاكميت هست به گونه اي عمل مي كند كه شائبه يك هماهنگي را تقويت كرده است.
هنگامي كه به گذشته همين مجموعه برميگرديم نكته هاي جالب توجهي پيش روي ماست. سران كارگزاران آقايان «نوربخش»، «كرباسچي» و «مهاجراني» پيش از انقلاب كجا بوده اند.سابقه اينها براي مردم ناشناخته است.الان شما اگر بخواهيد سابقه آقاي «كروبي« با آقاي «مهدوي كني» را مطالعه كنيد ابهامي در اين سابقه نمي بينيد اما سابقه سران كارگزاران از پيش از دولت موقت معرفي نشده است.همين طور مجاهدين انقلاب بسياري از نيروهاي مجاهدين انقلاب براي مردم ناشناخته است.گروهي كه در راس امور، در راس تصميم گيريها بوده ، عمل سازماني و تشكيلاتي هم دارند، براي مردم شناخته شده نيستند.مثل آقاي تاج زاده ايشان عضو سازمان مجاهدين انقلاب است و مسوول ستاد انتخابات كشور.اين بايد براي مردم روشن شود كه آقاي تاج زاده چرا با سفير آلمان درباره انتخابات صحبت مي كند.
در كنفرانس صهيونيستي برلين هم نقطه ابهام بسيار است. اين ارتباط بين برگزار كنندگان و شركت كنندگان چگونه برقرار شد؟ چه كسي هماهنگيهاي لازم را بين برگزاركنندگان و شركت كنندگان ايجاد كرد؟هزينه رفت و برگشت شركت كنندگان را چه كسي داد؟
كنفرانس كه اوج توهين را به اين نظام، به اين ملت و به مقدسات اين مردم داشت آيا شايسته محكوم شدن نيست؟چه عواملي اجازه نمي دهد وزارت امورخارجه ما با اقتدار در برابر اين كنفرانس بايستد. 5/3 ساعت فيلم كنفرانس را وقتي مي بيند در تمام اين مدت يك عده به جمهوري اسلامي ناسزا مي گويند، اما وزارت امور خارجه ما يك بيانيه عليه اين شعارهاي خفت بار صادر نمي كند(!)
از سوي ديگر سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي دربرابر موج محكوميت ملي كه اين مردم دربرابر اين كنفرانس صهيونيستي به نمايش گذاشته اند مقاومت مي كند.عنصر اين سازمان در وزارت كشور با راهپيماييهاي مردمي – دانشجويي مخالفت مي كند.او همان كسي است كه گزارش درباره انتخابات با سفير آلمان صحبت مي كند.
از سوي ديگر وقتي بدنه كارگزاران كنفرانس را محكوم مي كند سران كارگزاران بيانيه حزب را پس مي گيرند(!) كرباسچي و مهاجراني دربرابر موج مخالفتي كه نيروهاي ارزشمدار كارگزاران به راه انداخته اند مقاومت مي كنند(!)آيا همه اين رفتارها اتفاقي است؟ آيا يك هماهنگي بين سران كارگزاران و مجاهدين انقلاب را نشان نمي دهد؟
رد پاي عناصر اصلي همين دو گروه پشت صحنه كنفرانس و مقابله با احساسات پاك مردمي هست.آيا همه اين هماهنگيها از روي جهل و اتفاق پيش آمده است؟ آيا حمايت سازمان خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران، روزنامه ايران،روزنامه هاي زنجيره اي و وروزنامه همشهري از شركت كنندگان كنفرانس اتفاقي است؟ نقش آقاي امين زاده معاون وزير خارجه و عضو سازمان مجاهدين انقلاب در اين حوادث چيست؟
خيلي بايد خودمان را فريب بدهيم تا همه اين جريان را يك هماهنگي اتفاقي بدانيم. حالا در اين كنفرانس چه اتفاقي افتاده است؟كنفرانسي است كه عقبه صهيونيستي آن افشا شده است.كنفرانسي است كه حداكثر توهين به نظام مردمي ما در آن رخ داده است و كنفرانسي است كه 20 سال نظام و مردمي ما را زير سوال برده است.حالا وقتي 20 ساله كشورمان را مرور مي كنيم ناكارآمديهاي نظام ما حاصل عملكرد «تيم» و «جرياني» است كه نبض اقتصاد كشور در دستش بوده است.در اين كنفرانس همين 20سال زير سوال رفته، 20 سالي كه
ناكارآمديهايش را يك جريان ساخته و مدام با فضاسازي سياسي سعي در پنهان كردن آن داشته است.حالا همين جريان جرياني است كه از شركت كنندگان در اين كنفرانس حمايت ميكند؛ از پروژه شفاف سازي صداوسيما در برابر اين كنفرانس عصباني است.
