آفتابنیوز : آیت الله غلامرضا مصباحی مقدم با اشاره به شکل گیری مجلس نهم، تحریم انتخابات توسط جناح اصلاح طلب پس از حوادث سال 88 و احتمال پیروزی جبهه پایداری و بخش بزرگی از جناح اصولگرا گفت: اجازه دهید اینگونه پاسخ دهم. وقتی اصلاح طلبان ورود به رقابتهای انتخاباتی آن سال را تحریم کردند، تصور ما این بود که مجلسی یکدست و یکپارچه خواهیم داشت. البته یکپارچه از نظر اصولگرایی که البته این امر محقق شد. اما این یکپارچگی به گونهای با همگرایی مجموعه اصولگرایان و دادن لیست واحد اتفاق نیفتاد.
اهم سخنان وی در گفتوگو با سالنامه نوروزی روزنامه اعتماد به شرح زیر است:
** {در انتخابات دور نهم مجلس} آقایان عضو جبهه پایداری اظهار کردند که ما می خواهیم شور انتخابات بالا رود و چون رقابت بین دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب نیست باید رقابت درون جناحی را به وجود بیاوریم. از این جهت به سراغ ارائه لیستی جداگانه رفتند. مرحوم آیت الله مهدوی کنی که لیدري اصولگرایان را برعهده داشتند تلاش کردند که آنها هم به جمع اصولگرایان اضافه شوند. حتی تا روزهای آخر هم میگفتند که دو صندلی برای آنها خالی گذاشتهایم اما آنها زیر بار نرفتند و با هدف «دو قطبی کردن انتخابات» بین مجموعه اصولگرایان کار خود را کلید زدند.
** اتفاقی که افتاد این بود که تقریبا بیش از دو سوم مجلس از همان جناحی که از محوریت جامعه روحانیت برخوردار بود تشکیل شد و کمتر از یک سوم از کرسی های مجلس نیز به نمایندگانی که منسوب به جبهه پایداری بودند، تعلق گرفت. در واقع سقف اعضا و هواداران جبهه پایداری در مجلس نهم هفتاد نفر بود اما فراکسیونی هم که بعدا تحت عنوان رهروان ولایت شکل گرفت بین 170 تا 220 نفر بود. البته همه 220 نفر اصولگرا نبودند. بلکه تقریبا میتوان گفت 180 نفر از آنها اصولگرا و مابقی هم یا تعدادی اصلاح طلب بودند و یا افرادی را شامل می شدند که تحت پوشش هیچ یک از جریانات سیاسی قرار نداشتند.
*{دلیل موفقیت جبهه پایداری در پیشبرد برنامه هایش با وجود داشتن تعداد کمتری عضو نسبت به فراکسیون رقیب}تنها به این دلیل که پایداریها متشکل عمل میکردند، پس توان تاثیرگذاری بر بخشی از مجموعه کسانی که به فراکسیون رهروان ولایت منسوب بودند و یا کسانی که حالتی بینابین داشتند را هم داشتند.
*{در مورد اجماع بر سر علی لاریجانی و نرسیدن حداد عادل به صندلی ریاست}این مساله بیشتر در مجلس هشتم محتمل بود که حدادعادل با توجه به ریاست مجلس در دوره قبل، یعنی مجلس هفتم باز هم به ریاست برسد. چون زمینه اخذ رای را داشتند. آنجا باید دید که چه شد که حدادعادل در مجلس هشتم به ریاست نرسید نه اینکه در مجلس نهم چه اتفاقی افتاد. مجلس نهم دنباله طبیعی مجلس هشتم بود.
**آقای حداد عادل دو سال پیاپی کاندیدا شدند و تعداد آرای ایشان برای کسب کرسی ریاست مجلس کم بود. به نظر حدود صد رای را بدست آوردند. در آن انتخابات برای ریاست مجلس تجربه دوره هشتم بسیار موثر واقع شد. به طوری که موجب شد آقاي علی لاریجانی در دوره نهم نیز رییس مجلس باقی بماند و البته در یک مقایسه با مجلس هشتم.
** در مجلس نهم آقاي حداد عادل خواسته یا ناخواسته لیدري اقلیت مجلس را بدست گرفت و همین امر موجب شد که نتواند رای بالایی را کسب کند. اگر حداد عادل احیانا لیدر اقلیت مجلس نمی شد و مواضع جداگانهای اتخاذ میکرد شاید این ماجرا تا حدی متفاوت میشد. البته دلیلی نمیشد که رایی متفاوت کسب کند.
