آفتابنیوز : بدون شك در دوره پنجم مسابقات ليگ برتر ايران هيچ تيمي به اندازه پرسپوليس حاشيه ساز نبوده است.
مشكلات مالي، تغيير كادر فني و تركيب هيئت مديره، اعتراضها و دو دستگي تماشاگران، درگيري بازيكنان و ... از جمله مشكلات مشهود اين تيم در فصل جاري بود، اما مسائل و شكستهاي پرسپوليس با دورههاي گذشته تفاوت چشمگيري به خود گرفته بود.
تماشاگران افراطي پرسپوليس در جريان فصل و تا پايان هفته شانزدهم ليگ برتر، بارها سنت شكني كردند و بر خلاف عادت ديرينه خود در پايان هر شكست و ناكامي مقابل كاريزماي مقتدر خود، يعني علي پروين ايستادند تا از همان روزهاي آغازين زنگ خطر را براي مرد چشم تيله اي خود به صدا درآورند.
شماري از مردم كه سالها در ورزشگاه نام پروين را فرياد ميزدند، اين بار به چهره مخالف سلطان خود تبديل شده بودند، هر چند عدهاي كماكان قدم پس نگذاشتند و حتي پس از شكست تيم برابر استقلال، اشتباهات فردي را بر هر چيز ديگر ترجيج دادند و اجازه هتك حرمت به اسطوره قرمزها در ورزشگاه را ندادند.
پروين سالها با پرسپوليس زندگي كرده و در ميان مردم به ويژه هواداران سرخ پوش محبوبيت ويژهاي پيدا كرده است، اما اين بار به نظر ميرسد شرايط با گذشته متفاوت است.
تماشاگران جوان اين تيم در مقايسه به هواداران سنتي نسبت اكثريت به اقليت هستند، بنابراين نبايد به حفظ اقتدار گرايانه پروين چندان اميدوار بود.
تماشاگر جوان كنوني فوتبال اطلاعات چنداني از افتخارآفريني سال هاي گذشته پرسپوليس ندارند و فقط چيره گي بر حريفان برايش قابل فهم است؛ كاري كه تيم پروين در فصل جاري از رسيدن به آن ناموفق بود.
البته در ايران كمتر مربي وجود دارد كه به مانند پروين محبوبيت داشته باشد. بهتر است بگوئيم هيچ مربي به اندازه پروين در ورزش كشور به ويژه در فوتبال محبوب نيست، اما به نظر مي رسد تعلل مرد شماره 7 قرمزها در كناره گيري از پرسپوليس عواقب ناخوشايندي برايش در پي داشت.
تماشاگران و هواداران پرسپوليس بهترين دوران خود را به پروين تجربه كردهاند و بيشتر كارنامه قهرماني اين تيم با هدايت سلطان رقم خورده است، اما فوتبال امروز با دهه 60 و 70 تفاوت زيادي كرده است.
كسب نتيجه و پيروزي در ميادين بيش از مردم گرايي و اقتدار اهميت دارد. بنابراين از هفتهها پيش ميشد شكستن اقتدار سمبل نام آشناي پرسپوليس را حدس زد.
پروين پس از آنكه اعلام كرد تيمش بيمار است، مي بايستي روزهاي كابوس وار آينده را براي خود پيش بيني مي كرد.
فراز و نشيبهاي فراوان پرسپوليس اين تيم را به رتبههاي پائين جدول سوق داده بود و پس از هر شكست، علتي نامفهوم براي اين معلول معرفي شود.
عدم پرداخت حقوق بازيكنان، مشكلات مالي، ضعفهاي مديريتي و بيانگيزيگي بازيكنان اين تيم از جمله علت هايي بودند كه در فصل جاري بارها براي معلول ناكامي هاي پرسپوليس شناسايي شدند.
بدون شك انجام گفت و گو نميتوانست راه حل مناسبي براي برطرف كردن مشكلات تيم باشد؛ به همين علت عدهاي از چهرههاي سياسي و ورزشي با ورود به درون باشگاه و با ايجاد تغييرات هيئت مديره، در صدد حل معضلات پرسپوليس برآمدند.
درهفته هاي پاياني نيم فصل دور رفت، پروين با وجود كسب پيروزي در 3 مسابقه پياپي كماكان جايگاه متزلزلي داشت چرا كه در همين روزهاي نسبتا خوش پرسپوليس خبر ورود سنول گونش، سر مربي ترك تبار شرايط را دگرگون ساخت.
البته قدم سرمربي سابق تيم ملي تركيه چندان براي پرسپوليس خوش يمن نبود چرا كه با اتمام تعطيلات نيم فصل تيره روزي هاي قرمزها با ديگر شروع شد و با شكست اين تيم برابر سپاهان و فجر شهيد سپاسي جايگاه پروين به شدت متزلزل شد.
در فوتبال حرفه اي امروز كنار گذاشتن مربيان ناموفق امري طبيعي است، اما به نظر مي رسد قهرمان كشي به يكي از هنرها و خلاقيت هاي بزرگ تبديل شده است.
چشمهاي اشك بار پروين حرف و حديتهاي زيادي داشت. عدهاي آرزوي ديدن چنين لحظاتي را براي مرد افسانهاي پرسپوليس داشتند و به نوعي در انديشه انتقام از پروين بودند. انتقامي كه دلايل بي شماري در آن دخيل هستند.
بخش اعظمي از اين تراژدي به غفلت پروين باز مي گردد چرا كه از وي بيماري تيمش آگاه بود و هرگز به درمان آن مبادرت نورزيد.
پروين بايد زودتر پرسپوليس را ترك مي كرد تا به خودخواهي و تماميت طلبي خود از پرسپوليس محكوم نشود.
"بي معرفت ها" واژهاي نبود كه پروين صرفا به عوامل بيروني تيم ربط دهد، بلكه وي معتقد است كه بي معرفتهاي دروني بيش از بيروني ها غرورش را شكستند.
پروين در آخرين مصاحبهاش با انتقاد از عملكرد بي معرفت ها، به صراحت اعلام كرد كه ديگر به فوتبال باز نخواهد گشت و اين ملك به اصطلاح شخصي را به مديران نوين فوتبال مي سپارد.