شما به تقسيم بندي چپ و راست اشاره كرديد و تاكيد داشتيد كه اين تقسيم بندي را هم قبول نداريد.نكته در اينجاست كه ما الان دو جناح سياسي فراگير داريم كه احزاب و گروههايي را زير مجموعه خود دارند، در مقاطع خاصي مثل انتخابات هم به تعامل سياسي مي پردازند.با تمام ين تقسيم بندي ها و تعامل ها چه مي كنيد؟
اينها از واقعيتهاي فضاي سياسي كشور ماست كه وجود خارجي و عيني يافته است.براي همه هم ملموس شده است.
وقتي داستان چپ و راست مطرح مي شود اين جريان بهتر مي تواند خود را پنهان كند. اين تقسيم بندي بزرگترين ضربه ها را به اصل نظام وارد كرده است.همين جريان پشت اين تقسيم بندي است تا خود را پنهان كند.هر چقدر رهبران ارزشمدار گروههاي سياسي، حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري مي فرمايند كه اين تقسيم بندي اصالت ندارد باز همين جريان پايش را توي يك كفش كرده كه چنين چيزي هست،چرا؟! اينها نمي خواهند اين تقسيم بندي كاذب از بين برود، چرا كه همين تقسيم بندي موجب ناكارآمدي نظام و موجب رشد نيروهاي ضد انقلاب شده است. در دامن همين تقسيم بندي عقبه اين جريان رخ نمود.جريان سوم كه هماهنگ كننده اين جريان بود، خودش فرصت يافته است كه به ميان بيايد و فعاليت علني كند.براي همين است كه اين جريان پافشاري مي كند بر اين امر كه اين تقسيم بندي چپ و راست وجود خارجي دارد.ما بايد جامعه را با اين تقسيم بندي اداره كنيم.جامعه بايد به قرمز و آبي تقسيم شود و...
اما در پوشش همين تقسيم بندي چپ و راست نوك تيز حملات كارگزاران و مجاهدين انقلاب به سمت علما و حزب اللهي هاست.هر وقت اين تقسيم بندي كمرنگ شده اينها به تبيين و ترسيم دوباره آن پرداخته اند.شما تحرك آنها را پس از جلسات مشترك رهبران ارزشمدار جامعه شاهد بوديد. پس از اينكه جامعه مدرسين ، مجمع روحانيون جامعه روحانيت جلسه مشترك تشكيل مي دادند اينها در روزنامه هاي خودشان شروع مي كردند به جوسازي عليه اين نشستهاي دوستانه داد و فرياد راه مي انداختند، تبليغ مي كردند كه آقا! اين همدلي ايجاد نخواهد شد!اين جلسه تنها يك احوالپرسي ساده است و ... آيا اين تلاش اتفاقي است؟
گروهي كه يك زمان صددرصد ضد آمريكايي بود؛فرياد مي زد اگر اسم آمريكا را بدون لفظ جنايتكار به كار ببريد بايد دهانتان را آب بكشيد، الان سردمدار برقراري رابطه ذليلانه و خفت بار با آمريكا شده است.هشت سال پيش عناصر اصلي كارگزاران سردمدار اين رابطه بودند.