*{در مورد مقایسه نحوه مدیریت آقاي حداد عادل و آقاي علی لاریجانی در مجلس باشید}حداد عادل شخصیتی به شدت فرهنگی است و با همین عنوان هم شهره هست. این را البته باید جهت مثبت ایشان دانست اما بعد سیاسی ایشان تحت الشعاع بعد فرهنگی وی است. حداد عادل در مجلس هفتم که ریاست مجلس را به دست گرفت همین بعد فرهنگی در مدیریت ایشان غلبه کرد و وی در مدیریت مجلس آن قاطعیتی را که باید اعمال کند نشان نمی داد. سید مهدی طباطبایی که نماینده مردم تهران در دور هفتم مجلس بودند در یکی از نطق های خود گفت كه ما سه رییس داریم. حداد عادل را مصداق رییسی دانستند که خیلی با نرمی می خواهد مجلس را اداره کند و مهندس باهنر را رییس زورکی دانستند که با قدرت بالاتری مجلس را اداره میکنند.
** ابوترابی چون روحیه لطیفی در مدیریت داشتند تعبیر به زارکی کردند. مثلا ایشان به تعبیری برای پیش بردن امور مجلس التماس می کرد. به هر حال، این یک نماد برای رفتار حداد عادل بود که طبعا مجلس به خوبی نمی توانست اداره شود. نمایندگان مجلس هرکدام شخصیتی برای خود قائل هستند. آنها می گویند ما «نماینده» و «نمایندهتر» نداریم و هرکسی حق یک رای دارد.
**رییس مجلس یک رای و کسی هم که کف مجلس نشسته یک رای، رییس هم با رای ما بوده که رییس شده است پس بدانید که اداره کردن مجموعه ای که همه خود را از آن دست شخصیت هایی می دانند که باید اثرگذار باشند میسر نیست. طبعا باید توانایی های خاصی باشد که بتواند این مجموعه را هماهنگ کند. حداد عادل هم اینجاها بود که در مدیریت کم می آورد. همین امر موجب می شد جاهایی که اداره مجلس مقداری سخت تر و پیچیده تر می شود کرسی ریاست را به آقای باهنر واگذار کند.
** در بحثهای پرجنجال مثل بودجه، برنامه و امثال اینها دکتر لاریجانی از این جهت ظرفیت و توانایی بالاتری داشته و در اداره جلسات مجلس موفقتر بود. برای همین هم به نظر میرسد که وزن بیشتری به توانایی و مدیریت لاریجانی دادند. البته یک مساله دیگر نحوه تعامل با دولت وقت بود. چه در دوره حداد عادل و چه در دورهای که همزمان میشد با ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و چه در دوره اول ریاست دولت احمدی نژاد، بنای حداد عادل در مقابل دولت و شخص رییسجمهور یک رفتار انعطافی و هماهنگیهای خارج از مناسبات رسمی بود.
*{در مورد چالش مجلس نهم و مصادف بودن با سالهای آخر دولت احمدی نژاد }شاید بتوان روی دو تا سه مساله تکیه کرد. یکی خانه نشینی یازده روزه احمدینژاد، یکی استیضاح شیخ الاسلام وزير كار آقاي احمدي نژاد در پي انتصاب آقاي مرتضوي و یکی هم مساله هدفمندی یارانه ها.
*{در مورد خانهنشینی رییس دولت دهم} به دنبال این موضوع بود که وی وزیر اطلاعات را از آن وزارتخانه کنار گذاشت و دیگر به جلسه هیات دولت راه نداد. این خبر به دفتر مقام معظم رهبری رسید. رهبری معظم هم پیغام دادند که شما این کار را نکنید اما ایشان پیغام مکتوب رهبری را ترتیب اثری نداد و گفت با آقا دیدار میکند. این دیدار هم البته قدری با فاصله صورت گرفت. در نهایت احمدی نژاد در دیدار با رهبری اظهار کرده بود که من نمیتوانم با وزیر اطلاعات کار کنم. اینطور که به خاطر دارم آقا فرموده بودند که شما کسی را پیدا نمیکنید که وزارت اطلاعات را بهتر از مصلحی اداره کند بنابراین مصلحی به کار خود ادامه دهد. احمدی نژاد در پاسخ گفت ایشان وزیر من نیست. آقا هم نپذیرفته بودند تا احمدی نژاد به این وسیله دلخور شده و به خانه برود. در طول مدت یازده روز بزرگان متعددی سراغ او رفتند.
