آفتابنیوز : امید بینیاز : نمایش دیوان غربی شرقی نوشته و کار محسن حسینی این روزها در تالار چهار سو تئاتر شهر به روی صحنه می رود. اثری که کارگردان آن در پی تجربه ای جدید است.
محسن حسینی سالها در آلمان تحصیل کرده است. او طی دهه های گذشته تجربه و دانش خود را در دو زمینه بازیگری و کارگردانی تقسیم کرده است. برای نگارنده این سطور که حدود دو دهه از نزدیک با آثار ایشان آشنایی دارد، تجربیات پر فراز و فرود او، همواره با خوانشی خاطره انگیز و نوستالژیک رقم می خورد.
با این حال هنرمندی که پنجاه درصد از ظرفیت های حرفه ای خود را به کارگردانی و پنجاه درصد دیگر را به بازیگری اختصاص داده؛ همواره در بوته نقد قرار می گیرد. زیرا از دید نگارنده؛ اگر برای یک بازیگر شاخص ظرفیتی صد در صدی وجود دارد. این ظرفیت در محسن حسینی صد و یک درصد است.
بازیگری که تا عمق استخوان نقش نفوذ می کند و بارها و بارها از پیکره شخصی حقیقی و حقوقی به نام محسن حسینی جدا شده و به تار و پود نقش تبدیل شده است! بازی های دهه گذشته او از «راز» و «پروانه های آسیایی» تا نقش های این دهه اش این ظرفیت را نشان می دهند. سال 91 در نقش هلاکو خان در نمایش خواجه نصیر الدین طوسی( سیاست خواجه) ظاهر شد.
اما بدون اغراق چه کسی در نگاه اول می توانست حدس بزند که بازیگر روی صحنه کیست؟ چون روی صحنه کسی غیر از هلاکو خان مغول حضور نداشت. شخصیتی که با ضرباهنگ پا روی کف صحنه می کوبید و در اثر این استارت فیزیکی ذره ذره روح سهمناک خان مغول را روی سن ظاهر می ساخت.
با همه این تفاسیر، ظرفیت های بازی این بازیگر در همه این سالیان مورد ارزیابی و توجه جدی قرار نگرفته است. هیچ وقت هم در امتداد دید مخاطبان کلان و گسترده نبوده است! روزگاری استعدادهای ناب تئاتر ایران با بازی در سریال های تاریخی، نکته های اسرار آمیز نقش را نشان می دادند. عزت الله مقبلی ها، فیروز بهجت محمدی ها، مهدی فتحی ها و... نمونه های مثال زدنی این دوره هستند. محسن حسینی در نسل های بعدتر، جزو کسانی بود که می توانست همین ظرافت های مینیاتوری بازی تئاتری را به معرض دید مخاطبان گسترده بگذارد. اما متأسفانه دوره او با روزگار افول سریال های تاریخی مصادف است.دیگر سربداران و هزار دستان و... به قصه ها و خاطره ها پیوسته اند. این تفاسیر در حالی جای بحث داشت که برای مخاطبی همچون نگارنده، هنرمندی مثل محسن حسینی مانند یک فردیت دیده می شود. بنابراین شاید دیدن نمایشی تک نفره با بازی و کارگردانی او به مراتب جذاب تر از نمایشی طولانی تر، با تعداد بازیگران بیشتر به نام دیوان غربی شرقی باشد.
محسن درباره نمایش اخیر خود به رسانه ها گفته: « این نمایش بر پایه رویا، حرکت و پرفورمنس بنا شده و گروه همسرایان نیز نقش پررنگی در اثر دارند. تابلو اول «دیوان غربی - شرقی» از آتلیه پیگمالیون مجسمه ساز معروف قبرسی آغاز می شود. پیگمالیون شبی خواب می بیند که ونوس به سراغش آمده است و کمک می کند که مجسمه هایش به حرکت درآیند. این مجسمه ها همان ۹ الهه های الهام هنر و شعر و موسیقی هستند که به غرب و شرق می روند و روی شانه های گوته و حافظ می نشینند. تابلو پایانی این نمایش بوستان نام دارد که اشاره ای به بخش پایانی کتاب گوته -خلد نامه- دارد.»
با این حال، دیوان غربی شرقی متنی التقاطی دارد. اگرچه ارجاع کارگردان به متن 1811 ولفانگ فون گوته است؛ اما بیشتر از گوته، متن خودِ حسینی است؛ با ردپای زبان آرکائیک ادبیات ایران، که از حکیم بیهقی آغاز و تا این اواخر به شاملو و بیضایی و دولت آبادی و حتی کمرنگترش به سید علی صالحی و شعر گفتار می رسد.