اين بيانيه كه اخيرا سازمان مجاهدين منتشر كرده است جوري تنظيم شده كه نوكرهاي دست هشتم آمريكا هم اين طوري در برابر آمريكا زانو نزده اند (!) همين ها زماني كه عناصر كارگزاران مبلغ رابطه با آمريكا بودند خود را پرچمدار مبارزه با آمريكامي دانستند. صحبتهاي مادلين آلبرايت جز توهين چيزي براي ملت ما ندارد. يك جمله گفته است كه ما در برهه ملي شدن صنعت نفت مقابل مردم ايستاده ايم. در كنار همين جمله باز بارها توهين و افترا به اين ملت را روا دانسته است، اما همين اعضاي سازمان مجاهدين اين يك جمله را نقطه عطفي دانسته و راه افتاده اند كه بايد با آمريكا رابطه برقرار كنيم.اين يك جمله چه تضميني براي آينده رابطه با آمريكاست؟ الان روزنامه «هم ميهن» به مديريت آقاي كرباسچي از يك سو و روزنامه «صبح امروز» و روزنامه هاي زنجيره اي و روزنامه ايران با مديريت عناصر سازمان مجاهدين مبلغ رابطه با آمريكا شده اند(!)خودشان هم مي دانند كه اين تبليغ خلع سلاح كردن انقلاب در برابر دشمن اين ملت است.
باز به عقب برمي گرديم يك بار بعد از انقلاب ما توسط يكي از عناصر مجاهدين انقلاب و با واسطه الجزاير با آمريكا مذاكره و قراردادي به نام بيانيه الجزاير منعقد شده است.
از اين مذاكره و قرارداد چه سودي حاصل ملت ما شده است. چرا يك بار به طور شفاف و علني و دقيق دستاوردها و خسارتهاي اين قرارداد مورد بررسي قرار نمي گيرد تا حاصل اين نوع مذاكرات و روابط آشكار شود.
هريك از دو بازوي اين جريان خود را زير پوشش يك جناح پنهان كرد، اما آن موقع كه لازم بود هماهنگ با يكديگر عمل كردند. وقتي هم از ناكارآمديها سخن به ميان مي آمد هر دو نيروهاي ارزشي، علما، روحانيون و حزب اله را متهم مي كردند اين هماهنگيها بازگوكننده يك مركز هدايت مشترك است.آيا اين هماهنگي بازگو كننده يك مركز هدايت مشترك نيست؟ آيا اين هماهنگيها را جريان سوم برقرار مي كند؟ آيا اينها با جريان سوم گره خورده اند و همه يك مجموعه اند؟ اينها نكته هايي است كه پاسخ آنها را آرام آرام خواهيم يافت.
وقتي در جريان ترور آقاي حجاريان نهضت آزادي متهم مي شود. چرا سازمان مجاهدين عصباني مي شود؟ چرا اين سازمان به دفاع از نهضت ملي بيانيه مي دهد؟ اين گروه غير قانوني خودش به مدد فضاي تساهل و تسامح، ارگان غير رسمي دارد چند روزنامه دارد. خودش در پناه سياستهاي توسعه سياسي برأت انتشار بيانيه رسمي دارد. چرا بايد سازمان مجاهدين به دفاع از او برخيزد؟
ملت پاسخ به اين «چرا» ها را مطالبه خواهد كرد.
