آفتابنیوز : تابناک با این مقدمه نوشت: حیدر مصلحی وزیر اطلاعات در دولت پیشین (دهم) به تازگی در دومین همایش سفیران فرهنگی کمیته امداد، با طرح موضوع نفوذ جریانی عنوان کرده است: «در این دو نوع نفوذ، شبکهسازی داخل مردم انجام میشود. تغییر باورها، آرمانها، نگاه و تغییر سبک زندگی از جمله اقداماتی است که در این نوع نفوذ اتفاق میافتد ... .»
مصلحی که همچنان تصور میکند در جایگاه امنیتی است، با اشاره به ویژگیهای این نوع نفوذ، خاطرنشان کرده است: «پول و جاذبه جنسی، دو موضوع اصلی در این نوع نفوذ هستند. به عنوان مثال برگزاری کنسرت در شهرهای کوچک به این معناست که متأسفانه دشمن در این شهرها نفوذ داشته است».
این سخنان مصلحی در حالی مطرح میشود که در دو سال اخیر، چالش وسیعی برای برگزای کنسرتها - ولو کنسرتهای موسیقی اصیل و سنتی ایرانی - در بسیاری از شهرهای کوچک و حتی گروهی از شهرستانها وجود داشته و مجوز برخی از اجراهای زنده موسیقی که برای شهرستانها و شهرها از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ادارات کل استانی تابعه صادر شده بود، از سوی مقامات محلی لغو شد.
به این ترتیب اجراهای موسیقی - حتی اجراهای سنتی - در چندین شهر بزرگ و به طور عمده در تهران متمرکز شد و در بسیاری از شهرهایی که فاقد حداقل امکانات فرهنگی استاندارد هستند، امکان برگزاری یک کنسرت موسیقی سنتی یا پاپ فراهم نمیشود و در واقع نظر عدهای نظیر مصلحی، ساکنان شهرهای کوچک را عملا از امکاناتی که در اختیار پایتختنشینان و ساکنان برخی دیگر از مراکز استانهاست، محروم میسازد.
این گفتههای مصلحی به این معناست که اگر موسیقی به شهرهای کوچک بیاید، نفوذ فرهنگی رقم میخورد. اگر این امر نفوذ است، چرا دهها کنسرت موسیقی در دوران مسئولیت مصلحی در شهرهای کوچک برگزار شد و چرا هیچ کاری برای جلوگیری از نفوذ مورد ادعای مصلحی در آن دوران صورت نپذیرفت؟!
همچنین در مقابل، این پرسش وجود دارد که چرا همان موسیقی در شهرهای بزرگ و پایتخت جنبه نفوذی ندارد؟ آیا دیگر در این شهرها نفوذ صورت پذیرفته و نمیتوان جامعه را از نفوذ فرهنگی تهی کرد یا طرح چنین موضوعی صرفا برای تحت فشار گذاشتن مجموعه فرهنگی دولت است؟
گفتههای مصلحی شاید واضحترین نوع لوث کردن خودآگاه یا ناخودگاه مفهوم «نفوذ» است و این تصور را پیش میآورد که نکند خدای ناکرده برخی اشخاص در فضای کنونی کشور خواسته یا ناخواسته درباره مفهوم نفوذ فرهنگی آدرس غلط میدهند.
اتفاقا در مقابل چنین ادعایی ایجاد نارضایتی عمومی مستمر و پایدار در مردم شهرها با جلوگیری از دسترسی همه شهروندان ایرانی به امکانات و تفریحات فرهنگی و هنری که موسیقی نیز یکی از آنهاست، یکی از مصادیق نفوذ میتواند باشد؛ رویکردی که حداقل واکنش به آن، تهیشدن شهرهای کوچک از صاحبان سرمایه و متخصصینی است که برای دسترسی به تفریحات حداقلی نظیر کنسرت، پایتختنشین میشوند.
به این ترتیب با عدم امکان فراهم کردن حداقلهای رفاهی برای مردم که قابل تسری به سالن سینما و سایر ابزارهای فرهنگی حداقلی است، شهرهای کوچک به واسطه همین نوع برخورد، خالی از ظرفیتهای انسانی و اقتصادی میشوند و در بسیاری از موارد این ظرفیتها حتی به جای آنکه به کلانشهرهایی نظیر تهران منتقل شود، یکباره به خارج از ایران منتقل میشود.
منطقا باید صاحبان کار و سرمایه و متخصصین را در شهرستانهایشان نگه داشت اما وقتی حداقل امکانات نیز قرار است به اسم نفوذ از آنها دریغ شود و آنها توان انتخاب دیگر و مهاجرت به تهران را دارند، چگونه میتوان آنها را در شهرهای کوچکشان نگه داشت؟ با این تفاسیر آیا نباید تشریح ابعاد نفوذ را از این پس به اشخاصی سپرد که درک درستی از این مفهوم دارند؟