*{ در مورد بزرگانی که در 11 روز خانه نشینی احمدی نژاد به دیدارش رفتند} آنها نمایندگان جبهه پایداری بودند.... از ایشان خواسته شد که بر سر کار خود برگردند اما ایشان خیلی مصر بود و می گفت نه و زیر بار نمی رفت. آیت الله محمد یزدی با ایشان ملاقات داشتند و اصرار بلیغی کرده بودند که برگردید بر سر کار خود. این مساله در مجلس زمزمه ای را پدید آورد. زمزمه استیضاح و ما منتظر بودیم که تعدادی از اعضای جبهه پایداری که در مجلس هستند اقدام کنند. آقای آقاتهرانی پس از بازگشت از سفر حج به اتفاق چند تن از دوستان به دیدار احمدی نژاد رفتند اما وقتی برگشتند در جواب ما گفتند که این جلسه سه ساعت طول کشید و ایشان درد و دل کردند. من پرسیدم:« فقط نشستید درد و دل های او را گوش کردید؟ خب یک تشر هم می زدید. می گفتید که حمایتهایی که ما میکنیم به خاطر رهبری است. زیر پایش را خالی میکردید که به کار خود بازگردد.» او الان این کار را کرده احتمال میدهد که هوادارانش حتما واکنشی را نشان بدهند. همانطور که بعضیها پیش بینی میکردند ممکن بود عدهای به خیابان بریزند اما معلوم شد که او چنین هواداران جدی ندارد و هرگز در مقابل رهبر انقلاب اینگونه نیست که کسی از او حمایت خاصی کند.
** وقتی که این بازخورد را از ملاقات احمدینژاد گرفتیم من رفتم و با دوستان هماهنگ کردم که باید دست به استیضاح بزنیم. عدهای را جمع کردیم و من نوبت تذکر گرفتم. با صدای بلند اعلام کردم که تذکر دارم. رییس مجلس نوبت صحبت داد. با عصبانیت گفتم که تا کی این اوضاع قابل تحمل است؟ چگونه میتوانیم در یک شرایط آرام مجلس را اداره کنیم و به مذاکرات بپردازیم؟ یازده روز میشود که رییسجمهور سر کار حاضر نشده است. جلسه علنی را تعطیل کنید و غیرعلنی تشکیل دهید تا ببینیم تکلیف ما چیست؟ باید اوضاع را بررسی کنیم. مگر میشود کشور بدون فعالیت رییسجمهور اداره شود؟ آقای رییس سریعا جلسه را تعطیل کنید و جلسه غیرعلنی تشکیل دهید. جمعیت نمایندگان مجلس واکنش مثبتی نشان دادند. همین سبب شد که فردا صبح احمدی نژاد بر سر کار خود حاضر شود. به نظرم یا خود اینگونه برداشت کرده بود یا به او منتقل شده بود که مجلس در پی استیضاح تو است.
** زمینه استیضاح رییسجمهور در خانه نشینی او پدید آمد و وقتی دیدیم ایشان به سر کار خود بازگشت موضوع استیضاح از دستور خارج شد. این یکی از مسائل پرچالش ما با احمدی نژاد بود. مورد دیگر هدفمندی یارانهها بود. وقتی آقای احمدینژاد اعلام کرد که هفت تحول اقتصادی را در دستور کار دارد و یکی از آنها هدفمندی یارانه هاست، و از دیگر موارد اصلاح بانکها، اصلاح نظام پولی، نظام توزیع کالا، نظام گمرکی و موارد دیگری بود ما از اصل کار استقبال کردیم، چون واقعیت این بود که مشکلات کشور را در موضوعات اقتصادی از جانب همین هفت موضوع میدیدیم. بنابراین برای استقبال از طرحهای تحول اقتصادی احمدی نژاد بلافاصله در مجلس دست به کار شدیم و یک کمیسیون ویژه به نام کمیسیون تحول اقتصادی تشکیل دادیم. در اولین جلسهای که برگزار شد از دولت خواستیم که این تحولاتی که اعلام شده را یک به یک مطرح کند تا ببینیم چه در سر دارند و بعد لایحه بدهند. نمایندگان دولت آمدند. وزیر اقتصاد و معاون برنامهریزی رییسجمهور آمدند و توضیحاتی ارائه دادند و اسنادی داشتند آنها را هم دادند. ما هم گفتیم که اینها مستلزم تقدیم لایحه است.احمدی نژاد اما در نطق خود گفته بود که ما برای این تحولات نیازی به قانون جدید نداریم. قانون برنامه پنج ساله را داریم. اسناد بالا دستی هم همینطور پس میتوانیم این کار را انجام دهیم.