اين انقلاب كارهاي بزرگي انجام داده است. پيشرفت در عرصه عمران و اقتصاد چيزي نيست كه از عهده فرزندان انقلابي اين ملت خارج باشد.نتيجه برنامه هاي غلط اقتصادي سازمان مجاهدين و كارگزاران براي كساني كه الفباي اقتصاد را مي دانند از ابتدا آشكار بود، اما فضاسازيهايي كه در پناه چپ و راست بازي راه افتاد فرصت نداد كه آگاهان امور حقايق را براي مردم بازگو كنند. وقت آن است كه مردم عوامل اين ناكارآمدي را شناسايي كنند.ما در قاموس اسلام، در حكومت پيامبر اسلام، در حكومت پيامبر اسلام صلوات الله عليه و حكومت اميرمومنان (ع) چيزي به اسم چپ و راست نداريم.در هيچ جاي قرآن هم اثري از اين چپ و راست بازيها نيست، چرا اين حضرات اصرار دارند كه جامعه بايد «قرمز» و آبي باشد؟
آقاي دكتر برنامه بعدي اين جريان چيست؟ ما يك سال ديگر انتخابات رياست جمهوري را در پيش داريم. اين جريان شعارهاي رئيس جمهوري را دستمايه خود قرار داد و مخالفان خود را با چوب اين شعارها به حاشيه راند،تا جايي كه آقاي رئيس جمهوري در برابر اين رفتارها مقاومت كرد و يكبار صريحا اعلام مي كند «توسعه سياسي چيزي نيست كه هركسي هر غلطي دلش ميخواهد بكند، يكبار اصلاحات را در چارچوب نظام تبيين مي كند، يكبار جامعه مدني مورد نظرش را جامعه برخاسته از مدينة النبي معرفي مي كند و تلاش مي كند تا در برابر سوء استفادهايي كه از شعارهايش مي شود بايستد.در مقابل كنفرانس برلين موضع صريح مي گيرد. اگر كم كاري وزارت ارشاد در مقابل روزنامه هاي زنجيره اي را مي بيند اعتراض مي كند. حتي آقاي عابد را مسوول نظارت بر روزنامه ها مي كند.اين روند به جايي رسيد كه اين جريان از بهرهبرداري از رئيس جمهوري نااميد شده است. صريحا و حتي به خود خاتمي اعلام مي كند كه «ما تو را از قطار اصلاخات پياده خواهيم كرد» ، «خودمان تو را آورده ايم، خودمان هم تو را برمي داريم و ...»ما اين فضا را پيش رو داريم. آينده نه چندان دور هم پيش روي ماست و ملت آماده ميشود كه انتخابات رئيس جمهوري هشتم را برگزار كند.آيا آنها خواهند توانست باز هم زير سايه آقاي خاتمي به تحركات خود ادامه دهند يا نااميد از ايشان مهاجراني را از درون خود به پيشگاه انتخابات مردم خواهند فرستاد؟
اين جريان هيچ اعتقادي به خاكميت روحانيت ندارد.آقاي «ك» حيات سياسي اش را مديون حمايتهاي آقاي هاشمي است.حتي آزادي اش را مديون اوست.حتي كاهش مجازاتهايش را مديون اوست.اما اكنون در مقابل آقاي هاشمي موضع مي گيرد.بد نيست سابقه اين آقا را در اصفهان مرور كنيم.بايد سابقه ايشان را در دوره اي كه باند مهدي هاشمي در اصفهان يكه تاز بود مطالعه كرد.آقاي «ك» الان به اين نتيجه رسيده است كه دوره مخفي شدن پشت محبوبيت آقاي هاشمي پايان يافته است.
از آن طرف آقايان «مشاركتي» به اين نتيجه رسيده اند كه با آقاي خاتمي نمي توانند نيات خود را پياده كنند.
ما مي خواهيم يك تعريض به ايده شما بزنيم. تنها بخشي از «مشاركت» و «كارگزاران» چنين برخوردي با آقاي خاتمي خواهند داشت. براي مثال آقاي سيد محمدرضا خاتمي و تعدادي ديگر از اعضاي مشاركت همان دغدغه هايي را دارند كه آقاي خاتمي دارد و همان دغدغههايي را دارد كه نيروهاي ارزشمدار جامعه دارند. در كارگزاران هم ما نمي توانيم همه را با يك چوب برانيم.براي تعدادي از آنها احترام به حقوق مردم،ارزشهاي مردم، معشيت مردم و ... مهم است. تاكيد من روي تاثيرگذاران اين گروهها و احزاب است.در مشاركت، سازمان مجاهدين،در كارگزاران غلبه تصميم گيري با كساني ديگر است.اين يك كار سازمان يافته است. در قضيه برلين، كميته سياسي كارگزاران اين كنفرانس را محكوم مي كند و چهره تصميم گيران اصلي كارگزاران آشكار مي شود.