محسن حسینی عمدتاً عاشق زبان فاخر ادبی است. شاید مطالعه او از ادبیات کلاسیک ایران او را به این ایده ال ذهنی خود رسانده باشد؛ شاید هم سال ها زندگی در سرزمین فلسفه و موسیقی(آلمان) او را به زبانی شکیل- باشکوه علاقه مند ساخته است. ازسوس دیگر، بازخوانی مکررش از متون کلاسیک تئاتر یونان همواره او را در آستانه قرائت های پُست مدرنیستی قرار داده است. از این رو، نمایش دیوان غربی شرقی ترکیبی از همه این هاست و به قول خود کارگردان به اضافه نیچه! علاقه محسن حسینی به بزرگ ترین فیلسوف اروپا(نیچه) علاوه بر درونمایه کلام عمیق او، ناشی از یک چیز دیگر است؛ ریتم جنون آسای لحن نگارش نیچه ای که اتفاقاً مربوط به نیچه ی فیلسوف نیست. بلکه به نیچه ی موسیقیدان و فیزیولوژیست ربط دارد.
مردی که با تار و پود روحش موسیقی آلمان( از باخ و بتهوون تا دیگر نام آوران) را حفظ است؛ اما ایده ال های جهان نت را در واگنرِ موسیقیدان کشف کرده است!
این بخش از ذهن نیچه ای که ایده ال محسن حسینی است؛ با بخش بخش ایده الِ اجرایی او هم همخوانی دارد. او علاقه شدیدی به آنتونن آرتو از بزرگان تاریخ تئاتر تجربی دارد. اما علاقه اش به برداشت کلی از مکتب آرتویی (تئاتر شقاوت) نیست. بلکه شیفته جنون های ناگهانی و انفجاری سبک آنتون آرتو در توصیف لحظه ها و حس هاست. نکته ای که البته شاید آرتو هم از فیلسوف بزرگ(نیچه) وامدار باشد.
مجموعه این علایق کارگردان در کار اخیرش نمود دارد. مجموعه این فرمول های ذهنی هم به ریتم، حرکت و حتی بازی بازیگران دیکته شده است. نمایش در کل در ژانر تئاتر مفهومی است. اما اگر بتوان سبکی شخصی را برای کارگردان تصور کرد؛ شیوه اجرایی اش را باید یک سورئالیسم فردی دانست. یعنی مجموعه ای از ایده ال های ذهنی یک هنرمند از حافظ و گوته و نیچه تا زبان آرکائیک و نیمه دراماتیک که مثل تیغ دو لبه است. زبانی که شاید تماشاگر نسل نو به عنوان زبانی موزه ای- تاریخی به آن نگاه کند.
جوهره ی اجرایی کارگردان از همین دستمایه ها و ذهنیت ها شکل می گیرد. اما شاید مهمترین نقدی که بتوان به اجزا این جوهره اجرایی داشت؛ مدت زمان صحنه ها و تصویر سازی هاست. مثلاً اگر زمان این یا آن صحنه و تصویر سازی دراماتیک کمتر بود؛ هیچ اتفاقی در کل اجرا نمی افتاد! زیرا عمدتاً حرکات فرم یا تصویر سازی ها یک موضوع مشخص را دنبال می کنند. این موضوع مشخص بنابر سلیقه هر کارگردانی می توانند کوتاه یا طولانی باشد. چون تکه پاره ها و پازل های موضوعی در طول مدت زمان نمایش و در دل ساختار کلی معنی اصلی خود را نشان می دهند.
عنصر بازیگری نیز در این نمایش به شدت در خدمت ایده و متن است. یعنی انگار به تعداد مفاهیم و تصاویر؛ عنصر بازیگری بین بازیگران تقسیم شده است. غیر از محسن حسینی و رویا نونهالی؛ بازیگر سرشناس تئاتر، اغلب بازیگران از هنرمندان نسل نو هستند. با این حال تلاش انرژیک و سرعت انفجاری بازی آنها قابل تحسین است. روزبه مهر، مروارید مهر، الناز تاریخی، فاطمه صارمی، لیدا فتح اللهی، سپیده صیفوری، آرام خلخالی، لیلی جنیدی، مرجان صادقی، روجا جعفریان در این نمایش ایفای نقش دارند.