**احمدی نژاد یک لایحهای را تقدیم مجلس کرد و آن را در دستور کار کمیسیون تحول اقتصادی قرار دادیم. انصافا برای هدفمندی یارانهها مجلس زحمت بسیار زیادی کشید. حدود 8 ماه کار پر حجم آن هم با 15 نفر نخبه منتخب مجلس. شما ببینید نائب رییس مجلس و روسای هفت کمیسیون مجلس عضویت داشتند بقیه نیز که چنین جایگایی نداشتند اما از شخصیتهای پخته، برجسته و کارشناس اقتصادی مجلس بودند. همچون آقايان توکلی و نادران. من رییس آن کمیسیون بودم. این کمیسیون تقریبا از همه وزرای دولت خواست که ابعاد مختلف این لایحه را در نظر یگیرند تا از زوایای مختلف ببینیم که این لایحه چه تاثیری بر اقتصاد خواهد داشت حاصل کار کمیسیون که مطرح شد با واکنش احمدی نژاد مواجه شدیم.
** احمدی نژاد گفت من زیر بار این نمی روم و نمی توانم این را پیاده کنم. جلسهای داشتیم خدمت رهبر معظم انقلاب ایشان فرمودند که من نمیگویم چه کنید میگویم که کاری کنید زیر و خم این کار برود.
**گزارش ها نشان میداد دوازده تخلف در اجرای هدفمندی یارانهها رخ داده است. ما این را به صحن که ارائه کردیم به عنوان گزارش ماده 232 آیین نامه داخلی مصوب شد. یعنی تخلفات را مصوب کرد که به قوه قضاییه رفت. یک دوره دیگری نیز بعد از یک سال که مجددا ارزیابی کردیم و دوباره به صحن فرستادیم آنجا هم این تخلفات تکرار شده بود.
** یکی از تخلفات در اجرای هدفمند یارانه ها استقراض از بانک مرکزی بود که تا پایان سال هم تسویه نشده بود. در واقع دولت با این کار پمپاژ نقدینگی را بوجود آورده بود و علت عمده تورمی که در آن دوره رخ داد نیز همین بود. وگر نه اجرای قانون هدفمندی تورمی را به دنبال نداشت. این همان چالش بزرگ بود.
*{ در مورد طرح سوال از رییس جمهور توسط علی مطهری ومواجه شدن با تذکر رهبری در این مورد}دقیق یادم نیست بر سر چه موضوعی بود. که البته یادم هست که بعد از آن احمدی نژاد اعلام کرد که قصد دارد اصلاح کند و این را وعده کرد و از این جهت رهبری وارد شدند و گفتند خواستید مخالفت خود را با این مساله اعلام کنید و رییس جمهور وعده داده که درست کند.
*{در مورد حضور آقاي مرتضوي در سازمان تامين اجتماعي که منجر به استیضاح آقاي شيخ الاسلام وزير وقت كار شد} آقای مرتضوی قاضی بود. قوه قضاییه به دلیل اتفاقی که در کهریزک رخ داده بود برای ایشان پروندهای تشکیل داده و در حال رسیدگی بود. در چنین شرایطی ایشان به توصیه و تاکید احمدی نژاد به عنوان رییس سازمان تامین اجتماعی انتخاب میشوند. چون انتصاب در سازمان تامین اجتماعی در اختیار وزیر کار است اول به این انتصاب معترض شدیم که این انتصاب هیچ توجیه قانونی ندارد. رییس سازمان یا باید پزشک باشد یا جامعه شناس و یا اقتصاددان، اینها مواردی است که در تعیین صلاحیت های رییس سازمان تامین اجتماعی مشخص شده است. هیچ یک از این تخصص ها در مرتضوی وجود نداشت. هیچ تجربه کاری در این ارتباط هم نداشت. این انتصابی عجیب و غریب بود. حال اعتراض شد و نامههایی از سوی نمایندگان مجلس به رییسجمهور داده شد که این انتصاب غلط را اصلاح کنید. خصوصا اینکه ایشان پروندهای مفتوح در دستگاه قضایی داشتند. در شرایطی که پرونده دارد قاضی تعلیق شده هم محسوب میشود او را نباید در منصب دیگری قرار داد که مسئولیت بالایی دارد. اما دیدیم که گوششان بدهکار نیست.
