آفتابنیوز : آقای ابیانه، به عنوان اولین سوال می خواهم تحلیلی از سکوت و یا به عبارتی محافظه کاری کنونی خاتمی ارائه دهید. خاتمی پیش از پایان دوره ریاست جمهوری خود گفته بود که دیگر وارد فعالیت های سیاسی نخواهد شد. اما همچنان رفتار او را می توان حمل بر برنامه ریزی برای حضور در عرصه سیاسی و خصوصا انتخابات 84 کرد. نظر شما در این خصوص چیست؟
اخیرا در مجامع خصوصی سازمان مجاهدین انقلاب و حزب جبهه مشارکت بحث هایی در خصوص علل شکست اصلاح طلبان و طرد شدن آنها از سوی مردم مطرح شده و در نتیجه این بحث ها، این طیف اعلام کرد. که باید وجهه ای مذهبی برای خود ایجاد کنند تا خود را پیرو خط امام جلوه دهند و بتوانند نظر افکار عمومی را نسبت به خود ترمیم کنند. و این در حالی است که آنها اساسا اعتقادی به خط امام و نظام ولایی که حضرت امام آن را بنیان گذاشت ندارند.
تلاش بعدی اصلاح طلبان ترمیم چهره محمد خاتمی است و هدف از تمام این برنامه ها جلب افکار عمومی است. هم چنین کسب منصب های حکومتی از سوی این عناصر منحرف در احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب.
دیدگاه های شخصی خاتمی را در مورد خط امام چطور ارزیابی می کنید؟
متاسفانه بسیاری از دیدگاه های خاتمی با دیدگاه های حضرت امام انطباق ندارد.
گرچه ایشان و افرادی مثل بهزاد نبوی و اعضای مشارکت و مجاهدین انقلاب خود را خط امامی تر از هر حرکتی می دانند اما در حقیقت برنامه کوتاه مدت آنها مجلس خبرگان است و آنها در دراز مدت به مجلس هشتم و دولت دهم چشم دوخته اند.
آیا در صورت وجود چنین احتمالی، خاتمی گزینه موفقی خواهد بود و آیا به نظر شما در این صورت اصلاح طلبان می توانند به خروج خود از این بن بست امیدوار باشند؟
مردم تجربه خوبی از دوران آقای خاتمی و عملکرد اصلاح طلبان ندارند. من نمی توانم آنها را در این مسیر موفق ببینیم. از طرفی اصلاح طلبان کاندیدایی بهتر از خاتمی هم برای کاندیداتوری ریاست جمهوری ندارند.
خاتمی کماکان در اذهان عمومی چهره محترم، خوش برخورد و دوست داشتنی است.
اما عملکرد او عملکرد ضعیفی بود که دلیل آن احاطه شدن خاتمی توسط افراد منحرفی بود که سعی داشتند او را علیه نظام تحریک کنند.
خاتمی از طرفی نشان داد خواستار تغییراتی از درون نظام است و نه از بیرون و حاضر نیست علیه نظام و ولایت با رادیوهای بیگانه و عوامل داخلی آنها همسو شود.
در هر حال خاتمی سابقه درخشانی در عمل ندارد هر چند عدم همسویی او با عناصر ضد نظام یکی از نقاط مثبت دوران ریاست جمهوری او بود ولی نتوانست مردم را راضی کند.
به غیر از سمت ریاست جمهوری که آن را سابقه ای مثبتی برای خاتمی نمی دانید فکر می کنید در کدام یک از حوزه های اجرایی وی می تواند حضور یابد؟
یکی از بهترین پیشنهادها، حضور و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که جایگاه خوبی برای ایشان بود و به نظر من می توانست نظر افکار عمومی را نسبت به ایشان تغییر دهد که آقای خاتمی این پیشنهاد را نپذیرفت.
آیا تاکید اصلاح طلبان به بازگشته به دوران خط امام را می توان تلاش برای حفظ شرایط موجود تعبیر کرد؟ ثبات در وضعیت فعلی چه منافعی برای آنها در پی دارد؟
من فکر می کنم اقدام اعضای گروههای موسوم به اصلاح طلب از جمله بهزاد نبوی، محمدرضا خاتمی، سعید حجاریان و دیگران در توسل به خط امام به نوعی فربیکاری برای اغوای افکار عمومی با هدف بازگشت به قدرت و ادامه توطئه علیه نظام است.
آنها یا بهتر بگویم هیچ یک از آنها اعتقادی به خط امام ندارند.
هدف اصلی آنها کسب مسئولیت ریاست جمهوری توسط خاتمی نیست.
هدف آنها بازگشت به قدرت است و تنها زمانی پشت خاتمی سنگر خواهند گرفت که احساس کنند تنها گزینه ممکن برای بازگشت به قدرت رئیس جمهور شدن خاتمی است.
در غیر این صورت اگر بتوانند کس دیگری را برای این منظور در نظر بگیرند و امکان موفقیت برای او را پیش بینی کنند از خاتمی حمایت نخواهند کرد.
در حقیقت آنها افراد منحرفی را که هیچ گونه پایبندی به امام و نظام نداشته باشند را ترجیح می دهند. آینده خاتمی را در عرصه سیاسی کشور چگونه ارزیابی می کنید؟
بستگی به شخص خاتمی دارد. اگر خاتمی به باورهای حضرت امام و به آرمان ها و دیدگاه های امام صادقانه پایبند باشد می تواند محبوبیت خود را به دست بیاید. هر چند هنوز حضور مجدد و موفق او از نظر من منتفی است. اما فکر می کنم اگر ایشان از اعبتاری که در جهان دارد در جهت پیشبرد اهداف نظام بهره بگیرد و خود را از نگاه های جناحی و اطرافیان معاند نظام رها کند آینده بهتری خواهد داشت.
به پایبندی خاتمی به باورهای حضرت امام اشاره کرد، آیا تفاوتی در این دیدگاه ها می بیند؟ یک نمونه از تفاوت دیدگاه ها این است که از سوی ایشان نقل شده که ما نباید به فکر صدور اسلام در جهان باشیم این مساله با دیدگاه حضرت امام تفاوت اساسی دارد.
یا در وبلاگ اقای ابطحی از قول او نقل شده که مگر می شود که موافق نابودی یک کشور بود. منظور همان بحث اسراییل است. اینجا هم نظر امام مخالف این بود و موضع او نابودی رژیم صهیونیستی بود.
نمونه ای دیگر در مورد مشروعیت نظام بود و آرا مردم و تاثیر رای مردم در مقبولیت نظام. نظر امام در این مورد این بود که اگر حتی همه مردم فردی را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کنند و در حالی که تنفیذ ولایت فقیه نباشد حکوت طاغوت است.