آفتابنیوز : ساعت 5 و 30 دقیقه صبح سوم دی امسال محمد بیات رفتگر زحمتکش شهر زنجان نمازش را خواند و مثل همیشه راهی محل کارش شد. او انگار میدانست آخرین لحظههای زندگیاش است. آخرین خندههای رضا و زهرا و مهربانیهای همسرش را در ذهنش مرور کرد و به راه افتاد. پس از طی مسافتی به محله کوی فرهنگ رسید و با جارویی که به دست داشت شروع به نظافت محله کرد.
هوا هنوز گرگ و میش بود. ناگهان خودروی پیکانی که بسرعت در حرکت بود با او برخورد کرد. نالههای مرد رفتگر به هوا رفت و چند لحظه بعد کف خیابان افتاد. غرق در خون شده بود. راننده با سرعت بالایی که داشت از آنجا دور شد. محمد بهسختی نفس میکشید. دقایقی بعد با روشن شدن هوا، رهگذران پیکر غرق در خون رفتگر محله را دیدند و با اورژانس تماس گرفتند.
مرد میانسال به بیمارستان آیتالله موسوی شهر زنجان منتقل شد اما پزشکان اعلام کردند او مرگ مغزی شده است. خانواده محمد زمانی که متوجه شدند دیگر امیدی به بازگشت او نیست، برای اهدای عضو رضایت دادند و پیکر او به بیمارستان سینای تهران منتقل شد و دریچه قلب، کبد و دو کلیه او به چهار بیمار در آستانه سال نو زندگی جدیدی بخشید.
افضل بیات، برادر این رفتگر به جامجم گفت: برادر 46 سالهام محمد دو فرزند داشت و همیشه با مردم مهربان بود. او سالها در شهرداری کار میکرد و با روزی حلال هزینه زندگیاش را تامین میکرد. برادرم روز حادثه در محل کارش دچارحادثه شد. راننده خودروی پیکان که با او تصادف کرده بود، بعد از این حادثه بازگشته و بعد از پرسوجواز مردم متوجه شده بود که منجر به مرگ برادرم شده است. او سپس خود را به پلیس معرفی و ادعا کرد، به خاطر تاریکی هوا متوجه رفتگر نشده بود. هر چند برادرم در جمع خانوادگیمان نیست و نقاب به خاک سرد کشیده اما با اهدای اعضای بدنش شادی را در آستانه نوروز به چهار خانواده هدیه کرد.
به گزارش جامجم، وی اضافه کرد: همیشه محمد درباره اهدای عضو و اجر معنوی این کار با من و خانوادهاش حرف میزد. او میخواست اگر دچار مرگ مغزی شد اعضای بدنش را به بیماران هدیه کنند. برادرم تا پنجشنبه گذشته در بیمارستان زنجان بود. دعا میکردیم او به زندگی بازگردد اما زمانی که پزشکان گفتند دیگر امیدی نیست و میتوانیم اعضای بدن او را اهدا کنیم، یاد حرفهای برادرم در زمان حیاتش افتادم که میگفت در صورتی که برایش حادثهای رخ داد، اعضای بدنش را اهدا کنیم . او یادآور شد: برایم خیلی سخت بود که باور کنم برادرم فوت کرده و دیگر در میان ما نیست اما حرفهای او باعث شد ماجرای اهدای عضو را با همسرش و فرزندان وی در میان بگذارم. سرانجام آنها نیز خواستهام را پذیرفتند و رضایت دادند چهار عضو بدن برادرم به چهار بیمار نیازمند در بیمارستان سینای تهران پیوند زده شود.