** طبعا چون مسئول این ماجرا وزیر کار بود او را مورد استیضاح قرار دادیم. علی القاعده اینطور بود. البته شیخ الاسلام گفت من مسئول این کار نیستم و این کار توسط رییسجمهور انجام گرفت. منتها برای ما قابل قبول نبود. مگر میشود ما به تو به عنوان وزیر رای دادیم و این هم در حیطه اختیارات توست. تو اینقدر ابراز ناتوانی در برابر رییسجمهور بکنی که نتوانی مقابل تحکم او بایستی؟ بگو من استعفا می دهم. اما یک نکته دیگری هم بود. سازمان تامین اجتاعی متعلق به 40 میلیون جمعیت کشور ماست. منابع مالی آن برای مردم است. مخصوصا شرکتهای بزرگ شستا و انتصاباتی که در این شرکتها انجام میگیرد از رییس هیات مدیره و اعضای هیات مدیره و مدیرعامل همه ممکن است نورچشمی باشند که همینطور هم بود و این انتصابات روی قاعده، قانون و ضابطه نبود. مهمتر از آن منابعی بود که در این شرکتها وجود داشت. این منابع با نبود مدیری توانا و شایسته همه جوره میتوانست دستکاری شود. اینها از مواردی بود که موجب شد مجلس دست به استیضاح بزند.
** استیضاح انجام شد. انتظار این بود که مطابق سوالاتی که شده پاسخهای مناسبی را مجلس دریافت کند. اما مبدل به صحنه دیگری شد. اصلا موضوع استیضاح از سوی احمدی نژاد به کنار رفت. ایشان شروع کرد به تسویه حساب با رییس مجلس و دیدیم که چه افتضاحی بوجود آورد.
*{ در مورد پخش فیلم گفت و گوی میان مرتضوی و فاضل لاریجانی در مجلس توسط احمدی نژاد}در خود جلسه بعضیها رفتند با احمدینژاد که در جلوی مجلس نشسته بود صحبت کردند. حتی ابوترابی در کنار او نشست و صحبت کرد.علی لاریجانی هیچ حرکتی انجام نداد. گفت هر کاری میخواهد بکند، بکند.من چیزی ندیدم که حکایت از همراهی و موافقت همراهان احمدی نژاد با این حرکت داشته باشد. چون به گونهای بود که شاید هیچ کس حاضر نبود هزینهاش را بپردازد. آقای لاریجانی خیلی خوب آن جلسه را مدیریت کرد. فقط یک ضعف آن آخر جلسه نشان داد. واکنشی که موجب تذکر رهبری هم به ایشان شد. چون رهبری یک تذکر تند به رییس جمهور بابت این حرکت دادند و یک تذکر خفیف هم به رییس مجلس.جملهای که خیلی مهم بود. در واقع اهانت آمیز بود. مثل اینکه رییس جمهور راه افتاد که برود و لاریجانی گفت «به سلامت». یک تعبیری بود که برای رییس جمهور اهانت آمیز بود.
*{یعنی در جلسه خصوصی با روسای قوا رهبری به آنها تذکر داده بود؟}نه، رهبری عمومی و علنی این تذکر را مطرح کردند. در یکی از سخنرانیها بود. آنجا ایشان موضع تندی نسبت به کار رییس جمهور گرفتند و موضع خفیفی هم نسبت به رفتار رییس مجلس داشتند.