كرباسچي بيانه را پس مي گيرد.آدمي كه كوچكترين دلبستگي اي به انقلاب ندارد وقتي توهين به جامعه ايراني را در اين كنفرانس مي بيند به رگ غيرتش بر مي خورد، اما آقاي كرباسچي بيانيه حزبش را پس مي گيرد و حاضر نمي شود يك موضع ارزشي را از اصولگرايان حزبش تحمل كند.
آيا كساني تصميم گيرنده اين جريان هستند كه چهره شان براي مردم ناشناخته است؟چرا هنوز همه اعضاي مركزيت سازمان مجاهدين براي اين مردم شناخته شده نيست.شما تنها چند نفر را مي بينيد غير از اينها و دو سه نفر ديگر چه كساني در نشستهاي اين سازمان تصميم مي گيرند؟
هيچ يك از متفكران اسلامي و انديشهمندان سياسي چيزي به نام چپ و راست را به رسميت نشناخته اند، اما اينها اين تقسيم بندي را ترسيم كرده اند و خود را منتصب به جناحها كرده اند.
اما برنامه بعدي اين جريان مهم است.برنامه بعدي چيست؟
عرض كردم، به نظر مي رسد اينها اعتقادي به روحانيت ندارند. اگر توانستند روحانيت را از سياست جدا مي كنند. اگر نتوانستند افرادي مثل اين اشكوري را سر كار مي آورند كه از روحانيت تنها لباسش را به تن دارد.
نتوانستند يك گام عقب نشيني مي كنند، اما برنامه آنها بيرون كردن روحانيت از صحنه است. اينها در برنامه شان رسما اعلام كرده اند كه ضمانتهاي اسلامي بودن و مردمي بودن قانون اساسي را «اصلاح(!)» مي كنيم. ولايت فقيه را بردارند،مردم را از صحنه خارج كنند و اداره امور را تقديم دشمن انقلاب كنند.
حرفهايشان را هم در اين مدت در روزنامه يشان زده اند گفته اند كه كجاهي قانون اساسي بايد حذف كنيم.
آنها در پي بريدن اقتدار روحانيت هستند.نيروهاي مسلح را تضعيف مي كنند،شوراي نگهبان را زير سوال مي برند.به قوه قضائيه حمله مي كنند و اگر كسي مثل آقاي هاشمي و آقاي خاتمي ديگر پناهگاه خوبي براي آنها نباشد در مقابل آنها هم مي ايستند.
من اميدوارم شخص آقاي خاتمي كه در جريان امور هست، شخص آقاي هاشمي كه كارگزاران در پناه او رشد كردند از اين منظر به مسائل نگاه كنند و اگر به يافته هاي بهتري دست يافتند در برخوردشان با اين جريان تجديد نظر كنند. ضمن اينكه شواهد نشان مي دهد كه اين تجديد نگاه از سوي هر دوي اين بزگواران اتفاق افتاده است و من اميدوارم نيروهاي ارشمدار و علاقمند به انقلاب و نظام كه با اين جريان در قالب احزاب و گروهايشان همكاري دارند، يكبار ديگر رفتار اين جريان پنهان را مرور كنند.
پيوند خود را با قانون، مردم و اسلام محكم كنند خود به خود پيوند آنها با جريان سوم قطع خواهد شد. اگر همه با اين معيارها رفتار خود را تنظيم كنند كشف عوامل پنهاني جريان سوم دشوار نيست.ضمن اينكه شما مطبوعاتيها و روزنامه نگاران مي توانيد در افشاي چهره اين عوامل نقش به سزاي داشته باشيد. اگر مطالبات واقعي مردم در نشريات منعكس شود،اگر پرسش جامعه نسبت به مسائل جدي و عوامل ايجاد اين ناكارآمديها منعكس شود، افشاي اين جريان دشوار نيست.