آفتابنیوز : مرد دهقان همین کار را کرد ولی حاکم -که از رشوه اوقاتش تلخ شده بود- حکم کرد دهقان را همان جا واداشته، انجیرها را دانه دانه به صورت او بزنند تا تمام شود.
مرد دهقان در موقع اصابت انجیرها، پیوسته خدا را شکر می کرد و می گفت! الهی! الحمدالله! خدایا، هزار مرتبه شکر!
حاکم پرسید: شکر گفتن برای چیست؟
مرد جواب داد: خدا را شکر می کنم که به حرف زنم گوش دادم و انجیر آوردم، والا خودم می خواستم یک سبد بِه بیاورم و اگر بِه آورده بودم، حالا از ضربات آن صورتم له شده بود!