*{در مورد واکنش مصباحی مقدم در رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری سال 92} سال 84 که بحث انتخابات ریاست جمهوری مطرح بود اسامی کاندیداها عنوان شد. بعضیها گفتند آقای هاشمی هم کاندیدا است. هنوز این مساله جدی نشده بود. خواهرزاده آقای هاشمی دانشجوی همین دانشگاه است. من رفتم پیش آقای هاشمی و گفتند که شما نیم ساعت وقت دارید. من از اینجا شروع کردم که آقای هاشمی شما برای انتخابات این دوره تصمیم دارید که کاندیدا شوید. اگر هنوز جدی نشدهاید من نکاتی به نظرم میرسد. ایشان گفتند که نه من برای کاندیداتوری جدی نیستم یعنی هنوز تصمیم نگرفتم. اصلا تعبیر «بنا ندارم کاندیدا شوم» را بکار بردند. گفتند به دو دلیل اینها برای من مهم است. یک دلیل اینکه دوره ما تمام شده است. من روی این قضیه تکیه می کنم. «نوبت جوانتر هاست». آنها باید به میدان بیایند. دلیل دوم اینکه بیگانگان خواهند گفت ما کادرسازی نکردهایم. از این جهت تصمیم ندارم بیایم. ولی نگرانم. نگرانم که کسانی بیایند که احیانا رای لازم را ندارند و با یک آرای کمی به عنوان رییسجمهور انتخاب شوند و از پشتوانه مردمی خیلی بالایی برخوردار نباشند. من گفتم آقای هاشمی شما اگر میخواهید وارد شوید و آن نگرانی که دارید برطرف شود این اتفاق نمیافتد و شما یا رای نمیآورید و یا به دور دوم میافتید که اصلا به مصلحت شما نیست. فکر نکنید که در دور دوم هم رای بالایی خواهید داشت. من شما را از قبل از پیروزی انقلاب جز بنیانگذاران انقلاب میدانم و شخصیت شما در کنار رهبری تعریف میشود. رکن دوم نظام. شما که رییس مجمع تشخیص مصلحت هستید رییس جمهور کنار شما مینشیند روسای سایر قوا کنار شما می نشینند. هر کس رییس جمهور شود جایگاهش فروتر از جایگاه شماست و طبعا میتوانید تاثیرگذار باشید. شما بیایید و از یک نفر دیگر حمایت کنید. حال اگر بخواهید حمایت کنید از چه کسی حمایت میکنید؟ ایشان به ولایتی تکیه کردند. گفتم نفر بعدی؟ که ایشان اسم علی لاریجانی را بردند. گفتم دیگه؟ گفتند محسن رضایی.
** من پیشبینی رد صلاحیت این را میکردم که شورای نگهبان آقای هاشمی را به دلیل کهولت سن تایید نکند که اینگونه شد این طرف که هاشمی وارد ماجرا شود احتمال میدادم ولی اینکه ایشان چه خواهند کرد خیلی برای ما روشن نبود. گرچه من از نزدیک بودن روحانی به هاشمی خبر داشتم اصلا بگونهای این را اظهار کرده بودند. من همان زمان سفری به آلمان داشتم و با چند کمیسیون این کشور ملاقات داشتم. آنها نسبت به این مساله سوال داشتند. گفتند که حالا هاشمی نیامده چه میشود؟ گفتم که حالا ایشان اگر از روحانی حمایت کند مساله خیلی فرق میکند. روحانی یک سایز کوچکتر هاشمی است. این دیدگاه من بود. پس میبینید که مقداری قابل پیشبینی بود. ولی اینکه نتیجه این میشود که ایشان اندکی بالای 50 درصد رای میآورد یا قالیباف. من احتمال میدادم که قالیباف رای بالا را بیاورد. البته یک اشکال وجود داشت و آن اینکه توافق بر روی قالیباف یا ولایتی نشد. اگر توافقی بین این دو انجام می شد مساله متفاوت بود. در عین حال بخشی از آرای اصولگرایان به سبد روحانی ریخته شد. چون طیف قابل توجهی حتی در جامعه روحانیت مبارز طرفدار روحانی بودند.
** مجلس نهم یک مجلس اصولگرا است. مجلس اصولگرا یک خط قرمزهایی دارد که نمیتواند آنها را نادیده بگیرد. دیدید که در جریان سال 88 نیز فتنه را خط قرمز قرار داد. جالب این است که نمایندگان اصلاح طلب مجلس در دور هشتم که با جریان فتنه همزمان بود با اکثریت هم نوایی نشان دادند. همراهی نشان دادند. نوعی بین خود و اصحاب فتنه فاصله ایجاد کردند و اذعان داشتند و همین شد که در مجلس راحت توانستند کار خود را انجام دهند.
*{در مورد رای اعتماد نگرفتن آقای نجفی و فاصله گذاری اش با جریان فتنه}ببینید آنهایی که مهره فتنه بودند طبعا جرات نمیکردند کاندیدا شوند اما آنهایی که نسبت به جریان فتنه موضع روشنی نگرفته بودند.. ایشان اتفاقا شفاف اظهار کرد که من ابراز برائت نمیکنم. دقت میکنید؟ البته ما از این جهت خوشحالیم. نجفی از کسانی است که دورویی نداشت.
*{در مورد پست وزارت علوم} با رضا فرجی دانا شرط شد که از تیم آقای توفیقی نباید کسی را به کار بگیرد. روی دو نفر حساسیت وجود داشت. باید اینها را کنار میگذاشت (جعفر توفیقی که در تحصن دانشگاه تهران نطق کرده بود و جعفر میلی منفرد) ایشان هم وعده کرده بودند که این کار را انجام دهند. اما بلافاصله میلی منفرد را به عنوان معاون و توفیقی را به عنوان مشاور خود معرفی کرد. این نوعی دهن کجی به مجلس بود. همین امر نقطه شروع چالش با ایشان شد. اتفاقاتی هم در دانشگاهها در همان برهه رخ داده بود که گزارش شد که طبعا برخلاف دیدگاه مجلس نسبت به شخص فرجی دانا بود که به ایشان رای عدم اعتماد دادیم. فرجی دانا ده روز مهلت جدیدی از مجلس گرفتند که طی دو معاون خود را تغییر دهند و این کار هم واقعا انجام شد. اما ایشان از آن فرصتی که داده شد استفاده نکرد. حالا لحظه آخر رییس مجلس از تصمیم جدید می گوید، اما دیگر نمایندگان تصمیم خود را گرفته اند و نمی توانند به وعده ای که طی دو هفته عمل نشده تنها به گفته رییس مجلس آن هم در لحظات آخری که می خواهد رای گرفته شود ترتیب اثر بدهند. این نکته مهمی است.
*{در مورد ظهور واژه دلواپسی کهدر مذاکرات هسته ای با رفت و آمد آقای ظریف به مجلس بوجود آمد} ما اکثریت مجلس را شاهد بودیم که از کار ظریف حمایت می کردند. البته اقلیتی هم بودند که به شدت در برابر کارهای تیم مذاکره کننده هسته ای موضع می گرفتند و طبعا آن مجموعه ای بود که با حرارت هم مساله را پیگیری می کردند که منحصر به درون مجلس نبود بلکه در خارج از مجلس نیز به شدت این مساله را دنبال می کردند. یک نوع فضاسازی هم صورت گرفت که رای دادن به برجام نوشاندن جام زهر به رهبری است. من هر محفل و مجلسی که شرکت می کردم و این مساله مطرح می شد، به شدت حمله می کردند به مجلس و می گفتند این مجلس پشت رهبری نیست و در مقابل رهبری ایستاده و می خواهد به ایشان جام زهر را بنوشاند. خاطرم هست که جلسه ای را ستاد کل سپاه تشکیل داده بود و هادیان سیاسی را از کل کشور جمع کرده بودند. اعتمادی هم که دوستان سپاه با توجه به سوابق من دارند باعث شد تا در آن جلسه دعوت شوم تا آثار اقتصادی برجام را برای مخاطبان بگویم.
** من در آن جلسه گفتم ما نمی گوییم دستاوردی که بدست آمده است خیلی دهان شیرین کن است. بالاخره بده بستان کردیم اما بدانید که آنچه انجام شده با اهتمام دولت و مذاکره کنندگان ما و پیگیری و جدیدت و زوری بوده که اینها توانستند بکار بگیرند تا در برابر 6 قدرت برتر جهان به کرسی بنشانند. پس اینکه تصور کنید رهبری تحت فشار قرار گرفته اند بابت مذاکرات صحت ندارد. این اهانت به رهبری است. رهبری ما در اوج قدرت و عزت و محبوبیت کشور را رهبری می کنند. این اصلا به مصلحت نیست که چنین تصور شود که رهبری فاقد پشتیبانی است. کل این مردم پشت ایشان هستند و مجلس هم پشت ایشان هست. پس برداشت شما غلط است اما اینکه نتیجه برجام چه شده خب ما می فهمیم که چه شده است. ما به تعبیر رهبری هزینه سنگینی پرداخت کرده ایم ولی دستاوردی هم داشته ایم. که نه می توان این را کوچک شمارد و نه می توان آن را بزرگ تلقی کرد. همین قدر که تحریم ها برداشته شود برای نظام ما یک تنفسی است که کشور ما در ساحت بین المللی می تواند بسیاری از آنچه را که برایش مشکل شده بوده از مقابل بردارد.
* {در مورد تهدید صالحی و ظریف در مجلس}فضای عمومی مجلس همراهی و حمایت از ظریف و صالحی بود و چیزی که حکایت از مقابله با این دو باشد وجود نداشت. طبعا تعداد کمی افراد با این دو بزرگوار با تندی برخورد کردند. البته به گونه ای هم برخورد شده که اینها را رنجانده است.یکی از در بیانات رهبری که با نمایندگان ملاقات داشتند این بود که وزرایی که به مجلس می آیند نباید مورد اهانت قرار بگیرند. به صراحت فرمودند.
*{در مورد تذکر رهبری به دو دو گفتن نمایندگان به رییس جمهور وقت}: شما می توانید مخالفت کنید مانعی ندارد این حق نمایندگان است اما نباید موجب وهن رییس جمهور باشد. نباید توهین به وزرا باشد. بر این امر تاکید داشتند. متاسفانه توهین و بکار بردن تعبیر خائن از سوی یکی از نمایندگان اصلا حرف درستی نبود. البته بعضی ها خیلی تند با گوینده این سخن برخورد کردند.
*{در مورد روز تصویب برجام که آن را تصویب بیست دقیقه ای نام نهادند و نحوه مدیریت لاریجانی}من مدیریت ایشان را در همین جریان و بسیاری از جریانات دیگر یک مدیریت موفق می دانم. وقتی که گفت و گوهایی بین طرفین موافق برجام در یک جلسه جدی شکل گرفته و روی بندهایی توافق کرده اند، قرار شد آنچه که مورد توافق طرفین قرار گرفته در صحن اعلام شود. این چقدر زمان می برد؟ همراه با این مساله دویست پیشنهاد آمده بود. اگر بنا بود به پیشنهاد نمایندگان توجه شود چند روز وقت می برد. آنچه که توافق شده بود؛ می شود خواسته اکثریت قابل توجه مجلس و آن بندها و اصلاحات پیشنهادی که دویست تا بوده و برخی حتی به تنهایی چندین پیشنهاد داشتند می شود حاشیه های ضعیف، پس نباید مجلس را معطل این حاشیه های ضعیف کرد. به نظر من یکی از جاهایی که مدیریت مجلس خوش درخشید همین جاست. نباید معطل می کرد حالا که توافقی خارج از جلسه علنی مجلس صورت گرفته و اطراف پذیرفته اند نباید در جلسه بعضی ها پا شوند و همان چیزی را که قبلا بر آن توافق کرده اند مورد اعتراض قرار دهند.
**دولت احمدی نژاد بیشتر به ما میدان می داد که به آن نزدیک شویم. برای اولین بودجه ای که می خواست به مجلس بدهد تعدادی از نمایندگان اقتصاددان مجلس از ایشان خواستند که جلوتر گزارشی به ما بدهید. ایشان هم از این افراد دعوت کرد. ما در جریان قرار گرفتیم و مدت مدیدی بود که هفتگی جلسه برگزار می کرد.
**اما دولت روحانی با اینکه ما با هم سالها از نزدیک دوستی داشتیم و رفیق ما است اینگونه عمل نمی کند. ما احساس می کنیم رییس جمهور مثلا برنامه ششم را که می خواست مطرح کند یک هفته قبل ما را در جریان قرار می داد که چه می خواهند تحویل دهند. بی خبر مطلق؟ از نظر حمایت هم من مکرر مصاحبه کردم و حمایت جامعه روانیت مبارز را از انتخاب روحانی اعلام کردم. بعدها هم همینطور. گفتم حمایت می کنیم و انتقاد هم داریم. پس این مساله خیلی روشن است اما واقعیت این است که دولت روحانی خیلی به ما میدان نمی دهد و خیلی از دیدگاههای ما استفاده نمی کنند. و این آنها هسنند که ضرر می کنند.
* دولت خاتمی در دو سال آخر که ما با آن همراه بودیم بیشترین همراهی را با مجلس هفتم نشان داد ما چالشی با ایشان نداشتیم.